سیاسی 25 بهمن 1403 - 4 هفته پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
علی غفوری

افسانه ایران “ضعیف شده”

مدت هاست که رسانه های غربی و حتی کارشناسان سیاسی و امور بین الملل با استناد به اتفاقاتی نظیر سقوط دمشق یا شهادت سید حسن نصراله و حمله هوایی اسرائیل به رادارهای "پیش اخطار" ایران و هم چنین ضعف اقتصادی کشور بر این نکته تأکید می کنند که ایران در موضع ضعف است و در مذاکره با آمریکا باید امتیاز بدهد.

علی غفوری

مدت هاست که رسانه های غربی و حتی کارشناسان سیاسی و امور بین الملل با استناد به اتفاقاتی نظیر سقوط دمشق یا شهادت سید حسن نصراله و حمله هوایی اسرائیل به رادارهای “پیش اخطار” ایران و هم چنین ضعف اقتصادی کشور بر این نکته تأکید می کنند که ایران در موضع ضعف است و در مذاکره با آمریکا باید امتیاز بدهد.
این گزاره دارای اشکالات فراوان است. مدعیان این گزاره معتقدند ایران از سر ناچاری و ضعف و حتی هراس از ترامپ تن به بررسی امکان مذاکره داده است. آن ها فراموش می کنند که ایران در تمامی سال های روی کار آمدن دولت بایدن به دنبال مذاکره با طرف های غربی بود و اگر تشدید نبرد اکراین و وقایع 7 اکتبر و قرمز شدن منطقه غرب آسیا نبود، این مذاکره احتمالاً به سرانجام هم می رسید. البته باید اذعان کرد که در یک دوره ای کوتاه ما نیز فرصت مذاکره را از دست دادیم.

