افسردگی، اختلالی روانپزشکی است که میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده و نه تنها بر سلامت روان، بلکه بر ابعاد مختلف سلامت جسمانی نیز تأثیرات عمیقی دارد. یکی از این ابعاد، تغذیه و به تبع آن، وزن افراد است. رابطه بین افسردگی و عادات غذایی یک رابطه پیچیده و دوطرفه است که میتواند منجر به کاهش یا افزایش قابل توجه وزن شود.
مترجم: سارا فراهانی
افسردگی، اختلالی روانپزشکی است که میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده و نه تنها بر سلامت روان، بلکه بر ابعاد مختلف سلامت جسمانی نیز تأثیرات عمیقی دارد. یکی از این ابعاد، تغذیه و به تبع آن، وزن افراد است. رابطه بین افسردگی و عادات غذایی یک رابطه پیچیده و دوطرفه است که میتواند منجر به کاهش یا افزایش قابل توجه وزن شود.
تغییر در اشتها و عادات غذایی
یکی از شایعترین تأثیرات افسردگی بر تغذیه، تغییر در اشتها است. این تغییر میتواند به دو شکل عمده بروز کند:
کاهش اشتها و کاهش وزن: در بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی، به ویژه افسردگی اساسی، احساس غم، ناامیدی و بیلذتی به حدی شدید است که حتی فعالیتهای لذتبخش مانند غذا خوردن نیز جذابیت خود را از دست میدهند. این افراد ممکن است اشتهای خود را به طور کامل از دست بدهند، وعدههای غذایی را نادیده بگیرند یا تنها مقادیر بسیار کمی غذا مصرف کنند. نتیجه این امر، اغلب کاهش وزن ناخواسته است که میتواند منجر به سوءتغذیه، کمبود مواد مغذی ضروری و ضعف جسمانی شود. برخی مطالعات نشان دادهاند که در موارد شدید افسردگی، از دست دادن وزن میتواند به حدی برسد که نگرانیهای جدی برای سلامت عمومی فرد ایجاد کند و نیاز به مداخلات تغذیهای تخصصی داشته باشد.
*افزایش اشتها و پرخوری عصبی و افزایش وزن
در مقابل، گروه دیگری از افراد مبتلا به افسردگی ممکن است دچار افزایش اشتها، به ویژه میل شدید به غذاهای پرکربوهیدرات، چرب و شیرین شوند. این پدیده که به پرخوری عصبی معروف است، در واقع تلاشی ناخودآگاه برای مقابله با احساسات منفی، استرس و اضطراب ناشی از افسردگی است. مصرف این نوع غذاها میتواند به طور موقت باعث افزایش سطح سروتونین در مغز شود که با بهبود خلق و خو و کاهش استرس مرتبط است. با این حال، این اثر موقتی بوده و به مرور زمان منجر به افزایش وزن، چاقی و تشدید مشکلات سلامتی میشود. این چرخه معیوب میتواند احساس گناه و شرم را در فرد افزایش داده و افسردگی او را تشدید کند.
*انتخابهای غذایی نامناسب و تأثیر آن بر سلامت جسم و روان
افسردگی نه تنها بر کمیت غذا خوردن تأثیر میگذارد، بلکه کیفیت انتخابهای غذایی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. افراد افسرده اغلب تمایل دارند غذاهای فرآوری شده، فست فودها و تنقلات ناسالم را انتخاب کنند که فاقد مواد مغذی ضروری هستند. دلایل این انتخابها شامل موارد زیر است:
کاهش انرژی و انگیزه برای آشپزی: پخت و پز غذاهای سالم نیاز به انرژی، برنامهریزی و انگیزه دارد که اغلب در افراد افسرده به شدت کاهش مییابد.
تأثیر بر عملکرد شناختی: افسردگی میتواند بر تمرکز، تصمیمگیری و توانایی برنامهریزی تأثیر بگذارد، که این امر انتخاب و تهیه غذاهای سالم را دشوارتر میکند.
جستجوی فوری لذت: غذاهای ناسالم اغلب طعم قویتر و لذت فوریتری را ارائه میدهند که میتواند برای افراد افسرده که به دنبال تسکین سریع از احساسات منفی هستند، جذاب باشد.
این الگوهای غذایی نامناسب نه تنها منجر به افزایش وزن و خطر ابتلا به بیماریهای مرتبط با چاقی (مانند دیابت نوع ۲ و بیماریهای قلبی-عروقی) میشود، بلکه میتواند وضعیت روحی فرد را نیز بدتر کند. مطالعات نشان دادهاند که رژیم غذایی غنی از غذاهای فرآوری شده و شکر میتواند التهاب مزمن در بدن را افزایش دهد، که با مکانیسمهای پاتوفیزیولوژیک افسردگی مرتبط است.
