هشدارها و توصیههای مکرر دلسوزان و علاقه مندان [در یک سال اخیر] شنیده نشد و فرصتهای باقیمانده از دست رفت و اصرار راهبردِ نه مذاکره و نه جنگ، عملاً وضعیت هم مذاکره و هم جنگ را برای کشور رقم زد انتظار افکار عمومی از مسئولان این است که کشور را از حالت تعلیق و آتش بس شکننده خارج و سایه جنگ را از سر کشور دور کنند. معلوم نیست در شرایط سخت جنگ [مجدد] بتوان روی تاب آوری جامعه حساب باز کرد حاکمیت رویکرد ایدئولوژیک بر سازمان امنیتی کشور و نتیجتاً تصفیه نیروهای با کیفیت و حرفهای از نهادهای امنیتی، غفلت از حوزه پیچیده ضد جاسوسی و… از مهمترین علل ایجاد مجاری نفوذ در ساختار نظام است طبیعی است نیروی امنیتی ای که همه دغدغهاش الزام رئیس جمهور و دولت به استفاده از افراد “مطلوب” یا عدم ورود افراد”خارج از هندسه نظام” به مجلس و دولت باشد، قادر به انجام وظایف ذاتی خود نخواهد بود روشن است دولتهای منطقه از تبدیل شدن رژیم صهیونیستی به تنها قدرت برتر منطقه استقبال نمیکنند. ایران میتواند از این ظرفیت برای برقراری روابطی گسترده و راهبردی با این کشورها و به ویژه عربستان و مصر بهره ببرد مصوبه توقف همکاری با آژانس همچون تصمیم خطای افزایش غنی سازی تا ۶۰ درصد، برای دنیا یک پیام بیشتر ندارد و آن استقبال از جنگ است. لغو این مصوبه از سوی شورایعالی امنیت ملی قطعاً پیام مثبتی برای دنیا خواهد داشت حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به زندان اوین و شهادت تعداد زیادی از هموطنان از جمله برخی خانواده زندانیان فرصتی بود تا با آزادی زندانیان سیاسی، به اتحاد و انسجام پدید آمده پاسخ مثبتی داده شود آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر در شرایطی که کشور در حال تعلیق و ابهام به سر میبرد، میتواند برای جامعه پیام مثبتی مبنی بر عزم حاکمیت به تجدید نظر در اداره کشور داشته باشد و به افزایش امید و انسجام ملی بینجامد
حزب توسعه اسلامی خطاب به مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری اسلامی نامه ای انتشار داد.
در این نامه تفصیلی به وقایع بیش تر یک سال اخیر اشاره شده و ضمن تفسیر مجمل آن ها، راهکارهایی جهت خروج از شرایط فعلی ارائه شده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر می باشد:
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران – جناب آقای دکتر پزشکیان
سلام، احتراماً چنان که مستحضرید ایران عزیز ما پس از حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی در شرایط بسیار حساس و نگران کنندهای به سر میبرد. در چنین شرایطی تصمیم مسئولان و رفتار و عملکرد نخبگان میتواند برای کشور سرنوشت ساز باشد.
در این میان شما به عنوان رئيس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی، تکالیف و مسئولیتهای تاریخی به مراتب سنگینتری نسبت رؤسای قوا و مسئولان کشور بر عهده دارید. از این رو حزب توسعه ملی ایران اسلامی به عنوان حزبی اصلاح طلب که همواره خود را در قبال منافع و مصالح ملی مسئول دیده است، وظیفه خود میداند، نکات مهمی را با شما در میان بگذارد.
در باره توفیقات ما در این نبرد میهنی و نیز آسیبهایی که به کشور وارد آمده است، بسیار میتوان سخن گفت که البته موضوع سخن ما نیست. آن چه اکنون مهم است ارزیابی موقعیت کشور در این نبرد ناعادلانه و چگونگی برون رفت از شرایط ناپایدار کنونی با کمترین خسارت و تأمین امنیت کشور است.
حمله نظامی رژیم متجاوز صهیونیستی در ادامه ضرباتی که طی یک سال گذشته به موقعیت منطقهای ایران وارد آمده، شرایط ماهیتاً جدید و به کلی متفاوتی را برای کشور رقم زده است. ما در این نبرد میهنی نه با یک کشور بلکه با رژیمی مسلح به پیشرفتهترین و آخرین تکنولوژیهای نظامی از سوی آمریکا و اروپا مواجه بودیم. همچنین این نبرد نابرابر بیش و پیش از هر چیز تنهایی استراتژیک ایران را آشکار ساخت. آمریکا و اروپا صریحاً از تجاوز رژیم صهیونیستی حمایت کردند و چین و روسیه به محکومیتی ظاهری اکتفا نمودند. واقعیات مذکور از یک سو نشان دهنده اقتدار نظام و پایمردی قهرمانانه و سرفرازانه ملت ایران در این جنگ ناعادلانه است و از سوی دیگر ضرورت حیاتی تغییر هر چه سریعتر میدان و منطق مواجهه را یادآور میشود. تعیین نقطه عزیمت این تغییر و چگونگی تدابیر و طراحی نقشه راه برای خروج از وضعیت کنونی و تعیین راهبرد برای اداره آینده کشور در گرو داشتن تحلیلی صحیح از اهداف اسرائیل و آمریکا و اروپا در قبال ایران است.
همه شواهد و قراین نشان میدهند هدف اصلی از تحولات یکساله اخیر در منطقه از جمله ضربات جبران ناپذیر به حزب الله و حماس و سقوط دولت بشار اسد، جمهوری اسلامی ایران است. طی این مدت به رغم تجارب تلخ داخلی نظیر آن چه در سال ۴۰۱ بر کشور گذشت، هشدارها و توصیههای مکرر دلسوزان و علاقه مندان، شنیده نشد و همچون گذشته اندک فرصتهای باقیمانده از دست رفت و اصرار راهبرد نه مذاکره و نه جنگ عملاً وضعیت هم مذاکره و هم جنگ را برای کشور رقم زد.
رژیم اسرائيل از این تهاجم سه هدف زیر را دنبال میکرد:
۱) نابودی تأسیسات هستهای.
۲) تغییر رژیم.
۳) تجزیه ایران و از بین بردن یک قدرت رقیب و قدرتمند منطقهای برای همیشه.
این که اهداف دوم و سوم تا چه اندازه واقع بینانه و مبتنی بر ارزیابی درست از جامعه و شرایط داخلی ایران است و در چه شرایطی این رژیم قادر به دستیابی به آنهاست، بحث دیگری است.
مقامات این رژیم در اظهارات خود ابایی از بیان این اهداف نداشتهاند. حمله به نهادهایی که مسئولیت کنترل اجتماعی یا نظم عمومی را بر عهده دارند، از جمله قرارگاه ثار الله و نیروی انتظامی، زندان اوین، همزمان دعوت مکرر از مردم ایران به ریختن به خیابانها، به روشنی نشان میدهد هدف صهیونیستها فراتر از نابودی تأسیسات هستهای، تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. همچنین حمله به پایگاههای نظامی و از بین بردن هواپیماهای نظامی که طبعاً به علت اختلاف زیاد فناوری نظامی در این نبرد نمیتوانستند نقش مؤثری ایفا کنند، با هدف از بین بردن توان ایران برای مقابله با حرکتهای تجزیه طلبانه صورت گرفته است.
به گمان ما آمریکا و اروپا و همچنین دول منطقه در هدف نخست با این رژیم همراه بوده و هستند، اما تحقق اهداف دوم و سوم را تا اطلاع ثانوی ناممکن دانسته و اصرار بر آن را موجب هرج و مرج و ناامنی در منطقه ارزیابی میکنند. عملیات نظامی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران را باید در همین چارچوب ارزیابی کرد. اگر این تحلیل درست باشد، حمله آمریکا در حقیقت به منظور تحقق هدف نخست و فراهم آوردن بستر لازم برای قانع کردن رژیم صهیونیستی به پایان دادن تجاوز انجام پذیرفته است.
