سال های سال است که یمن درگیر جنگ داخلی است و دو طرف منازعه جنگ را تا جایی پیش بردهاند که حتی این کشور عملاً به دو بخش با دو حکومت متفاوت تقسیم شده است. البته ما قصد ورود به چرایی منازعات یمن را نداریم و هدف آن است که بگوییم حتی جریان مخالف انصارالله یمن که سال هاست با یگدیگر درگیر جنگ داخلی هستند هم در برابر حملات اسرائیل و آمریکا به بخشهای تحت حاکمیت انصارالله اعتراض کرده و بارها از عملیات حوثیها علیه اسرائیل حمایت نموده است.
سال های سال است که یمن درگیر جنگ داخلی است و دو طرف منازعه جنگ را تا جایی پیش بردهاند که حتی این کشور عملاً به دو بخش با دو حکومت متفاوت تقسیم شده است. البته ما قصد ورود به چرایی منازعات یمن را نداریم و هدف آن است که بگوییم حتی جریان مخالف انصارالله یمن که سال هاست با یگدیگر درگیر جنگ داخلی هستند هم در برابر حملات اسرائیل و آمریکا به بخشهای تحت حاکمیت انصارالله اعتراض کرده و بارها از عملیات حوثیها علیه اسرائیل حمایت نموده است.
حال به ایران برگردیم. در ایران نه جنگ داخلی رخ داده است و نه کشور به دو بخش با حاکمیت متخاصم با یکدگیر تبدیل شده است؛ اما چه بلایی سر جامعه آمده است که بخشی از آن – که اتفاقاً عمدتاً از وضعیت اقتصادی و رانت و خدمات عمومی بیش تری هم برخوردار هستند – هیچ خط قرمزی برای خود قائل نبوده و در هر جنایت و حرکت تروریستی و پیشامدی که به منافع ایران و مردم ایران آسیب زده است، در کنار دشمنان ایران قرار میگیرند. چه اتفاقی رخ داده است که یک ایرانی که ممکن است در همسایگی ما هم زندگی کند از تکه تکه شدن جنازه کودکان هموطن خود در حادثه تروریستی کرمان ابراز خوشحالی میکند. چه اتفاقی رخ داده است که از مرگ دلخراش هموطنان خود در انفجار بندرعباس ابراز خوشحالی کرده و به تمسخر و شادی روی میآورد!
برای بررسی این مسأله باید عوامل مختلف از جمله امپریالیسم نوین و دستکاری ساختار روانی جامعه توسط رسانهها که با سوء استفاده از خشم تودهای همراه شده است را مدنظر داشت.
ایران چهار دهه است (به ویژه چند سال اخیر) که تحت شدیدترین و بی سابقه ترین حملات رسانهای قرار دارد و از کودک تا نوجوان و جوان و سالمند درگیر این تهاجم ویرانگر است. امپریالیسم جدید دیگر از روش های قدیمی مانند اشغال یک سرزمین با تفنگ و شمشیر استفاده نمیکند، بلکه ابتدا با رسانه های مختلف از قبیل ماهوارهها، خبرگزاریها، شبکههای مجازی و امثالهم، اذهان و ناخودآگاه سوژههای کشور هدف را مورد استثمار قرار داده و کاری می کند که مانند بردههای روم از ارباب خود دفاع نمایند.
شیوه جدید استعمار “سرزمین هدف” را ویران نمی کند، بلکه بلایی سر مردم آن سرزمین می آورد که خود، به دست خویشتن خانه های شان را ویران کنند. استعمار جدید عموماً با چماق بر سر کسی نمی کوبد، بلکه کاری می کند که طرف مقابل، خود دو دستی با تمام قدرت بر سر و روی خویش بکوبد. استعمار جدید تا جایی که بتواند با سلاح و سرباز سرزمینی را اشغال نمیکند، بلکه کاری میکند که خود به جان یکدیگر افتاده و همدیگر را نیست و نابود کنند.
در این جنگ همه جانبه بود که ایران به شر مطلق و ایرانی به موجودی اسیر در چنگال شیطان تقلیل یافت و ایرانی بودن مساوی با پلشتی و زشتی و بدبختی تعریف شد. امپریالیسم رسانه ای در این مدت چنان جامعه ایران را آماج حملات بی رحمانه خود قرار داده است که بخشی از مردم خود به دشمنان سرسخت کشور و جامعه خود تبدیل شده اند و در دل آرزوی ویرانی و حمله نظامی بیگانه به آن را در سر می پرورانند. در این تهاجم رسانه ای همه جانبه ایران، ابتدا “به آن خراب شده” تقلیل پیدا کرد و تمام نکبت و زشتی منطقه از چشم ایرانیان معرفی شد. در این تهاجم ویرانگر روحیه و امید و آرزو و اندک شادی مردم ایران به یغما گرفته شد و حتی شادی از برد تیم ملی فوتبال یا رفتن به کنسرت و سینما مساوی با خیانت به آزادی معرفی شد. در این تهاجم ویرانگر برای هر قوم و منطقه این سرزمین نژاد و هویت و ملیتی تراشیده شد و ایران سرزمینی جعلی و ساختگی معرفی شد. در این تهاجم ویرانگر، وحشیانه ترین تحریم های اقتصادی به ایرانیان اعمال شد و بخشی از جامعه خود به سخنگو و حامی دشمنان و تحریم کنندگان تبدیل شد. در این تهاجم ویرانگر از استاد علوم سیاسی و جامعه شناسی گرفته تا پزشک و مهندس و سلبریتی و بازیگر و ورزشکاری که درآمد بالا و زندگی راحتی دارد، دانسته و ندانسته به دشمن قسم خورده وطن و خانه و کاشانه خویش تبدیل شد. در این تهاجم ویرانگر پدر و مادر تحت تأثیر رسانهها، چنان حس زشت و تلخی از ایرانی بودن ارائه کرد که کودک و نوجوان زیر پانزده سال دچار افسردگی شده یا گاهی اقدام به خودکشی کرده و یا از مرگ و ترور ایرانیان ابراز خوشحالی نمود.
مسأله بعدی تقابل با حکومت و دولت از سوی بخشی از جامعه است.
ایران به واسطه چند دهه حاکمیت گفتمان دینی که با سخت گیری ها و دخالت هایی در حوزه خصوصی زندگی شهروندان همراه بوده، باعث شکل گیری پاد (ضد) گفتمانی واکنشی و بدون معرفت (گفتمانی که گریز و دوری جستن از دین و دالهای گفتمانی حکومت را نه بر اساس تعلقات فکری و فلسفی، بلکه بر اساس نفرت و خشونت و مقاومت در برابر گفتمان حاکم انتخاب کرده است) شده است که با هر چیزی که رنگ و لعاب و بوی دین و دینداری و فلسطین و ایثار و شهداء و امثالهم و حکومت می دهد، به مبارزه رفته و با ادبیاتی خشن و پر از نفرت در پی انتقام از آنان است.
از آقای قنبری بارها درخواست کردهام، یک امکانی برای بیان نقد و نظر خوانندگان مطالبشان در کانال
تلگرامیشان قرار بدهند که تاکنون اینکار را نکردهاند، من با بخشی از دیگاههای ایشان موافقم و با بخش زیادتری از آنها مخالفم که امکان بیان آنها را نگذاشتهاند…!!!