کد خبر : 249055 تاریخ : ۱۳۹۹ جمعه ۹ خرداد - 19:34
دکتر کوروش محمدی در گفت و گو با نوآوران تأکید کرد: قتل های ناموسی؛ نتیجه حاکمیت نگرش هیجانی آرزو قادری/ روزنامه نگار

نوآوران آنلاین- با قتل رومینا اشرفی توسط پدرش در خواب اما و اگرها و همچنین اظهارنظرات بسیاری در سطح جامعه در میان مردم و همچنین از سوی صاحبنظران و روان شناسان مطرح شده است.

برخی اعتقاد دارند که پدر رومینا برای حفظ آبروی خانوادگی شان اقدام به قتل دخترش کرده و برخی دیگر این عمل را مورد تقبیح قرار داده اند.

در هر صورت باید بپذیریم در کشورمان گرفتار زنجیره تربیتی غلطی هستیم که هر از چند گاهی قتل های ناموسی را رقم می زند.

نمی توان به راحتی از کنار این مسأله عبور کرد و باید به آسیب شناسی ریشه های این اتفاق تلخ بپردازیم.

متأسفانه نمی خواهیم باور کنیم که نتوانسته ایم از عهده فرهنگ سازی در جامعه برآییم. قتل رومینا و رومیناهای دیگر همه ناشی از فقر فرهنگی خانواده هایی است که قربانی نقص عملکرد دستگاه های فرهنگی کشور و نهاد مهم و مؤثر خانواده شده اند.

در همین خصوص به گفت و گو با دکتر کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران پرداختیم که از نظر می گذرد.

 

* متأسفانه هر از چند گاهی در کشورمان با اتفاقات تلخی همچون قتل های خانوادگی مواجه می شویم. به نظر شما علت بروز چنین فجایعی چیست. در بخش قوانین حمایت از کودکان دچار مشکل هستیم یا در زمینه تعلیم و تربیت فرزندان مان نتوانتستیم به خوبی عمل کنیم؟

متأسفانه بر قتل هایی که عنوان ناموسی می‌یابند، تفکر و نگرش هیجانی حاکم است. تفکری که نسبت به زنان در جامعه ما وجود دارد کنترلگر و محدودکننده است و جنس زن را تحت سیطره کنترل های جامعه مردسالار هدایت می کند. در آسیب شناسی بروز قتل های ناموسی باید گفت با وجود تلاش ها برای بهبود وضعیت زنان در عرصه های مختلف اما همچنان این نگرش مردسالار همچنان به قوت خود باقی است. اگرچه این تفکر با تغییراتی همراه است، اما همچنان در روح جامعه ما جاری است و ریشه تاریخی دارد. متأسفانه باید اذعان داشت که نگاه مان به بحران ها و مسائل زندگی، هیجان مدارانه است. با بررسی رفتارهای اجتماعی طی دهه های اخیر به این نتیجه دست می یابیم که در مواجهه با بسیاری از مسائل، هیجان مدارانه رفتار کرده ایم. به عنوان نمونه می توان موضوع پلاسکو و شهادت آتش نشانان عزیز کشورمان اشاره کرد که در آن زمان همه رسانه ها و کل جامعه تحت تاثیر این اتفاق تلخ بودند و موجی از توجهات به این سمت را شاهد بودیم، اما پس از مدتی به فراموشی سپرده شد. به اعتقاد من بهتر است به جای ابراز چنین رفتارهای هیجانی مقطعی به بررسی نقاط ضعف بپردازیم و در جهت رفع آن ها برآییم تا مشکلات عمیق تری را شاهد نباشیم و برای ورود به بحران های آینده آمادگی داشته باشیم. افزون بر این توجه به این امر مهم ضروری است که در میز محاکمه رومینا باید عملکرد دستگاه های فرهنگی همچون آموزش و پرورش و آموزش عالی و سایر نهادهای فرهنگی کشورمان نیز مورد انتقاد قرار گیرند.