به عبارت دیگر، آمریکا با این اقدام کوشیده است، استراتژی کشیدن دندان مار را جایگزین استراتژی زدن سر مار کند که ظاهراً ضمن تأمین کف خواستههای اسرائيل مورد رضایت رقبای منطقهای ایران و نیز دولتهای اروپایی است. اکنون پرسش اصلی این است آیا ایران میتواند با عبور از شرایط کنونی وضعیتی متفاوت از دو وضعیت مذکور، برای خود رقم بزند؟
پاسخ به این پرسش مثبت است، به شرط آن که نظام آمادگی لازم را برای اتخاذ تصمیمات اساسی و به موقع را داشته باشد. ذیلاً پیشنهادهای خود را در سه بخش رویکردها و راهبردهای کلان، دیپلماسی خارجی و سیاست داخلی به عرض تان میرسانیم:
الف: رویکردها و راهبردهای کلان
جمهوری اسلامی ایران درگیر جنگی نابرابر شده است که به رغم دلاوریها و دفاع قهرمانانه نیروهای نظامی و هوشیاری و آگاهی بی نظیر جامعه، ادامه آن به نفع کشور نیست. این نابرابری در تمامی عرصهها اعم از فناوری و تجهیزات نظامی، پشتوانه اقتصادی، عرصه رسانه و تبلیغات و… کاملاً مشهود است. بنابراین اقدامات و تصمیمات کشور باید درچارچوب اصول زیر سامان یابد:
۱) پایان دادن به جنگ
تاب آوری جامعه هر چند تحسین برانگیز، اما محدود است. درست است که جامعه در جریان تهاجم ۱۲ روزه امتحان خوبی پس داد؛ اما انتظار افکار عمومی از مسئولان این است که کشور را از حالت تعلیق و آتش بس شکننده خارج و سایه جنگ را از سر کشور دور کنند. در صورتی که جامعه احساس کند نظام نه تنها در پی پایان دادن به جنگ نیست، بلکه از آن استقبال میکند، معلوم نیست در شرایط سخت جنگ بتوان روی تاب آوری جامعه حساب باز کرد.
۲) بستن مجاری نفوذ مهمتر از مقابله با نفوذیها
از جمله حقایقی که در تجربه مقاومت ۱۲ روزه آشکار شد، ناکارآمدی و ناتوانی نهادهای امنیتی کشور در کشف و شناسایی شبکه نفوذ گسترده و سراسری سرویسهای امنیتی تا حساسترین مراکز نظام بود که بخش عظیمی از خسارات سنگین به کشور را رقم زد. اکنون دستگاههای امنیتی تلاش خود را بر شناسایی عوامل نفوذ متمرکز کردهاند. این اقدام اگر چه لازم اما به احتمال زیاد از حد شناسایی عوامل دست چندم فراتر نرفته به کشف هستههای اصلی جاسوسی منجر نخواهد شد. مشکل را باید در سازوکارها، رویهها و رویکردهایی جست و جو کرد که مجاری نفوذ را در ساختار نظام تأمین کردهاند. حاکمیت رویکرد ایدئولوژیک بر سازمان امنیتی کشور که موجب تصفیه نیروهای با کیفیت و حرفهای از نهادهای امنیتی شده است، رویکرد ارادت سالار و ایدئولوژیک در نظام گزینش، ورود نهادهای امنیتی به عرصه رقابت سیاسی و حساسیتهای کاذب نسبت به فعالیت کنشگران سیاسی، صرف وقت و انرژی و امکانات گسترده در اموری نظیر تعیین صلاحیت برای احراز مسئولیتهای اداری تا سطح کارشناس ساده و نیز برای فعالیتهای مدنی و اخذ پروانه کسب و کار شهروندان، در نتیجه غفلت از حوزه پیچیده ضد جاسوسی و آموزشهای لازم، از مهمترین علل و عوامل ایجاد مجاری نفوذ در ساختار نظام است. طبیعی است نیروی امنیتی که همه دغدغهاش الزام رئیس جمهور و دولت به استفاده از افراد “مطلوب” یا عدم ورود افراد”خارج ازهندسه نظام” به مجلس و دولت باشد، قادر به انجام وظایف ذاتی خود نخواهد بود. بنابراین تحول اساسی در سازمان امنیت و نظام گزینش کشور و آموزش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی یک ضرورت حیاتی است.
