بانک توسعه تعاون بانک ملی
روزنامه نوآوران - 1403/02/26
شماره 2469 - تاریخ 1403/02/26
آخرین اخبار
اجرای طرح سراسری ساماندهی آسیب‌های اجتماعی درناحیه٢ منطقه٦
شهردار منطقه۶ میهمان منزل شهدا شد
توافق دوشان‌تپه تصویب شد
برگزاری پویش یکشنبه با ورزش بانوان
پاکسازی ۱۱۰ متر مربع جداره ها در منطقه ۲۱
۶۰ مصوبه، رهاورد سومین بازدید میدانی شهردار منطقه ۱۵، از ناحیه یک بود
نصب ۱۴۴ تابلو قدم شمار در منطقه ٢١
-از کادر آموزشی مدارس استثنایی منطقه۴ تقدیر شد
اهتزاز پرچم رضوی در محوطه برج میلاد
منطقه ١٢ تهران درآستانه میلاد امام رضا (ع) غرق نور و سرور شد
توسعه پارکینگ های منطقه راهکار کاهش مشکلات ترافیکی است
قطعی برق روشنایی داخلی ایستگاه میرزای شیرازی برطرف شد
لایروبی بیش از 10 هزار متر از انهار معابر سطح منطقه 17
اجرای لوله گذاری ۴ کیلومتری فضای سبز بزرگراه شهید خرازی
اجرای طرح مبارزه با حیوانات موذی در منطقه۲۲
یادداشت مدیر روابط عمومی شهرداری منطقه ۳ به مناسبت روز ارتباطات و روابط عمومی
چه فرقی می‌کند پنجشنبه تعطیل باشیم یا شنبه؟
تولید بیش از 56 هزار تن شمش آلومینیوم طی ماه نخست 1403
خشایار راد: سوژه‌های روزمره دمده شده!
دادگاه فرزندان معاون اول سابق قوه‌قضاییه غیرعلنی نیست/ با ناشران اسناد مالی مردم برخورد می‌کنیم
چرا مالیات مشاغل و اصناف ناچیز است؟
خشایار راد: سوژه‌های روزمره دمده شده!
بومی‌سازی جوهرهای نانو آنتی‌باکتریال خودکار در کشور
جبهه مقاومت نیازمند روایت صحیح و هنرمندانه است
بهسازی محورهای مواصلاتی در حریم منطقه ۲۲
رفع آخرین معارض پروژه آزادراه شهید شوشتری در منطقه ۱۵
پایش آسفالت معابر منطقه ٦ تهران زیر ذره بین سازمان بازرسی شهرداری تهران
اتمام عملیات آسفالت و تبدیل انهار به کانیو در معابر خیابان لقمان منطقه 19
عملیات اجرایی آسفالت ریزی بلوار شقایق در منطقه 19آغاز شد
بهسازی مسیر خاکی2 هزار متر مربعی ضلع غربی بلوار یادگار با تخلیه 50 کامیون تراشه آسفالت
122 نقطه از معابر شهری منطقه 19 با پخش 75 تن آسفالت بهسازی شد
اصلاح هندسی نقاط حادثه خیز محور آزادگان در منطقه 19 با تعویض گاردریل و اجرای تک جدول
انهار معابر شهیدان لطیفی و ورامینی در منطقه 19 به کانیو تبدیل شد
افزایش روشنایی پایه چراغ های ۹ متری بلوار میلاد در قالب پروژه های «من شهردارم دو»
۲ هزار دانش آموز دختر منطقه۱۳ تکریم شدند
رصد مدیران شهری از پروژه های ترافیکی شمال شرق شهر
سیر تکامل روابط عمومی و ارتباطات در گذر زمان به تصویر کشیده می شود
پل تندرستی بزرگراه شهید همت درآینده نزدیک آماده بهره برداری می شود
ایستگاه های سیار «آینده شبیه توست» میزبان دختران منطقه2
نصب ابرپرچم‌های امام رضا (ع) در ۲ نقطه از منطقه ۱۶
روشنایی معابر در طرح تحول خدمت تأمین می شود
نمایشگاه و کارگاه هنری ارتباطات و روابط عمومی در منطقه ۴ تهران
آغاز مرحله جدیدی از پروژه ساماندهی حاملان بار با چرخ دستی در بازار تهران
صرف بیش از ١٠٠ هزار متر‌مربع پوشاننده برای پاکسازی و زیباسازی جداره‌ها و نما‌های فرسوده هر ماه
رئیس شعبه مرکزی بانک ایران زمین معرفی شد
رئیس شعبه مرکزی بانک ایران زمین معرفی شد
جمع آوری 12 هزار کیلو پسماند غیرمجاز در منطقه 17
حضور بانک آینده؛ در شصت و سومین نمایشگاه و کنگره دندانپزشکی ایران- اکسیدا
حضور بانک آینده؛ در شصت و سومین نمایشگاه و کنگره دندانپزشکی ایران- اکسیدا
نامگذاری پل محله شهید باقری به نام شهید اکبر ملک‌شاهی
اجرای طرح‌های هوشمندسازی، مکانیزاسیون و مصرف بهینه آب در بوستان جنگلی چیتگر
حوزه حمل و نقل عمومی پایتخت متحول می شود
کد خبر: 102635 | تاریخ : ۱۳۹۶/۸/۳ - 20:22
کودک بالاسر جسد مادرش ماند

