اعتماد عمومی یا تعمیم یافته از طریق این پرسش مهم سنجیده شده است که: «به نظر شما مردم چقدر به هم اعتماد دارند؟» پاسخها به این شرح است.
نسبت بیاعتمادی اندکی بیش از ۱۰ است. با توجه به این پاسخ آیا این پرسش مهم را نباید مطرح کرد؛ در حالی که اعتماد مردم در جزییات نسبت به اقشار و گروهها نه تنها تا این اندازه منفی نیست، بلکه در مواردی مثبت هم هست، پس چرا هنگامی که پرسش به صورت عام و عمومی مطرح میشود تا این اندازه منفی است؟ چرا هنگامی که به صورت مصداقی و در جزییات سخن گفته میشود بیاعتمادی و نگاهها یا مثبت است یا کمتر منفی است ولی هنگامی که در سطح کلان پرسش میشود، تا این اندازه منفی نظر داده میشود؟ علت تصوری است که نسبت به کلیت جامعه ایران شکل گرفته است. تصوری که فراتر از جزییات است و این نگاه منفی محصول فقدان رسانههای آزاد و رسمی و نیز کاهش است که بتوانند تصویری واقعی از جامعه ارایه دهند.
جالب است که زنان علیرغم محافظهکاری بیشترشان، با نسبت ۱۱٫۱ بیاعتمادی در برابر ۸٫۸ نسبت به مردان بیاعتمادتر هستند. ویژگیهایی چون تحصیلات و جوانی، اشتغال و شهرنشینی اثری منفی بر این اعتماد دارند و صاحبان این ویژگی میزان بیاعتمادی بیشتری را ابراز کردهاند.
وضع استانها قدری عجیب و غریب است. کمابیش همه استانها بجز سیستان و بلوچستان وضعیت کمابیش مشابهی دارند، نسبت بیاعتمادی به اعتماد در بلوچستان حدود ۵ است و در سمنان حدود ۱۸ است که مردم سمنان خیلی تصویر منفی از اعتماد مردم به یکدیگر ارایه کردهاند.
در سال ۱۳۹۴ این متغیر سنجش نشده است ولی در سال ۱۳۸۲ میزان اعتماد عمومی بهتر بوده است. اگر چه در آن سال پرسش مستقیم بوده و اینکه از نظر فرد پاسخگو مردم تا چه حد قابل اعتماد هستند. پاسخهای کم ۲۹ درصد و تا حدی ۵۷ درصد و زیاد ۱۴ درصد بوده است که نسبت بیاعتمادی حدود ۲ است که البته ۲۹ درصد آن سال در برابر ۸۱ درصد اکنون که به کم و خیلی کم پاسخ دادهاند، خیلی تفاوت دارد. هیچ سیاستی در ایران بدون کوشش برای احیای اعتماد عمومی موفق نخواهد شد. اعتماد عمومی در درجه اول متأثر از حس امید به آینده و در درجه دوم ناشی از مشارکتجویی ما است. ما هنگامی که امید به آینده داریم و برای تحقق آن مشارکت میکنیم، به یکدیگر پیوند میخوریم. مسأله تورم یکی از بدترین اثرات را در این زمینه دارد. هنگامی که تورم به بالای ۴۰ درصد رسیده است موردم را نسبت به آینده نامطمین کرده و سعی میکنند گلیم خود را از آب بکشند و همین امر موجب بیاعتمادی دیگران به او میشود و در نهایت به اعتماد عمومی ضربه میزند بویژه که این تورم برای 5 دهه بصورت مداوم دو رقمی بوده و طی سالهای منتهی به پیمایش بالای 40 درصد بوده است. هنگامی که تورم مزمن و بالاست همه مشکلات را از چشم یکدیگر میبینند. خریدار از فروشنده هر دو از تولید کننده و… تورم حس اعتماد به نفس را هم از انسان میگیرد چه رسد حس اعتماد به دیگران را. احیای سرمایه اجتماعی باید یکی از مشخصههای اصلی هر نوع سیاستگذاری در ایران باشد.