۳) جایگزینی راهبرد توسعه کشور و تعامل با دنیا به جای راهبرد مقابله با آمریکا
در نیات سوء و اغراض شیطانی بیگانگان علیه کشور تردیدی نیست، اما انداختن مسئولیت وضعیت کنونی کشور به گردن بیگانگان خود فریبی و فرار از مسئولیت است. باید بپذیریم راهبردهای غلط و جهتگیریهای خطا ناشی از عدم درک موازنه قوا در سطح بین المللی و منطقهای توان ملی و ظرفیتهای داخلی و جایگاه بین المللی کشور را تضعیف و زمینه عملی شدن نیات و اغراض شوم بیگانگان علیه کشور را فراهم آورده است. اکنون هرچند دیر هنگام، اما زمان تجدید نظر اساسی در راهبردهای خطای گذشته فرا رسیده است. وضعیت کشور به گونهای است که اصلاحات سطحی سیاسی در چارچوب راهبردهای خطای گذشته راه به جایی نخواهد برد. کشور نیازمند تغییرات اساسی است. راهبرد توسعه و صلح به جای راهبرد تقابل و تنش میتواند چگونگی و سمت سوی تصمیمات و اقدامات ضروری در سطح سیاست داخلی و خارجی را مشخص کند.
بر اساس راهبردها و رویکردهای کلان فوق پیشنهادهای ما در سطح سیاست خارجی و سیاست داخلی از این قرار است:
الف: سیاست خارجی
۱) مذاکره با آمریکا
موضع اعلامی جمهوری اسلامی پس از حمله رژیم صهیونیستی امتناع از مذاکره با آمریکاست. مسئولان جمهوری اسلامی دلیل اتخاذ این موضع را فریبکاری آمریکا در مذاکره با ایران اعلام کردهاند.
صرف نظر از این که آیا آمریکا در اهداف رژیم صهیونیستی از تجاوز علیه ایران با این رژیم کاملاً همراه بود یا خیر که در باره آن سخن گفتیم، اصل مذاکره با آمریکا نه تنها به زیان ما نبود، بلکه در جریان تجاوز رژیم صهیونیستی در توجیه افکار عمومی داخلی نقش بسیار مؤثری ایفا کرد. تصور کنید اگر ایران در حالی که همچنان از مذاکره با آمریکا امتناع میکرد هدف حمله رژیم صهیونیستی قرار میگرفت، چگونه میتوانست افکار عمومی داخلی را توجیه و در مجامع بین المللی موضعی منطقی اتخاذ کند. از این رو معتقدیم ایران تحت هیچ شرایطی نباید میز مذاکره را ترک کند. استراتژی ایران در این مذاکرت باید حل و فصل جامع مشکلات با آمریکا، جلوگیری از شروع مجدد جنگ، لغو تحریمها و اخذ تضمینهای امنیتی لازم باشد. آرمانها میتوانند جهت حرکت ما را تعیین کنند نه نحوه راه رفتن ما را. اگر در این زمینه نیازمندمثالی از تاریخ مقدس باشیم صلح حدیبیه مثال خوبی خواهد بود که با فراهم آوردن فضای صلح و امنیت زمینه را برای رشد و گسترش اسلام در حجاز فراهم آورد آن چنان که به گواه تاریخ گسترش دعوت نبوی طی ۲ سال انعقاد صلح تا فتح مکه به مراتب بیش از ۱۸ سال پیش از آن بود.