* نقش بیولوژی، هورمونها و مسیرهای عصبی
رابطه بین افسردگی، تغذیه و وزن فراتر از صرفاً عادات رفتاری است و شامل مکانیسمهای بیولوژیکی پیچیدهای نیز میشود.
تأثیر سروتونین: سروتونین، یک انتقال دهنده عصبی است که نقش کلیدی در تنظیم خلق و خو، اشتها و خواب دارد. در افراد افسرده، سطح سروتونین اغلب پایین است. برخی غذاها، به ویژه کربوهیدراتها، میتوانند به طور موقت سنتز سروتونین را افزایش دهند، که توضیح میدهد چرا برخی افراد افسرده به سمت پرخوری کربوهیدراتی کشیده میشوند.
هورمونهای استرس (کورتیزول): استرس مزمن ناشی از افسردگی میتواند منجر به افزایش سطح کورتیزول شود. کورتیزول بالا با افزایش ذخیره چربی شکمی و میل به غذاهای پرکالری مرتبط است.
التهاب: همانطور که پیشتر ذکر شد، التهاب مزمن در بدن میتواند هم با چاقی و هم با افسردگی مرتبط باشد. رژیمهای غذایی سرشار از چربیهای اشباع و قند، التهاب را افزایش میدهند، در حالی که رژیمهای غنی از میوهها، سبزیجات و امگا ۳ دارای خواص ضدالتهابی هستند.
* مداخلات درمانی و راهکارهای حمایتی
با توجه به پیچیدگی رابطه بین افسردگی، تغذیه و وزن، یک رویکرد جامع برای درمان ضروری است. این رویکرد باید شامل موارد زیر باشد:
درمان افسردگی: مهمترین گام، درمان خود افسردگی از طریق رواندرمانی (به ویژه درمان شناختی-رفتاری، دارودرمانی (مانند داروهای ضد افسردگی) یا ترکیبی از هر دو است. با بهبود خلق و خو، اشتها و انرژی فرد نیز بهبود مییابد و او قادر به اتخاذ تصمیمات سالمتر تغذیهای میشود.
مشاوره تغذیه: یک متخصص تغذیه میتواند به افراد افسرده کمک کند تا الگوهای غذایی سالمتری را اتخاذ کنند، با پرخوری عصبی مقابله کنند و از سوءتغذیه جلوگیری نمایند.
فعالیت بدنی: ورزش منظم نه تنها به مدیریت وزن کمک میکند، بلکه یک عامل ضد افسردگی طبیعی نیز هست و میتواند خلق و خو را بهبود بخشد.
مدیریت استرس: تکنیکهای کاهش استرس مانند مدیتیشن، یوگا و تمرینات تنفسی میتوانند در کاهش سطح کورتیزول و بهبود عادات غذایی مؤثر باشند.
حمایت اجتماعی: داشتن یک شبکه حمایتی قوی از خانواده و دوستان میتواند به افراد افسرده کمک کند تا با چالشهای مرتبط با تغذیه و وزن خود مقابله کنند.
رژیم غذایی ضد التهابی: تشویق به مصرف یک رژیم غذایی سرشار از میوهها، سبزیجات، غلات کامل، پروتئینهای بدون چربی و چربیهای سالم (مانند امگا ۳) میتواند به کاهش التهاب و بهبود سلامت روان کمک کند.
افسردگی تأثیرات گسترده و پیچیدهای بر تغذیه و وزن افراد دارد که میتواند به صورت کاهش یا افزایش وزن بروز کند. این تأثیرات نه تنها بر سلامت جسمانی، بلکه بر سلامت روان فرد نیز اثر میگذارد و یک چرخه معیوب را ایجاد میکند. درک این ارتباطات روانتنی برای ارائه مراقبتهای جامع و مؤثر حیاتی است. با یک رویکرد چندوجهی که شامل درمان افسردگی، مشاوره تغذیه، فعالیت بدنی و حمایت اجتماعی است، میتوان به افراد مبتلا به افسردگی کمک کرد تا عادات غذایی سالمتری را در پیش بگیرند، وزن خود را مدیریت کنند و در نهایت، کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند. جامعه و سیستمهای بهداشتی نیز باید در افزایش آگاهی عمومی و ارائه دسترسی به خدمات حمایتی و درمانی جامع نقش فعالی ایفا کنند.