ناگهان همه تحلیل ها دگرگون می شوند و از پشت شبح غول آسای جنگ، قوی سپید مذاکره بیرون می زند و همه آن ها که جنگ را ناگزیر می دیدند، ناگهان با صحنه ای جدید رو به رو می شوند و نمی دانند با طرح واره های متصلب تحلیل شان چه باید بکنند. چه طور آن را پس بزنند و یا هضم اش کنند. سر در گمی ای که سالهاست با آن روبروییم، حاصل آن است که به جای توجه به ساختارها، بر اراده معطوف به قدرت متمرکز می شویم و نمی دانیم این اراده هیچ گاه از “هیچ” تبدیل به “چیزی” نمی شود، و هر “شدنی”، ریشه در اعماق تاریخ و روانشناسی تصمیم گیران و تصمیم سازان دارد و این روانشناسی هم جان خود را از هستی معطوف به بقا می گیرد.
ناگهان همه تحلیل ها دگرگون می شوند و از پشت شبح غول آسای جنگ، قوی سپید مذاکره بیرون می زند و همه آن ها که جنگ را ناگزیر می دیدند، ناگهان با صحنه ای جدید رو به رو می شوند و نمی دانند با طرح واره های متصلب تحلیل شان چه باید بکنند. چه طور آن را پس بزنند و یا هضم اش کنند.
سر در گمی ای که سالهاست با آن روبروییم، حاصل آن است که به جای توجه به ساختارها، بر اراده معطوف به قدرت متمرکز می شویم و نمی دانیم این اراده هیچ گاه از “هیچ” تبدیل به “چیزی” نمی شود، و هر “شدنی”، ریشه در اعماق تاریخ و روانشناسی تصمیم گیران و تصمیم سازان دارد و این روانشناسی هم جان خود را از هستی معطوف به بقا می گیرد.
جهان نظم خود را به خاطر تغییر ماهیت اقتصادی / سیاسی از دست داده و هنوز راه به قوام تازه هم نبرده است و به همین دلیل فارغ از اراده سیاستمداران به منطق رخدادهای خود به خود که مثل موج طوفان افراد را سبک بال می کند و با خود می برد، باید توجه کرد.
تا نظم جدید شکل نگیرد، هر تحلیلی با اما و اگر همراه خواهد بود و هیچ وضعیتی تثبیت نخواهد شد و راه برای دیدن اتفاق های شوک آور باز نخواهد بود و چنین شدن هایی ذهن باز و پویا می خواهد که سخت کمیاب اند و باید سعی کنیم این ذهن ها از پنهان، راه به آشکار بگشایند.ذهن هایی که راز عدم قطعیت را می دانند و از این که گمان زنی شان غلط در بیابد نمی هراسند و به سرعت با وضعیت جدید رو در رو و چارچوب تحلیلی تازه ای برای فهم رخدادها تدارک می بینند و از اشتباه کردن نمی هراسند.