۲) استفاده از ظرفیت دیپلماسی عمومی
تحرکات دیپلماتیک وزیر امور خارجه طی مدت اخیر مثبت و قابل تقدیر بود؛ اما این تحرکات به شخص وزیر و یکی دو مسئول دستگاه سیاست خارجی محدود بود. متأسفانه دستگاه دیپلماسی برای فعال سازی ظرفیتهای مدنی نهادها و سازمانهای طرفدار صلح و کانونهای ایرانی خارج کشور تحرک قابل قبولی نداشت. البته در حاشیه برخی از تظاهرات و اجتماعات علیه جنگ اوکراین و غزه تجاوز اسرائیل به ایران محکوم شد، اما این امر ارتباطی به دستگاه دیپلماسی ایران نداشت، این در حالی است که رژیم صهیونیستی به خاطر جنایاتی که در غزه مرتکب شده در سطح افکار بین المللی به شدت منفور است و نخست وزیر این رژیم از سوی نهادهای حقوق بشری و قضایی به عنوان جنایت کار جنگی تحت تعقیب فرار دارد. سفارتخانههای ایران در کشورهای اروپایی میتوانند با فعال کردن ایرانیان وطن دوست و راه اندازی کارزاری گسترده در محکومیت تجاوز رژیم صهیونیستی علیه ایران احتمال شروع مجدد جنگ را کاهش دهند.
۳) چنان که گفتیم ایران در تنهایی استراتژیک به سر میبرد
همکاریهای سخاوتمندانه ایران با روسیه و چین طی سالهای اخیر، در شرایطی که ایران به شدت نیازمند حمایت بود، دستاوردی جز یک محکومیت ساده از سوی این دو کشور نداشت. ایجاد تنش در روابط با کشوری مثل پاکستان که همواره روابط صمیمانهای با ایران داشت، نشان دهنده غفلت مسئولان کشور از این امر مهم است. انتخاب پایگاه آمریکا در کشور قطر برای اقدام تلافی جویانه که در میان دول خلیج فارس نزدیکترین روابط را با ایران داشت، خطای دیگری بود که خوشبختانه با مواضع سنجیده مقامات قطر مدیریت شد. در جریان تجاوز رژیم صهیونیستی کشورهای منطقه خلیج فارس و مصر به علت منافع خود مواضع قابل قبولی داشتند. روشن است این دولتها از تبدیل شدن رژیم صهیونیستی به تنها قدرت برتر منطقه استقبال نمیکنند. ایران میتواند از این ظرفیت برای برقراری روابطی گسترده و راهبردی با این کشورها و به ویژه عربستان و مصر بهره ببرد.
۴) یکی از مهمترین علل و عوامل تنهایی استراتژیک ایران و فراتر از آن بحران کنونی کشور حاکمیت نظامیان بر دستگاه دیپلماسی خارجی بوده است
با آشکار شدن نتایج فاجعه بار دخالت نظامیان در سیاست خارجی اکنون دیگر نمیتوان تردید کرد که نظامیان سیاستمداران خوبی نیستند، زمان آن فرا رسیده است که دولت با قاطعیت خواهان بازگشت فرماندهی سیاست خارجی به دستگا دیپلماسی رسمی کشور شود.
ب: سیاست داخلی
ایران تنهاست، تجربه دفاع میهنی در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی نشان داد، تنها متحد استراتژیک ایران مردم هستند. بنابراین حاکمیت باید تمام تلاش خود را برای تقویت این اتحاد استراتژیک به کار بندد و هر چه سریعتر در رفع شکاف عمیق دولت / ملت پدید آمده در اثر خطاهای گذشته بکوشد. مردم باید احساس کنند حاکمیت فراتر از تبلیغات شعاری که براساس تجارب گذشته موقتی و گذراست، این بار قدر همراهی آنان را میداند و در صدد جبران کوتاهیها و خطاهای گذشته است برای این منظور:
۱) در اولین اقدام دولت به کمک دیگر نهادهای حاکمیت باید بسیار سریع به جبران خسارتهای وارده بر مردم در جریان تجاوز رژیم صهیونیستی اقدام کند و تسهیلات لازم را برای خانوادههای داغدیده فراهم نماید.
۲) در یک جنگ میهنی باید از همه ظرفیتهای جامعه استفاده شود. این امر زمانی امکانپذیر است که تنگ نظریهای گذشته کنار گذاشته شود، دکترین امنیتی نظامی در اداره کشور تغییر کند و میدان برای نقش آفرینی همه نیروهایی که دل در گروی این مرز و بوم دارند، فراهم شود.
برای جلب اعتماد از دست رفته مردم و آزاد سازی ظرفیتهای اجتماعی فراتر از تبلیغات شعاری، دولت باید هر چه سریعتر با دعوت از صاحبنطران و اساتید حوزه اقتصاد و جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی برنامههای جامعی در تمامی سطوح و عرصهها طراحی و به اجرا در آورد.
۳) بازگرداندن مرجعیت رسانهای به داخل کشور
طی ۱۲ روز تجاوز رژیم صهیونیستی، بسیج رسانههای فارسی زبان خارج کشور در عملیات روانی به نفع اهداف تبلیغاتی این رژیم، ناترازی تبلیغاتی رسانهای را به مثابه یکی از مهمترین عرصههای ناترازی به نمایش گذاشت.
فقدان یک ستاد تبلیغاتی متشکل از افراد متخصص و حرفهای در امر رسانه این ناترازی را تشدید میکرد. در شرایطی که انعکاس خسارات وارده بر ساختمانهای مسکونی و اماکن عمومی میتوانست چهره ضد انسانی و ضد مردمی رژیم صهیونیستی را بیش از پیش افشا کند، نیروهای امنیتی فاقد فهم رسانهای و تبلیغاتی با ایجاد مزاحمت و حتی دستگیری خبرنگاران مانع این اقدام میشدند.
متأسفانه رسانه ملی به رغم امکانات بسیار گسترده و بودجههای نجومی به علت حاکمیت افکار تنگ نظرانه و فرقهای و حذف و تصفیه نیروهای حرفهای و توانمند آشنا با مقوله رسانه در این عرصه مانند گذشته ناکام بود. تقدم منافع جناحی و فرقهای بر مصالح ملی نه تنها این سازمان را از استفاده از متفکران، اندیشمندان و تحلیلگران و نیروهای کارآمد و حرفهای محروم ساخته است، بلکه اجازه درک شرایط حساس و استفاده از ظرفیتهای ملی به نفع کشور را نیز به مسئولان این رسانه نمیدهد. خودداری عامدانه از انعکاس مواضع مسئولانه و متعهدانه شخصیتهای محبوبی چون سید محمد خاتمی و چهرههای ملی چون آقای روحانی و کنشگران سیاسی و حزبی مستقل، نمونه روشنی از رویکرد ضد ملی در این جنگ میهنی بود.
در این میان، معاونت ارتباطات و اطلاع رسانی ریاست جمهوری میتوانست با اطلاع رسانی به موقع فعالیتهای دولت و عملکرد رئیس جمهور و ایجاد هماهنگی میان رسانههای داخلی و نیز رسانههای مجازی از شدت نابرابری در این جنگ رسانهای و تبلیغاتی تا حدودی بکاهد، اما متأسفانه تحرک چشمگیری از این معاونت را شاهد نبودیم.
