اقتصاد فرهنگوهنر مانند دیگر شعبات اقتصاد، مثل اقتصاد کشاورزی، اقتصاد صنعتی، اقتصاد بهداشت و ... -به غیر از اقتصاد خانواده که بحث جدایی است- مبتنی است بر هر آنچه که همه ما از اقتصاد عمومی میشناسیم.
اقتصاد فرهنگوهنر مانند دیگر شعبات اقتصاد، مثل اقتصاد کشاورزی، اقتصاد صنعتی، اقتصاد بهداشت و … -به غیر از اقتصاد خانواده که بحث جدایی است- مبتنی است بر هر آنچه که همه ما از اقتصاد عمومی میشناسیم. مردم یک تصور و یک تماسی از و با اقتصاد دارند که بیشتر در زندگی روزمره آنها و به خرجودخل زندگیشان مربوط میشود اما وقتی ما از اقتصاد فرهنگوهنر صحبت میکنیم، مشخصا منظور ما اقتصادی است که منبعث از اقتصاد عمومی و مبتنی برتعاریف اقتصاد عمومی اما تطبیقیافته و اقتضاییشده است.
تعاریف بسیار زیادی برای علم اقتصاد بیان شده است مانند علم مصرف بهینه منابع، علم تخصیص منابع بر حسب درآمدها و انواع و اقسام تعاریف دیگر اما سادهترین ودرعینحال به نظر من جامعومانعترین تعریف اقتصاد، قدیمیترین و سنتیترین تعریف و در عین حال ملموسترین و سادهترین تعریف، این است اقتصاد به طور کلی یعنی علم تولید، توزیع و مصرف. البته در اقتصاد عمومی، تولید، توزیع و مصرف،یک چرخه یا فرایندی را طی میکند و در هر شعبه از اقتصاد این سیکل سهمرحلهای، باید کامل باشد. یعنی باید منابعی وجود داشته باشد و این منابع در یک فرایند تولید استحصال شود یعنی کالا و یا خدمتی تولید شود، آن خدمت و یا کالا در معرض قرار گیرد، توزیع شود و یک عدهای هم آن را مصرف کنند. این تعریف اقتصاد عادی را همگان در دو بخش بسیار بسیار عمده، به نامهای اقتصاد کلان و اقتصاد خرد، مطرح میکنند.
اقتصاد کلان، اقتصادی است که به مسائل مجموعه یک کشور از لحاظ اقتصادی میپردازد و ایجاد و مراقبت و نظارت و تولید ملی از قبیل تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، نرخ بیکاری، نرخ دستمزد، نرخ تورم را زیر نظر دارد و به آنها میپردازد، دیگری، اقتصاد خرد یا همان اقتصاد بنگاه است. در سایه این اقتصاد کلان، شما صاحب یک بنگاه هستید که ممکن است تولیدی باشد و یا خدماتی. مساله مهم این است که این بنگاه را چگونه اداره کنید که سودآوری توام با رشد داشته باشد. اگر همین مسائل را در راستای اقتصاد فرهنگوهنر در نظر بگیریم، کلیه شعب، مشاغل و محصولاتی که در عرصه فرهنگوهنر، یا وجود دارد و یا به وجود میآید، باید از خصیصه این چرخه سهمرحلهای برخوردار باشد و برای این منظور، آن هدف نهایی که در این سازوکار وجود دارد، یعنی سودآوری توام با رشد باید لحاظ شود، در غیر این صورت این اقتصاد، کسر میآورد و جوابگو نخواهد بود.
ما اگر بخواهیم از اصطلاح ورشکستگی استفاده کنیم، که متاسفانه در عرصه اقتصاد فرهنگوهنر بسیار زیاد است، زمانی است که درآمدهای شما پاسخگوی هزینههایتان نیست در نتیجه ورشکست میشوید، مملکتی هم که به ورشکستگی میرسد مانند بحثی که در رابطه با یونان به وجود آمده است. اهالی فرهنگ هنر از اصطلاح بنگاه خوششان نمیآید اما بنگاه یک اصطلاح اقتصادی است، یعنی هر جایی که محصولاتی را تولیدمیکند و آنها توزیع میشود و پس از آن، دیگر کاری به آن بنگاه ندارند.
در اقتصاد فرهنگوهنر هم این بنگاهها ممکن است در زمینه انتشارات فعالیت کنند، یا فیلم، سینما و یا برنامههای تلویزیونی تولید کنند، ممکن است گروههای موسیقی باشند و یا حتی در پایینترین سطح از لحاظ اقتصادی و نه از لحاظ ارزش و اهمیت، شاعر و نویسنده قرار دارد. طبق نقطه نظر ما در اقتصاد فرهنگوهنر، شاعر و نویسنده، یک بنگاه تک نفره تولید کننده به حساب میآید.