 

* در شرایط کنونی بیشترین انتقادات نسبت به پدر رومینا اشرفی مطرح است. به نظر شما در چنین شرایطی باید به چه ابعاد پنهان و زوایای دیگری از این موضوع توجه شود؟

این روزها در فضای مجازی هجمه سنگینی علیه پدر رومینا ایجاد شده است و همه اقشار جامعه و حتی فامیل و همسرش درخواست قصاص کرده اند، متاسفانه این هجمه به قدری احساسی و پررنگ و متمرکز بر پدر رومیناست که علاوه بر فرصت سوزی برای حوزه کارشناسی جامعه به نظر می رسد نگاه جامعه نیز از رصد بخش های مهم این فاجعه دچار خطا و انحراف از واقعیت شده است. در این که پدر رومینا قتل فجیعی انجام داده است و مستحق مجازات است تردیدی نیست، اما فراموش نکنیم که دراین فاجعه چند عامل هستند که نقش کلیدی در شکل گیری این فاجعه داشته اند. برخی از این عوامل ناظر بر رفتار بهمن خاوری هستند که در شکل گیری این فاجعه نقش کلیدی داشته است ولی ظاهرا مورد توجه شاخ های فضای مجازی قرار نگرفته و این‌گونه استنباط می شود که افکار عمومی نیز پیشاپیش رأی به برائت این فرد به عنوان یک جوان عاشق پیشه! صادر کرده است، اما سوال مهمی در رابطه با رفتار بهمن بی پاسخ مانده و این است که چگونه یک جوان ۳۰ ساله به گفته خودش از دو سال پیش یعنی زمانی که رومینا ۱۲ ساله بوده به خودش اجازه داده احساسات یک کودک نابالغ را به بازی بگیرد؟ آیا اگر بهمن در مسیر رومینا قرار نمی گرفت رومینا از دنیای کودکی خود به سمت قصه مرگبار امروزش فاصله می گرفت؟ و سوال مهم این که آیا این موضوع که جوانانی در مقیاس بهمن طعمه های خود را از میان کودکان انتخاب می کنند در حوزه های قوانین جاری، اخلاق و تعلیم و تربیت جامعه قابل بررسی و تامل عمیق نیست؟ این که بهمن ادعا می کند رومینا دوستش داشته و عاشق بهمن بوده نیز بسیار عجیب و قابل تامّل است، مگر یک دختر بچه ۱۲ ساله چه درکی از دوست داشتن و عشق دارد؟ آن هم دراین سطح که بهمن مدعی آن است! به لحاظ روان شناسی، شرایط سنی رومینا در زمانی که بهمن ادعا می کند رابطه آغاز شده، به هیچ وجه قابلیت و قدرت تشخیص، تمییز و تصمیم در باره مسائل احساسی و عاطفی مثل دوست داشتن و عشق را به او نمی دهد! بر این اساس این فرضیه قوت می گیرد که بهمن برای رهایی از احساس گناهی بس سنگین، دست به دامان مکانیزم های دفاعی شده و با سوءاستفاده از هیجانات تعریف نشده فضای مجازی، اختلافات مذهبی شیعه و سنی و مظلومیت رومینا درحال بروز نوعی جابه‌جایی و توجیه است! نکته سؤال برانگیز آزاد بودن و حضور تصویری، صوتی و در عین حال ریلکس ِبهمن در فضای مجازی، انتشار عکس دونفره با رومینا، القاء قصد قبلی برای ازدواج با رومینای ۱۴ ساله و درخواست قصاص! برای پدر رومیناست! بدیهی است که قتل رومینا فقط در پدری سنگدل، داس و بریدن سر خلاصه نمی شود، بلکه زوایای پنهان دیگری هم دارد که نباید از آن غفلت کرد، به ویژه از این حیث که احتمالا برای یک کودک ۱۲ ساله امکان فریب خوردن و انجام هر اقدامی تحت ارعاب و وحشت وجود دارد و انتظار می رود سیستم قضایی و