۴) در شرایطی که همه نیروهای سیاسی منتقد اصلاح طلب و ملی حتی برخی نیروهای مخالف نظام مقیم خارج کشور در محکوم کردن تجاوز رژیم صهیونیستی و دفاع از ایران تردید به خود راه ندادند، انتظار میرفت حاکمیت از حس همبستگی ملی پدید آمده استقبال کند و با اقدامات عملی در تقویت آن بکوشد. حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به زندان اوین و شهادت تعداد زیادی از هموطنان از جمله برخی خانواده زندانیان فرصتی بود تا با آزادی زندانیان سیاسی به اتحاد و انسجام پدید آمده پاسخ مثبتی داده شود. متأسفانه انتقال زندانیان و نگهداری آنان در شرایط نامساعد بدترین پیامی بود که حاکمیت میتوانست به این حس همبستگی ملی بدهد.
آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر در این شرایط که کشور در حال تعلیق و ابهام به سر میبرد، میتواند برای جامعه پیام مثبتی مبنی بر عزم حاکمیت به تجدید نظر در اداره کشور داشته باشد و به افزایش امید و انسجام ملی بینجامد.
۵) موضع اصولی ایران همواره باید پرهیز از جنگ و دستیابی به صلح و توافق با کشورهای دیگر – به استثنای اسرائیل – در چارچوب منافع و مصالح ملی باشد؛ اما در حال حاضر سیاستهای تبلیغاتی به ویژه برنامههای رسانه ملی تماماً همسوی با مواضع جریان افراطی، استقبال از جنگ و علیه مذاکره و صلح است. از این رو ضروری ست هر چه سریعتر راهبرد تبلیغاتی صلح و مذاکره در چارچوب سه اصل عزت حکمت مصلحت جایگزین تبلیغات جنگ طلبانه شود.
۶) در شرایط کنونی هر اقدامی در جهت ایجاد ابهام در باره فعالیتهای هستهای ایران به شدت زیانبار است، زیرا اولاً موجب تداوم وضعیت تعلیق کشور و ادامه شرایط آتش بس شکننده و احتمالاً توجیه مناسبی برای از سرگیری تهاجم دشمن میشود و ثانیاً دستیابی به توافق در مذاکرات را با مشکل موجه میسازد. از این رو مصوبه اخیر مجلس مبنی بر توقف همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی همچون تصمیم خطای افزایش غنی سازی تا ۶۰ درصد، برای دنیا یک پیام بیشتر ندارد و آن حرکت به سوی خروج از ان پی تی و استقبال از جنگ است. لغو این مصوبه از سوی شورایعالی امنیت ملی قطعاً پیام مثبتی برای دنیا خواهد داشت.
۷) اروپائیان در پایان دادن به وضعیت کنونی و رفع تحریمها نمیتوانند نقش ایجابی تعیین کنندهای ایفا کنند؛ اما همچنان توان لازم برای تخریب و بی نتیجه ماندن مذاکرات را دارند. مذاکره و توافق با اروپائیان میتواند به تقویت موضع ایران در مذاکرت با آمریکا کمک کند. وجود زندانیان اروپایی و دو تابعیتی یکی از موانع دستیابی به توافق با اروپا است. آمادگی ایران برای آزادی این زندانیان میتواند زمینه مساعدی برای گفت و گوهای ایران و اروپا فراهم آورد.
جناب آقای رئیس جمهور
حزب توسعه ملی ایران اسلامی ضمن یادآوری مسئولیت تاریخی که در این مقطع حساس بر عهده دارید، از شما به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی مصرانه میخواهد پیشنهادهای فوق را در دستور کار شورا قرار داده و پس از تصویب نسبت به اخذ موافقت مقام رهبری با این مصوبات اقدام فرمایید و مطمئن باشید با ایفای این مسئولیت تاریخی، جامعه ایران و نسلهای آینده قدردان تلاشهای متعهدانه شما خواهند بود.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.
حزب توسعه ملی ایران اسلامی