کودک بالاسر جسد مادرش ماند

وقتی همه همسایه ها به خانه وارد شدند باورکردنی نبود نوزاد روی سینه جسد مادرش خوابیده بود.

نوآوران آنلاین

گاهی صحنه‌های جنایت به قدری دلخراش و تکاندهنده است که بعد از سال‌ها باز هم از خاطر انسان پاک نمی‌شود. قتل زن جوان به دست همسرش یکی از این صحنه‌ها بود. چیزی که دلخراش‌‌تر از قتل زن جوان بود، بچه چند ماهه او بود که ساعت‌ها در کنار جسد مادرش و در آغوش او به خواب رفته بود.

زمانی ما از این ماجرا با خبر شدیم که زن میانسالی به اداره پلیس Police آمد و از تماس دامادش در مورد قتل Murder دخترش خبر داد. به‌دنبال این خبر بود که راهی خانه زن جوان شدیم، اما کسی در را باز نمی‌کرد. در تحقیقاتمان یکی از همسایه‌ها گفت: «این زن و شوهر مدت‌هاست که دعوا می‌کنند. دیشب هم مثل شب‌های دیگر باهم دعوایشان شد، اما برخلاف معمول خیلی زود دعوا تمام شد. لحظاتی بعد هم صدای بسته شدن در آپارتمانشان به گوش رسید. برای همین کنجکاو شدم و از چشمی در که نگاه کردم، امیر آقا را دیدم که عصبی و مضطرب از خانه بیرون رفت. او تنها بود و صدای همسرش منیر به گوش نمی‌رسید. فکر کردم از خانه قهر کرده است.»

جنازه‌ای در خانه

چاره‌ای جز ورود به خانه زوج جوان نبود. با کسب مجوز قضایی، قفل در را شکستیم و وارد خانه شدیم. به محض ورود به سالن پذیرایی با جسد زن جوان مواجه شدیم. جسد زن جوان خونین روی زمین افتاده بود. در آن لحظه با صحنه‌ای عجیب مواجه شدیم. صحنه‌ای که همه را شوکه کرد. نوزاد مقتول در آغوش مادرش در خواب بود.

مرگ منیر و جنایتی که همسرش رقم زده بود ماجرای ناراحت‌کننده‌ای بود، اما تنها ماندن یک نوزاد چند ماهه با یک جنازه آن هم به مدت یک شبانه روز خیلی دردناک‌‌تر از آن بود، برای همین همه تلاشمان را کردیم تا هرچه زودتر عامل جنایت Crime را دستگیر کنیم.

در جست‌وجوی قاتل

متخصصان پزشکی قانونی علت اولیه مرگ زن جوان را اصابت جسم نوک تیز مانند چاقو به بدنش اعلام کردند. زمان مرگ نیز طبق نظریه پزشکان قانونی، حدود 22 ساعت قبل از پیدا شدن جسد بود.

تحقیقات برای پیدا کردن داماد جنایتکار از همان دقایق اولیه آغاز شد، اما بررسی‌های ما نشان می‌داد که امیر پس از جنایت از تبریز خارج شده و به پایتخت فرار Escape کرده است. ما هیچ ردی از او نداشتیم، ولی از آنجایی که خود من در صحنه حضور داشتم نمی‌خواستم اجازه دهم چنین قاتلی فرار کند. در تمام مدتی که در

جست و جوی امیر بودیم با خودم می‌گفتم انسان‌ها چقدر با هم تفاوت دارند. چطور یکی از آنها می‌تواند حتی تا ساعت‌ها بعد از مرگش، مراقب فرزندش باشد و دیگری می‌تواند دست به چنین جنایتی بزند و زنی را در مقابل چشمان کودکش به قتل برساند و بچه را برای ساعت‌ها با جنازه مادرش تنها بگذارد.

عملیات شبانه‌روزی ما برای یافتن مرد جنایتکار ادامه داشت. همه چیز نشان می‌داد متهم در یکی از شهرهای اطراف پایتخت مخفی شده، اما هیچ سرنخی برای یافتن ردی از مخفیگاهش نبود.

ما همه پاتوق‌ها و تمامی افرادی را که با او در ارتباط بودند، زیر نظر گرفتیم. بعد از حدود دو ماه، سرانجام

به اطلاعاتی دست یافتیم که ما را به محل اختفای مرد جنایتکار در یکی از شهرستان‌های اطراف تهران رساند.

یک تیم عملیاتی راهی محل شده و مرد جوان با نیابت قضایی دستگیر و به تبریز انتقال داده شد.

به محض انتقال او به اداره آگاهی، بازجویی از این مرد را شروع کردم. او روی صندلی مقابل میز من نشسته بود و با دستبندش بازی می‌کرد. از او فقط یک سوال پرسیدم. او قاتل The Murderer بود و خودش در تماس با مادرزنش اعتراف به جنایت کرده بود پس راهی برای کتمان نداشت. از او پرسیدم: چرا این کار را کردی؟

اعتراف به جنایت

امیر نگاهی به من انداخت و سپس به پرونده قرمز رنگی که اسم همسرش به عنوان مقتول روی آن نوشته شده بود انداخت. بعد هم گفت: «منیر را دوست داشتم، آن‌قدر دوستش داشتم که به خاطرش به خانواده‌ام پشت کردم. برای رسیدن به او دست به هر کاری زدم، اما سرانجام به جایی رسیدم که دست به این جنایت زدم.»

او ادامه داد: «اوایل، زندگی‌‌مان خوب بود، آن‌قدر خوب که روزی هزار بار به خودم می‌بالیدم که چنین زندگی‌ای دارم، اما همه اینها فقط برای چند ماه بود. بعد از آن، خواسته‌های منیر شروع شد. او در خانواده‌ای مرفه بزرگ شده بود، اما من پولی نداشتم که خواسته‌های او را تامین کنم . اوایل سعی می‌کردم هر چه می‌خواهد برایش تهیه کنم، اما نیازهای منیر تمام شدنی نبود. او به دوستان پولدارش نگاه می‌کرد و دوست داشت من هم مثل شوهران آنها برایش خرج کنم. اما من یک کارمند ساده بودم و آنها کارخانه دار و تاجر بودند و درآمد من در مقایسه با آنها ناچیز بود».

او ادامه داد: «چند بار با منیر صحبت کردم و به او گفتم من حتی اگر شبانه‌روز هم کار کنم، نمی‌توانم خواسته‌هایش را برآورده کنم، اما منیر می‌گفت اگر فلان چیز را نخریم جلوی دوست و آشنا کم می‌آورد، بارها به او گفتم دوستان و آشنایانت وضع مالی شوهرهایشان خوب است و من به پای آنها نمی‌رسم. بارها از او خواستم برای این‌که نزد دوستانش احساس سرشکستگی نکند بهتر است با آنها قطع رابطه کند، اما او قبول نکرد.»

تفاوت طبقاتی

امیر گفت:«به خاطر آن‌که خانواده منیر مرفه بودند، کنار آمدن با این وضعیت برای او سخت بود، اما برای من هم، تامین خواسته‌های او ممکن نبود. به خودم که آمدم دیدم نه تنها پول‌هایم تمام شده بلکه کلی هم بدهکارم و از آن به بعد بود که درگیری‌ها و دعواهای ما به صورت علنی شروع و کم‌کم رویمان به روی هم باز شد و منیری که از گل نازک‌تر نمی‌شنید از دست من کتک می‌خورد.»

مرد جوان ادامه داد: «شب حادثه Incident دوباره دعوایمان شد. منیر پول می‌خواست و من نداشتم که بدهم. از یک طرف خواسته‌های منیر و از طرفی بدهی‌هایی که به بار آورده بودم بشدت عصبانی‌ام کرده بود. نمی‌دانم چه شد که از داخل آشپزخانه، چاقویی برداشتم و وقتی همسرم را مقابلم دیدم، با چاقو چند ضربه به او زدم. وقتی به خودم آمدم که کار از کار گذشته بود. همان موقع از ترس خانه را ترک کردم و رفتم بیرون. مدت‌ها در خیابان راه ‌رفتم و در نهایت وقتی خسته شدم به خانه یکی از دوستانم رفتم. تقریبا یک شبانه‌روز از جنایت گذشته بود که به مادر منیر زنگ زدم و ماجرا را گفتم. بعد هم از ترس دستگیر شدن به تهران رفتم، اما از آنجا که خون مقتول همیشه دامن قاتل را می‌گیرد، پلیس مرا دستگیر کرد. من مطمئن بودم اگر به آن طرف دنیا هم فرار کنم باز هم دستگیر می‌شوم. همسرم زن خوبی بود و هر چند گاهی اوقات به او حق می‌دادم، اما پولی نداشتم که بخواهم به او بدهم. من قاتل شدم چون پول کافی نداشتم تا خواسته‌های زنم را برآورده کنم.»

کانال تلگرام

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.