نوآوران آنلاین- مردم پس از اعتماد به اصولگرایان در انتخاباتهای پیشین، نهایتاً به اصلاحطلبان اعتماد کردند، اما عدم تحقق وعدهها و نبود اراده برای رفع مشکلات از سوی دولتی که سبد رأی آن به پشتوانه اصلاحطلبان پُر شد، اعتماد به این جریان را خدشهدار کرد. متاسفانه در حال حاضر وجهه اجتماعی جریان اصلاحطلب به شدت تخریب شده است و علت این امر را میتوان عملکرد نامناسب دولت دوازدهم دانست. همین امر موجب شد تا این تصور در اذهان تقویت شود که مردم دیگر به اصلاحطلبان اعتماد نخواهند کرد.
در همین خصوص به گفتوگو با مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه، آیندهپژوه و تحلیلگر سیاسی پرداختیم که مشروح آن تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
* در شرایط کنونی کشور با مشکلات بسیاری در داخل و خارج مواجه است و در این میان آنچه که بسیار اهمیت دارد این است که تخریب جایگاه جریانهای سیاسی در داخل بهویژه جریان حامی دولت موجب میشود که ناامیدی در سطح جامعه گسترش یابد و انسجام ملی آسیب ببیند. شما تصور میکنید که مردم چه واکنش سیاسی نسبت به مشارکت در عرصه های مختلف سیاست داخلی داشته باشند؟
آینده در ایران تمایل شدیدی به شگفتی سازها پیدا کرده است. به دیگر بیان روندها با انسدادهای بحرانی روبهرو شده اند و رویدادها در قالب بحران های پی در پی جامعه را در وضعیت التهابی قرار داده اند و تمایل شدیدی به وقوع یک شگفتی در جامعه در لایه های برونی خود را به نمایش می گذارد. همه مردم منتظر این هستند که یک رویداد بزرگ رخ دهد. سیاسیون به یک تحول بزرگ می اندیشند و دگرگونی های بزرگ اجتماعی در منظر جامعه شناسان امکان پذیر شده است. این امر ناشی از این است که وضعیت موجود مطلوب نیست و نارضایتی از شرایط کنونی تنها در لایه های پنهان گفتاری خود را به نمایش نمی گذارد، بلکه در حوزه های رفتاری و کنش ها نیز خود را نشان می دهد. در چنین وضعیتی اصلاح طلبان از منظر معناشناسی برای خود رسالت ایجاد تغییرات درون ساختاری را قائل است و رهبری اصلاحات تلاش دارد هر آن چه می گوید در چارچوب گزاره هایی باشد که جهت گیری آن حتی رنگ و بوی انقلابی نداشته باشد و تمرکز در چارچوب قوانین موجود را برنتابد. این در حالی است که جامعه جلوتر حرکت می کند. نخبگان توده ای در میان مردم به تدریج چهره های دیگری را به نمایش می گذارند و به این ترتیب اصلاحات با وجود موانع و انسدادهایی که به وجود می آورد نمی تواند کارآمدی خود را نشان دهد. هرگاه اصلاح طلبان و افراد متمایل به این جریان، قدرت را به دست گرفتند این قدرت در چارچوب نقش ها خود را به نمایش گذاشته است نه در چارچوب افعال و کنش ها؛ چراکه انجام افعال و کنش های اصلاحات محورانه نیازمند قدرت و یا تمایل قدرت حاکم به انجام اصلاحات است. در حالی که تمام نشانه های سه دهه اخیر نشان می دهد که این اراده وجود ندارد. نگرانی اصلاح طلبان در شرایط کنونی درخصوص تخریب جایگاه اجتماعی اصلاح طلبان قابل تامل است. من این نگرانی را در سال های پایانی دهه 80 عنوان و بیان کردم که اصلاح طلبی دیگر پاسخگو نخواهد بود و باید به سمت تحول خواهی حرکت کنیم. اصلاح طلبی زمانی که در میان هیات حاکمه و در خانه خود محدود شود باید از خانه به هر طریقی خارج و پایگاه حیات فعال خود را در میان نیروهای اجتماعی قرار دهد. همان گونه که اصلاح طلبان نمی خواهند طغیانی خلاف قانون انجام دهند تحول خواهان نیز در فکر رفتاری فراقانونی و یا قانون شکنانه و یا حتی هنجارگریزانه نیستند و تلاش دارند با حمایت نیروهای اجتماعی قدرت انجام تغییرات موردنیاز جامعه را فراهم کنند؛ چراکه اراده ای برای اصلاح امور به چشم نمی خورد. از دیگر سو برخی نیز به جای ایجاد حرکت منطقی و آینده اندیشانه دگرگونی در جوامع، تنها به فکر ایجاد دگرگونی به عنوان یک هدف هستند و هزینه های اجتماع را برای دگرگونی افزایش و حتی مرزهای خشونت را در جوامع گسترش می دهد. لذا می توان گفت تحول خواهی با انقلاب متفاوت است. تحول خواهی تغییرات بزرگ را با قدرت نیروهای اجتماعی می خواهد، لذا به جنبش های اجتماعی توجه دارد؛ در حالی که انقلاب تغییرات بزرگ را از طریق واژگونی وضع موجود با استفاده از هر ابزاری طلب می کند.
* نظر شما درخصوص هشدارهایی که تحلیلگران درخصوص هوشیاری جریان های سیاسی در رابطه با گسترش فعالیت پوپولیست ها در انتخابات های پیش رو و جلب نظر مردم مطرح می کنند چیست؟
اینگونه تلاش ها از یک سو متکی بر تلاش رادیکالیسم و مبتنی بر پوپولیسم کور با بدخیم است. پوپولیسم کور یا بدخیم به تعبیر من عوام فریب است نه در خدمت توده ها. دموکراسی اساساً پوپولیستی است؛ چراکه اکثریت قالب جوامع را به ویژه در جوامع در حال توسعه توده های پایین و طبقات ضعیف جامعه تشکیل می دهند؛ لذا دموکراسی نمی تواند به توده ها توجه نکند، اما حرکت های تحول خواهانه و اصلاح گرایانه به پوپولیسم روشن و یا خوش خیم میاندیشد و توده ها را خطاب قرار می دهد نه عوام را. توده ها طبقات فعال و فهیم جامعه هستند که در بالا بردن ادارک مردم کوشا هستند و عوام طبقات پایین منفعل جامعه را تشکیل می دهند که عوامفریبان رادیکال نمی خواهند آن ها را آگاه کنند، بلکه قصد دارند عاطفه و احساس شان را تحریک کنند. باید تمایز روش و منطق میان این دسته تفکرات برای مردم کاملا مشخص شود. طبقات مختلف جامعه، ولی نعمتان حکام اند و نمی توان توده ها را نادیده گرفت. نمی توان سخن از آزادی و دموکراسی و برادری و حکومت مردمی به میانآورد، اما توده های مردم را از نظر دور داشت. البته نباید توده های مردم را به عنوان ابزاری برای انتقال قدرت در دست گرفت، بلکه باید در توده های مردم حرکت ایجاد کرد تا قدرت دموکراتیک در جامعه حاکم شود. اصلاح گرایان و تحول خواهان کسانی هستند که در توده ها حرکت ایجاد می کنند نه این که نقاط حساس مورد نظر توده ها را شناسایی کرده و با تحریک این نقاط حساس برای ایجاد حرکت به نفع خود نائل آیند. لذا اعتقاد دارم که نقطه ضعف اصلاحات این است که تکیه بر قدرت سیاسی به جای نیروهای اجتماعی دارند.