آن اصالتاً از اهای بیرجند، آن استادِ ایفای نقشِ کاراکترهایِ زورمند، آن نصیحت هایش از برای نسل جوان همیشه سودمند، آن از پاریس تا مشهد تلمذ کرده در محضر اساتید بی مانند، آن بر مخالفانش بسیار زده پوزخند، آن از برای “ناخدا خورشید“ و “سگ کشی“ گرفته سیمرغ دو فروند، آن گرفته نشان درجه یک فرهنگ و هنر با لبخند، آن از برای دکتر “علی شریعتی“ شاگردی هوشمند، آن از ایفای نقش “مالک اشتر“ بسیار خرسند، آن ایفا کننده نقشِ “حشمت فردوسِ“ خودپسند، آن صاحب بخت و اقبالِ بلند، آن شخصیت “مختار“ در نظرش ناپسند، آن منتقد سر سختِ وزنه برداریِ بانوانِ نیرومند، مولانا “داریوش ارجمند“، سخن گوی فدراسیون پهلوانی و زورخانهای در کارنامه پُربارش کم بود که حکمش از سوی مولانا “محمدرضا طالقانی“ به نامش زده شد؛ پس از دود کردن مقدار زیادی اسپند!
علی زراندوز
آن اصالتاً از اهای بیرجند، آن استادِ ایفای نقشِ کاراکترهایِ زورمند، آن نصیحت هایش از برای نسل جوان همیشه سودمند، آن از پاریس تا مشهد تلمذ کرده در محضر اساتید بی مانند، آن بر مخالفانش بسیار زده پوزخند، آن از برای “ناخدا خورشید“ و “سگ کشی“ گرفته سیمرغ دو فروند، آن گرفته نشان درجه یک فرهنگ و هنر با لبخند، آن از برای دکتر “علی شریعتی“ شاگردی هوشمند، آن از ایفای نقش “مالک اشتر“ بسیار خرسند، آن ایفا کننده نقشِ “حشمت فردوسِ“ خودپسند، آن صاحب بخت و اقبالِ بلند، آن شخصیت “مختار“ در نظرش ناپسند، آن منتقد سر سختِ وزنه برداریِ بانوانِ نیرومند، مولانا “داریوش ارجمند“، سخن گوی فدراسیون پهلوانی و زورخانهای در کارنامه پُربارش کم بود که حکمش از سوی مولانا “محمدرضا طالقانی“ به نامش زده شد؛ پس از دود کردن مقدار زیادی اسپند!
ابتدای کار وی چنان بود که در دوران تلمذ، روزی اندر مکتب خانه و در کتاب “فرازنامه“ بخواند: «کسی کو برآن شاخ بر شد بلند / به گیتی همانا شود “ارجمند“!». پس دانست که باید بر شاخِ بازیگری بَر شود، تا نام فامیل “ارجمند“ در میان بازیگران سرآمد شود؛ لیک اوستادِ مکتب خانه، او را از بازیگر شدن، حذر داد و گفت: «…که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها!». پس مولانا “داریوش ارجمند“ با همه خُردی بگفت: «میم اول مشکلات را که برداری می شود: شکلات!». پس به عشق شکلات و قند و نبات، در عالم کودکی عاشق بازیگری همی شد!
نقل است چون گفت: «هنر سرمایه ای نامحدود و ارزشمند و موثرتر از نفت در این کشور است!». همان شب جناب “حافظ“ را به خواب دید که او را ندا داد: «یا “داریوش“! اگر چنین بود، ما که “حافظ“ بودیم و بسی هنرمند، نمی سرودیم: شهریست پُر کرشمه حوران ز شش جهت / چیزیم نیست ور نه خریدارِ هر ششم!». پس مولانا “ارجمند“ چون از خواب برخواست، با خود همی گفت: «نور به قبرت ببارد؛ دستت به دهانت نمی رسید و هشتت گرو نُه ات بود و شش تا شش تا، زیر سر داشتی؟ اگر سرمایه ات نامحدود بود که در شیراز، خوبرویی به کسی جز حافظ نمی رسید!». بیت: «گربه مسکین اگر پَر داشتی / تخمِ گنجشک از جهان برداشتی!».
و در تلویزیون و درباره ایفای نقش “حشمت فردوس“ همی گفت: «کدام میدونداری رو میشناسید که چاقوکش، باج گیر، خانمباز، عرقخور، قمار باز و… نیست؟». پس چون صاحبان این کسب کار، او را معترض همی شدند، در ویدیویی از آنان عذر خواهی همی کرد و گفت: «در فیلم آدم برفی دیالوگی دارم که می گویم: آدمیزاد کوت غلطه… می نویسه و می ده رفیقاش بخونن و دور غلطاش خیط بکشن!». بیت: «سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست / معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست؟». ایضاً بیت: «خداوندا به حق هشت و چارت / ز ما بگذر شتر دیدی، ندیدی!». و چون تا سه نشه، بازی نشه، همی گفت: «با طاعتم ار ببخشی آن نیست کَرَم / با معصیتم اگر ببخشی کَرَم است!».
گویند پس از برگزاری مراسم تودیع و معارفه وزیران فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم و چهاردهم، مولانا “داریوش ارجمند“ به سراغ “سید عباس صالحی“ رفته و به وی اعتراض همی کرد که چرا به او فرصت تمجید از عملکرد وزیر ارشاد دولت “ابراهیم رئیسی“ در این مراسم داده نشد؟ بیت: «وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم/ عمری که بی مدحِ “وزیرِ سابق“ رفت!»
پس از آن بود که مولانا “ارجمند“ جمله مریدان را پند همی داد که: «هر آن کسی که بر حلقه “دولت سیزدهم مدح نگفت“ / بر او نمرده به فتوای من نماز کنید!».
گویند مولانا “داریوش ارجمند“ اندر مراسم تجلیل از برخی هنرمندان پیشکسوت در زمان روی کار بودن دولت سیزدهم، همی گفت: «آقای “رئیسی“، یک شاهی از ۲۰ میلیاردی که شما قولش را دادهاید به ما نرسیده است. به قول خود وفا کنید که مؤسسه هنرمندان پیشکسوت بتواند نفس بکشد. آقای “رئیسی“، امروز که دیگر عضو شانگهای هم شدیم، پس پول ما را که قولش را دادهاید، بدهید!». بیت: «از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک / امن و شراب بی غش، “قول ۲۰ میلیارد رئیسی“!» پس مریدانِ زیرک او را خرده گرفتند: «این ها که اندر مصراع دوم این بیت شمردید، سه تا بود، نه چهارتا!». پس مولانا “ارجمند“ همی گفت: «شما اگر یک شاهی از ۲۰ میلیاردی که قولش را گرفته اید زنده نشود، شب و روزتان را گم همی کنید؛ باز گُلی به گوشه جمال ما که نهایتاً سه و چهار را قاطی کردیم!».
نقل است چون در گفتوگویی، انتقاداتی نسبت به وزنهبرداری نسوان مطرح همی کرده بود، برخی مریدان برآشفتند؛ پس مولانا “داریوش ارجمند“ همی گفت: «من نگفتم وزنهبرداری زنان بد است. بد فهمیدند. الان روزگاری است که همه به دنبال گزگ گرفتن برای نشان دادن خود هستند. من حرفی منطقی زدم. من آن جا، راجع به ورزشکاران ایرانی هم حرف نزدم. راجع به بانویی حرف زدم که در لهستان، به اندازه “حسین رضازاده“ وزنه میزند و قهرمان جهان است ولی، نه رَحِم دارد و نه تخمدان، دائم هورمون مردانه به خودش میزند، نه میتواند شوهر کند و نه میتواند بچه داشته باشد!». پس چون این سخن مولانا “ارجمند“ به گوش بانوی وزنه بردار لهستانی که اندازه “حسین رضازاده“ وزنه میزند و قهرمان جهان است ولی نه رَحِم دارد و نه تخمدان رسید، مولانا “داریوش“ را این پیغام از دیوان خواجه حافظ شیرازی فرستاد که: «صلاح (…) و (…)* خویش بانوان دانند / “آکتورِ“ گوشه نشینی تو حافظا مَخروش!»
او را جملات هایکو وار و نغض و پُر مغز بسیار است. و گفت: «رزق من را سینما نمی دهد!». و (در سال 1394) گفت: «اگر ما نباشیم ایشان (“علی جنتی“، وزیر ارشاد وقت) کسی نیست!». و گفت: «بدنامی نشستن کنار رئیس جمهور سابق (احمدی نژاد!) را به جان خریدم که موسسه پا بگیرد!». و گفت: «“دهنمکی“ فیلمساز نیست، جوکساز است!». و گفت: «من به کارهایی که کرده ام افتخار نمیکنم؛ بلکه به کارهایی که نکرده ام افتخار میکنم!». و گفت: «من هیچ وقت صراحت را با وقاحت و تحقیر اشتباه نگرفتم!». و گفت: «سینما حمام عمومی شده؛ هر کسی وارد می شود، یک لُنگ به او می دهند!». و گفت: «نشه این که تو بعضی سناریوها می خوانیم پسره به دختره میگه دستت را بکن تو جیب شلوار من، کلیدم را بده!». و گفت: «بعضی منتظرند، ببینند “بایدن“ میآید یا “ترامپ“، گور پدر همهشان!».
نقل است چون پس از 120 سال، عالم خاکی را به مقصد عالم باقی ترک همی کرد، او را به بهشت رهنون شدند؛ دید سر در بهشت این دو بیت از جناب “سعدی“ را نصب کرده اند که: «سخن گرچه دلبند و شیرین بود / سزاوار تصدیق و تحسین بود / چو یک بار گفتی مگو باز پس / که حلوا چو یک بار خوردند، بس!».
پس مولانا “داریوش ارجمند“ گفت: «ما را بگو که فکر می کردیم در بهشت هر چقدر بخواهیم می توانیم از برای هر چند تا حوری که اندر توان مان باشد، سخنوری کنیم و بگوییم که به جای ورزش و هورمون و وزنه، بروند سراغ شوهر و مطبخ و بچه!».
پاورقی:
* دو کلمه ناخوانا به زبان لهستانی!