انتظامی جامعه این موضوع مهم را مدنظر داشته باشند. نکته مهم و قابل تامل دیگر این که بهمن ادعا می کند رومینا از طرف پدرش تحت فشار و محدودیت بوده و او در نقش یک ناجی! قصد رها کردن رومینا از شرایط سخت زندگی اش را داشته است. این موضوع نیز از چند منظر مستلزم پرسش های بسیاری است که شخص بهمن و حوزه کارشناسی جامعه قبل از صدور حکم قاتل برای پدر رومینا باید به آن ها پاسخ دهند! نخست این که نقص قوانین مدنی ما به وضوح پیداست؛ چراکه هنوز برای حمایت از کودکان در برابر نگاه های مالکانه و دیکتاتورمآبانه والدین و نیز جسارت افرادی مانند بهمن در تحریک احساسات یک کودک از طریق ابراز علاقه و طرح قصد ازدواج با او، هیچ نسخه درمانگری تجویز نکرده است و به همین سبب رشد پدیده کودک آزاری و کودک همسری در جامعه خیلی عجیب نیست! دوم آن که اگر واقعا بهمن در بیان این چالش زندگی رومینا و دلسوزی اش صادق است چرا شرایط بغرنج رومینا را به مراجع قانونی گزارش نکرده است؟ مگر بهمن چه کاره است که به خودش اجازه می دهد کودکی را از خانواده اش بگیرد و در فضایی نا مطمئن چند شبانه روز نگهدارد؟ آیا انتشار عکس های این کودک درکنار خودش با ۱۶ سال اختلاف سنی هم در راستای نجات رومینا بوده؟ آیا اینجا ضعف یا عدم کارکردهای قوانین مدنی و حوزه مشاوره و روان شناختی جامعه عرض اندام نمی کند؟ نکته جالب توجه دراین زمینه ادعای خواهر بهمن است که با اندکی افتخار! مدعی است چندشبانه روز رومینا را در منزلش پناه داده! آیا قانون، عرف و عقل چنین اجازه ای را به خانواده یا شهروندان داده است که به راحتی کودکی را بدون اطلاع خانواده اش به بهانه نارضایتی از زندگی به صورت پنهانی نگه دارد؟ اگر بهمن را جوان خام، هوسباز و یا شروری بدانیم که فاقد استدلال و تصمیم گیری صحیح دراین مورد بوده است، رفتار نابخردانه خواهر بزرگ و داماد بهمن را در نگهداشتن پنهانی رومینا و عدم اطلاع به مراجع قانونی با چه توجیهی هضم کنیم؟ نکته ای هم در مورد مادر رومینا بسیار اهمیت دارد، این که بهمن ادعا می کند که در تمام مدت دو سال رابطه اش با رومینا از طریق گوشی مادرش با وی چت می کرده است، برفرض محال که بپذیریم مادر از چت های رومینا با بهمن بی خبر بوده و هیچ ساپورت و لاپوشانی از ارتباط رومینا با بهمن نداشته! اما چند سؤال از مادر رومینا مطرح است، نخست این که بین رومینا و مادرش چقدر فاصله منفی وجود داشته که این کودک ۱۲ ساله در این دوسال رابطه اش و با وجود علاقه و عشق آتشین به بهمن ۲۹ ساله، حتی یک بار هم به مادرش اعتماد نکرده و از راز به این مهمی و احساساتش حرفی به زبان نیاورده است؟ و دوم این که مادر رومینا برای رو مینا چقدر وقت صرف کرده و برای اصلاح رابطه اش با پدرش چقدر تلاش کرده که الان درخواست قصاص دارد؟ آیا وقت آن نرسیده که برای کارکردهای مؤثر اجتماعی نهاد خانواده چاره ای اندیشیده شود؟ آیا متولیان نظام اجتماعی کشور در برابر این ناکارآمدی نهاد خانواده نباید اکنون درکنار پدر رومینا و بهمن محاکمه شوند؟