نوآوران آنلاین- دیشب هوا سرد بود و یه سوزی هم میومد. با اینکه خودم رو پوشونده بودم اما سوز رو خوب احساس می کردم. عجله داشتم تا زودتر برسم خونه، سوار تاکسی سر ایستگاه شدم. ولی تاکسی سه نفر رو بیشتر سوار نمی کرد و یه آقایی هم بیرون تاکسی ایستاده بود.
به راننده گفتم بگو سوار بشه تا بریم دیگه....
گفت چون ماسک نزده، سوارش نمی کنم. بعد اضافه کرد: خیلی وقته وایستاده، اما بدون ماسک کسی سوارش نمی کنه، اتوبوس هم که نیست!
یاد قدیما افتادم که مردم بلیط اتوبوس هم دیگه رو حساب می کردن. من که همیشه یه ماسک اضافه داشتم، اون رو بهش دادم و سوار شد.
کلی توی مسیر تشکر کرد، و همش خودش رو گوشه تاکسی جمع می کرد تا فاصله رو بیشتر رعایت کنه.
نصیحتم گل کرده بود، بهش گفتم: اگه ماسک بزنی خودت سلامت می مونی، و تازه باید به فکر تندرستیه خانوادت باشی و کلی داستان از مشکلاتی که کرونا ایجاد می کنه!
گفت: کارگرم، با مشکلات مالی که دارم و هزینه های زندگی، وسعم نمی رسه که بخوام ماسک و اسپری ضد عفونی هم بخرم. بعد به چفیه که دور گردنش بود اشاره کرد و گفت، من مجبورم همینو بزنم، و هر شب هم می شورمش.
گفتم: خوب اگه خانمت خیاطی بلده بهش بگو از همین چفیه برات چند تا ماسک درست کنه! تازه دستی هم میشه انجامش داد؛ حتما نیاز به چرخ خیاطی نداره!
با تعجب گفت: مگه می شه؟ چجوری؟
با خودم گفتم این همه کلیپ تو شبکه های مجازی طرز تهیه ماسک رو آموزش میدن، یعنی واقعا به اینها دسترسی نداره!! بعد من براش نسخه بی فرهنگی و بی شعوری می پیچم و فردا توی اداره کلی این داستان رو با همکارها مطرح می کنم!
دست بکار شدم و در طول مسیر با دستمالی که همراهم بود، طرز درست کردن ماسک رو بهش یاد دادم، طفلی خودش هم خیلی دقت می کرد؛ و چند باری امتحان کرد تا مطمئن بشه کامل یاد گرفته.
آخر خط که رسیدیم، پول در آورد و به راننده گفت: کرایه ی این آقا هم با من. کلی جا خوردم، اصلا شوکه شده بودم. گفتم دلیلی نداره که بخواین کرایه ی منو حساب کنین...!
گفت : من بیشتر از نیم ساعت توی هوای سرد وایستاده بودم، مسافرای دیگه فهمیدن که به خاطر ماسک کسی سوارم نمی کنه، شاید ماسک اضافی هم داشتن، اما به خاطر قیافه و ظاهرم بهم ندادن!
انسانیت شما رو نمیشه جبران کرد، تنها می تونم براتون دعا بکنم، و کرایه تون رو حساب کنم!
خلاصه از او اصرار و از من انکار، که راننده تیر خلاص رو زد و گفت: کرایه ی هر کسی رو از خودش می گیرم.
وقتی پیاده شدم دلم سوخت، شاید پول یک ماسک برای من پول خرد بود، اما برای خیلی ها شبیه این آقا بار اضافه است. از قضاوت زود هنگامم شرمنده شدم و خوشحال از این که ماسک اضافی داشتم.
شاید توی این روزای سخت کرونایی یکی از کارایی که میشه انجام داد، دادن ماسک به افراد بدون ماسک و دو تا پیس کوچک اسپری ضد عفونی کف دستاشون باشه، حتما که نباید صدقه رو با پول پرداخت کرد!
جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