آیا ایران واقعا ضعیف شده است؟

۱) عده ای معتقدند به دلیل حمله هوایی اسرائیل به ایران و ضعف توان پدافندی کشور، ایران در موقعیت آسیب پذیری قرار دارد. باید گفت که حمله اسرائیل به شبکه های راداری و رادارهای “پیش اخطار” تأثیر داشته است؛ اما این تأثیر به اندازه ای نبود که حتی اسرائیل به دنبال پیگیری حملاتش برود.
رادارهای پیش اخطار مجموعه ای از تجهیزات دفاع از آسمان های هر کشور است که پرنده مهاجم را از ورای مرزها شناسایی کرده و به پدافندها و جنگنده های خودی امکان شناسایی بهتر آن ها را می دهد. انهدام چند سامانه راداری به معنای مختل شدن کل شبکه پدافندی نیست. سامانه های باور 373 و 3 خرداد و هم چنین تعدادی شکاری و سامانه های موشکی هاوک ایران همگی منتظر ورود دشمن بودند که چنان که در یادداشت های قبلی در همین روزنامه تأکید شد، در نهایت فرماندهان دشمن تصمیم به بازگرداندن حدود 100 هواگرد خود از شمال شرقی خاک عراق شدند.
جایگزینی این رادارها زمانبر است؛ اما سخت نیست. بنابراین، این استدلال که ایران در بخش پدافند آسیب پذیر شده صحیح نیست.
برخی نیز می گویند ایران با صدمه دیدن تجهیزات سوخت موشکی، از نظر هجومی ضعیف شده و مشخص شده که توان هجومی موشکی محدودی دارد. این گزاره نیز صحیح نیست. همه دیدند که موشک های ایرانی توانستند از چند لایه ضد هوایی اسرائیل اعم از فلاخن “داوود” و “ارو” بگذرند و اگر چه تعدی از آن ها را اسرائیل با کمک امریکا و انگلیس شکار کرد؛ اما بیش از 30 موشک نیز مستقیم به پایگاه هوایی “نواتیم” برخورد کرد.
خنده دار است اگر تصور کنیم موشک های ایران تمام شده و یا ایران با برخورد یک موشک کوچک توانایی تامین سوخت موشک خود را از دست داده است.
۲) گفته می شود ایران نیروهای نیابتی اش را از دست داده است، بنابراین بدون بازوان قدرتمندش دیگر توان مبارزه ندارد. این نیز جمله ای اشتباه است. از ابتدا نیز مشخص بود که حزب اله لبنان یا بشاراسد یا حتی حماس توان دفاع از ایران را ندارند. حماس جنبشی نزدیک به اخوان المسلمین بیش تر به ترکیه و قطر نزدیک بود تا ایران. آن ها هرگز حاضر نبودند برای ایران خود را به کشتن دهند. بشار اسد نیز اساساً از همان ابتدا یک دردسر بود تا یک رفیق دوران سخت. تنها حزب اله لبنان قدرتی فراتر از کشور خود داشت که 15 ماه جنگ با اسرائیل و شهادت سید حسن نصراله و برخی از بهترین رهبرانش آن را فعلاً درگیر مشکلات داخلی کرده است.
ایران با در اختیار داشتن حدود یک میلیون نیروی مسلح اعم از ارتش، سپاه و بسیج که عمده آن ها نیروی کادر بوده و سرباز حرفه ای محسوب می شوند، چه نیازی به جنبش های منطقه ای با سلاحهای سبک دارد؟ کدام یک از این جنبش ها و حتی “الحشد و شعبی” پایگاه های شکاری، موشک های برد بلند، نیروی دریایی و توپخانه و تانک دارند تا در جنگ همه جانبه یا همان (total war) بتوانند نقش بازی کنند؟ این نیروها هرگز نیابتی ایران نبوده اند، بلکه از ایران برای رسیدن به اهداف خود کمک می گرفته اند و نه بالعکس! البته از دست رفتن دمشق، لجستیک ایران در غرب آسیا را بر هم زد؛ اما از طرفی سوریه مانند یک “کارخانه زیان ده ” بود که بالاخره باید تکلیفش مشخص می شد و چنان که فرماندهان میدانی ما هم گفته بودند این اواخر رهبری حزب بعث فایده ای برای ما نداشت.
۳) گفته شده ایران از نظر اقتصادی تضعیف شده و توان ادامه این وضعیت را ندارد. واقعیت این است که اقتصاد ایران شرایط خوبی ندارد. تورم بالا،کاهش تولید نفت، تحریم های کمر شکن و رکود در بخش تولید و از همه مهم تر، بحران انرژی فشار زیادی به مردم و اقتصاد وارد کرده است. کشور فرصت چندانی برای رسیدن به ثبات و نرسیدن به نقطه بی بازگشت ندارد. این تنها دلیلی است که ایران باید به خاطر آن به مذاکره روی خوش نشان دهد، اما از آن سو دشمنان ایران نیز راهی جز مذاکره ندارند.
نزدیکی بسیار زیاد ایران به امکان انجام آزمایش اتمی (به اذعان خود غربی ها) در صورت وجود تصمیم سیاسی، موشک ها و پهبادهای بسیار خطرناک ایران، نیروی دریایی و هوایی که می تواند خلیج فارس را برای دشمنان ناامن کند و شکنندگی منطقه همگی دلایلی است که دولت جدید آمریکا را ترغیب می کند تا به جای گزینه جنگ ،گزینه مذاکره را مناسب تر ببیند.
این نوشتار به دنبال آن نیست که بگوید بدون مذاکره هم می توانیم ادامه دهیم، بلکه پاسخی به رسانه های غربی و منتقدان کارشناس (و یا بعضاً متأسفانه فراموشکار) است که گمان می کنند ایران امروز کشوری درمانده است که باید به همه آن چه غرب می گوید تن دهد.
نحوه سخن گفتن ترامپ و برخی افراد تیمش نشان می دهد که آن ها نیز دریافته اند که اگر نتیجه می خواهند، باید مذاکراتی منصفانه انجام داده و برای طرف ایرانی نیز احترام و حق و شرایط مذاکرات شرافتمندانه ایجاد نمایند.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *