ساختن فیلم بر اساس فیلمنامههایی که رویکردشان به مضمون جدیتر است؛ نیاز به بازیگر خوب دارد. البته منظور من مضمون نیست چون فیلمنامههای خوبی داریم که کمدی هستند و برای ساختن آنها نیز به بازیگران خوب احتیاج دارید و با وجود احترامی که برای بازیگران سینما قائلم، معتقدم بازیگرانی که خاستگاهشان تئاتر بوده است، در این نوع فیلمها موفقتر عمل میکنند.
ساختن فیلم بر اساس فیلمنامههایی که رویکردشان به مضمون جدیتر است؛ نیاز به بازیگر خوب دارد. البته منظور من مضمون نیست چون فیلمنامههای خوبی داریم که کمدی هستند و برای ساختن آنها نیز به بازیگران خوب احتیاج دارید و با وجود احترامی که برای بازیگران سینما قائلم، معتقدم بازیگرانی که خاستگاهشان تئاتر بوده است، در این نوع فیلمها موفقتر عمل میکنند.
واقعیت این است که فرایند تمرین کردن تئاتر باعث میشود بازیگران عمق بیشتری پیدا کنند و ناخودآگاه تربیت شوند و زمانیکه نقشی را به آنها میسپارند، به زوایای مختلف نقش توجه میکنند.
یکی از کارهایی که در تئاتر صورت میگیرد این است که بازیگر در فرایند تمرین از کلیشهها عبور میکند و تمرینهای بدن، بیان، تحلیل متن، تحلیل نقش و … صورت میگیرد. عنصر زمان در تئاتر حضور دارد و سبب میشود نقشها بهمرور جا بیفتند، درنتیجه عادتی را برای دوستان تئاتری بهوجود میآورد که حتی اگر برای بازی در فیلمی دعوت شوند که زمان اندکی داشته باشند، این جنس تمرینها را رعایت میکنند؛ به نقش فکر میکنند و حتی اگر زمان کافی در تمرینها نداشته باشند، به دو بار دورخوانی با دوستان دیگر اکتفا نمیکنند و حتی در خانه خودشان تمرین میکنند. این، رویکردی است که بیشتر در بازیگرانی مشهود است که از تئاتر آمدهاند.
البته این روزها این اقدامها کمرنگ شدهاند اما هنوز در تئاتر پررنگتر است. امیدوارم این اتفاق در نسلهای جدید نیز این اتفاق بیفتد و دوستانی که بهتازگی وارد حیطه تئاتر شدهاند، درگیر تعجیلها نشوند. شما نمیتوانید هیچ تئاتر موفقی را بیابید که از فرایند تمرین درستی برخوردار نبوده باشد. حتی تئاترهایی که از لحاظ کیفی و بازیها، متوسط هستند، حداقل دو ماه تمرین داشتهاند. این مورد در سینما عنصری مغفول و کمتر بهادادهشده است. پیشتولید در سینمای ایران بیشتر معطوف به گریمور، فیلمبردار، لوکیشنیابی، انتخاب بازیگر و … است.
در پروسه پیشتولید آثار سینمایی، بازیگران یک یا دو بار تست گریم انجام میدهند، طراح لباس یک یا دوبار اندازهها را میگیرد و شاید یک یا دو بار هم فرصت دورخوانی متن و گپوگفت درباره فیلمنامه دست بدهد. بعد باید منتظر بمانید که روز آفیش مشخص شود. این نوع کار موجب میشود اتفاق چندان خوبی برای بازیگر یا انتقال مفاهیم در فیلم صورت نگیرد. اگر از عوامل تمام فیلمهای خوب بپرسید، به شما میگویند که بسیار تمرین کردهاند. اگر در سینمای ایران اصغر فرهادی فیلمهای موفقی را ارائه کرده یا اسکار و گلدنگلوب را برای ما به ارمغان آورده است، تنها به فیلمنامه خوب و توانایی دکوپاژ و امور فنی فیلم منوط نبوده است، تمرینهای بسیار زیادی که گروه بازیگران انجام دادهاند و تحت هدایت کارگردان فرصت خوبی داشتهاند که مفاهیم سکانسها، کنشها و مضمون نهایی اثر را کشف کنند، موجب ارتقای کیفی فیلم شده است. این مساله متاسفانه شاید به این دلیل که بودجهها دیر تعیین میشوند و در شرایطی که زمان اندکی به جشنواره فیلم فجر باقی مانده است، فیلم را کلید میزنند و تمایل دارند آن را در این جشنواره اکران کنند و … به کار ضربه میزنند.
فرآیند تمرین سبب میشود بازیگر لایههای کیفیتری را در نقش پیدا کند. لایههایی که در نقشتان پیدا میکنید، باعث میشود در تعاملی سازنده و دوستانه با بازیگر نقش مقابل خود، نکاتی را مطرح کنید. البته قرار نیست که صد در صد افراد حرفهای یکدیگر را قبول کنند، بخش جذاب، همان تعامل است، هر بازیگر نکتهای را که به ذهنش میرسد، با بازیگر مقابل خود در میان میگذارد. اگر بازیگر مقابل، استدلال دیگری داشته باشد و بخواهد منطق دیگری را در نقش پیاده کند، باز شنیده میشود. این بخش از کار و این تعامل، زیبا و جذاب است. نفس گفتوگو سبب میشود نکاتی در ذهن بازیگر باز شود و اثر بهتری تهیه شود. درنتیجه همین گپوگفتها و پروسه طولانی تمرین است که فیلمی خوب و باورپذیر به مخاطب ارائه میشود.