فرهنگی 28 بهمن 1403 - 5 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
دکتر مظفر رویایی/ استاد دانشگاه و کارشناس هنری

اکونومتریک در اقتصاد فرهنگ و هنرمعنا ندارد

در بودجه بحث اقتصاد فرهنگ و هنر ما در ردیف ورزش قرار دارد. پس در نظر به اقتصاد کلان کلا یک بی‌اعتنایی ناموجه به بحث اقتصاد فرهنگ و هنر در ایران صورت گرفته است ولی امیدواری این است که با توسعه‌ای که مدیریت فرهنگ و هنر ما در دستگاه‌های احکام اصلی فرهنگی مملکت پیدا کرده است به تدریج گسترش پیدا کند اما اقتصاد خرد به دلیل اینکه منافع سرمایه‌گذاری کمی و غیرکمی کارآفرین فرهنگی در آن حضور دارد، امری است که حتما پرداختن به آن، برای اعتباربخشیدن به این مکانیزم بازار اقتصاد هنر بسیار لازم است.

دکتر مظفر رویایی

در بودجه بحث اقتصاد فرهنگ و هنر ما در ردیف ورزش قرار دارد. پس در نظر به اقتصاد کلان کلا یک بی‌اعتنایی ناموجه به بحث اقتصاد فرهنگ و هنر در ایران صورت گرفته است ولی امیدواری این است که با توسعه‌ای که مدیریت فرهنگ و هنر ما در دستگاه‌های احکام اصلی فرهنگی مملکت پیدا کرده است به تدریج گسترش پیدا کند اما اقتصاد خرد به دلیل اینکه منافع سرمایه‌گذاری کمی و غیرکمی کارآفرین فرهنگی در آن حضور دارد، امری است که حتما پرداختن به آن، برای اعتباربخشیدن به این مکانیزم بازار اقتصاد هنر بسیار لازم است. فرضا شما تولیدکننده موبایل هستید، برای تولید این موبایل، آمار و ارقامی ثبت می‌کنید تا بدانید قیمت تولید آن چقدر است. چه میزان خرج کنیم تا آن را به بازار بفرستیم و چه قیمتی برایش در نظر بگیریم که ضمن پوشاندن هزینه‌هایمان سودی هم نصیبمان کند، از سود حاصله چه میزان باید صرف توسعه کار کنیم و چه مقدار از آن باید صرف صاحبان سرمایه شود. در فرهنگ ما این بنگاه‌ها تنها در حوزه انتشارات و سینما وجود دارند و در حوزه های دیگر این بنگاه‌ها را نداریم اما در حوزه‌های دیگر به اشکالی دیگر این‌ها مطرح می‌شوند. مثلا اثر هنری یک نقاش سرشناس، از نظر منابع تولیدی قابل‌اندازه‌گیری با منابع قابل‌اندازه‌گیری یک نقاش آغازگر فرقی نمی کند، ولی آنجایی که می‌خواهیم بهای آثار را تخمین بزنیم، اصل ورودی که سابقه، خبرگی، ذوق، تبحر و نام‌آوری است و قیمت اثر را تعیین می‌کند، دچار اغتشاش وتشتت عقیده می‌شویم و برای همین در اقتصاد خرد در بخش مربوط به اقتصاد هنر، آن مفاهیمی که در اقتصاد عمومی داریم جواب نمی‌دهند. برای اینکه از آکادمیک‌شدن بحث خودداری کنیم به یک مثال ساده که در زمینه اقتصاد بنگاه است بسنده می‌کنم. ما روش‌هایی برای بهره‌وری در تولید داریم. این روش‌ها را متخصصین مهندسی صنایع می‌شناسند اما در اقتصاد فرهنگ و هنر نه.در نتیجه بنگاه اقتصادی در اقتصاد فرهنگ و هنر طوری که قابلیت برنامه‌ریزی واندازه‌گیری برای استمرارعمومی داشته باشد وجود ندارد. ما در اقتصاد هنر از همان مفاهیم و اصطلاحاتی که دراقتصاد عمومی وجود دارد استفاده می‌کنیم اما اینجا مطالبی داریم که در اقتصاد عمومی نیست و این مساله از مزیت‌های اقتصاد فرهنگ و هنر است. ولی قبل از این اجازه بدهید ببینیم که اساسا محصولات فرهنگی و هنری، چه هستند؟
ما دو نوع محصولات فرهنگی و هنری داریم. یکی آنهایی که ملموس هستند و قابلیت عینی دارند و عده‌ای دیگر که انتزاعی هستند وعینیت ندارند و درواقع تجریدی هستند. در عرصه مربوط به کالاهای هنری، باز ما دو بخش داریم، یک بخش که میراث‌های فرهنگی ما، آثار به‌جامانده از دهه‌ها، قرن‌ها و سده‌هاست مانند میدان نقش جهان، میدان آزادی یا کالاهایی مثل نقاشی و کالاهای مجسمه‌سازی که ملموس هستند. باز اینجا کالاها به دو دسته تقسیم‌بندی می‌شوند، یک تقسیم‌بندی این است که ما کالاهایی را در عرصه فرهنگ و هنر تولید می کنیم که روزبه‌روز بر ارزش آنها افزوده می‌شود و این برعکس کالاهایی است که در اقتصاد عادی داریم و کالاها در آن اقتصاد، مستهلک می‌شوند. در اقتصاد فرهنگ و هنر کالاها نه‌تنها مستهلک نمی‌شوند بلکه مرتب بر قیمتشان افزوده می‌شود. در نتیجه اینها باعث می‌شود که موضوع اندازه‌گیری در بحث اقتصاد هنر برای ما به معضل تبدیل شود. درحالی که دراقتصاد عمومی، این اندازه‌گیری تقریبا به سادگی قابل حل‌وفصل است. به همین خاطر «اقتصاد سنجی» (اکونومتریک) در اقتصاد فرهنگ و هنرمعنا ندارد.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *