حسین پاکدل نویسنده و کارگردان تئاتر و بازیگر ایرانی است. او سابقه مدیریت در صداوسیما و مدیریت تئاتر شهر را هم در کارنامه داشته است و هنرمندان از دوران مدیریت او خاطرات خوبی دارند. مدتهاست پاکدل تئاتری را روی صحنه نبرده است و به همین بهانه با او به گفتوگو نشستهایم.
مینا صفار
حسین پاکدل نویسنده و کارگردان تئاتر و بازیگر ایرانی است. او سابقه مدیریت در صداوسیما و مدیریت تئاتر شهر را هم در کارنامه داشته است و هنرمندان از دوران مدیریت او خاطرات خوبی دارند. مدتهاست پاکدل تئاتری را روی صحنه نبرده است و به همین بهانه با او به گفتوگو نشستهایم.
دوستان معتقد هستند که باید با گیشه هزینه های تئاتر را تامین کرد. چگونه می توان با استفاده از گیشه هزینههایی که برای دکور، لباس، پذیرایی، هزینههای سالن و… را پرداخت کرد و دستمزد دوستان را هم داد. دیگر چهچیز دندانگیری برای بازیگران و عوامل باقی میماند؟! از سویی دیگر این گیشه گرایی، شیوه های تبلیغاتی عجیب و غریبی را به وجود آورده است! هرچند ممکن است با یک تبلیغ، انبوهی از تماشاگران را به سالن بیاورید اما این شیوه درخصوص آثار ضعیف و بیمحتوا ماندگاری ندارد، بههمان سرعتی که میآید، بههمان سرعت میرود. نمایش باید تغییر نگرش و ذهنیت در جامعه ایجاد کند و بودنش با نبودنش فرق کند.
اکنون به مدد رسانههای مجازی نوعی بیهویتی یا بیسرزمینی ترویج میشود که متاسفانه بهخصوص برای قشر جوان ما ندانستن یا آگاهی نداشتن از فرهنگ خودی پز شده است. اگر ما سرزمین خود را نشناسیم، بیهویت هستیم. چه چیزی ثابت میکند که من ایرانی هستم؟! به چه باید پز دهیم؟ اگر رفتم کشور دیگری به چهچیزی فخر بفروشم؟ این اتفاق، تاثیر مدیریت غلط فرهنگی ماست. متاسفانه مدیران فرهنگی ما چه در بخش دولتی چه غیردولتی نتوانستهاند آنطور که شایسته و بایسته است ارزشهای والایی که در کشورمان جاری است بهدرستی دفاع کنند. بیسلیقگی در دفاع از ارزشها موج میزند؛ از نظر من این کار، جنایت است. اگر قرار باشد از ارزشهایی که در جامعه جاری هستند، دفاع کنیم باید بهشکلی فوقالعاده شکیل صورت گیرد. یک نفر در مملکت ما پیدا نمیشود که نسبت به ساحت شهید، حتی اندک ذهنیتی غلط یا مخالف داشته باشد اما باید با زیبایی از ارزشهای شهید دفاع کنیم نه اینکه مکانهایی شبیه سقاخانه باسمهای بسازیم و نام این کار خود را تجلیل از شهید بگذاریم! اگر قرار است نمایش یا فیلمی در رابطه با شهید ساخته شود باید بهترین بازیگران در آن حضور داشته باشند. به سنتها و آیینهای ما پرداخته نمیشود. واقعا تلویزیون هم که عملکرد فاجعه باری دارد.
نمایش قدمت بسیار دیرینهای دارد، تظاهر بیرونی بشر برای ایجاد ارتباط، تئاتر بوده است. پیش از آنکه زبان بهوجود آید یا پیش از پیدایش نقاشی، تئاتر وجود داشت، تئاتر به این مفهموم که دو موجود اولیه قصد داشتند منظور خود را به یکدیگر برسانند. سه عنصر حس، حالت و حرکت، تئاتر را میسازند و بشر اولیه در ذات خود این را داشت. طبیعتا در آن زمان بهنام تئاتر نبوده است. بهدلیل قدمتی که این هنر دارد، مثل اسطورهها، در میان تمام ابنای بشر به یکسان به میراث گذاشته میشود. شما وقتی به کهن اسطورهها رجوع میکنید، ریشههای مشترک بسیار زیادی را مییابید. تمام آنچه ما بهعنوان سنت نمایشی استفاه میکنیم، در غرب هم وجود دارد، در ایتالیا هم شرایط همینگونه است، مثلا آنها هم تئاتری شبیه به روحوضی ما دارند اما نام و شکل متفاوتی دارد. نقالی، پردهخوانی هم همینطور است. در گونههای تئاتر سنتی آفریقا، ژاپن یا چین بسیار جذابتر و گستردهتر نشانهشناسی تئاتر را میبینیم. تئاتر زبان بیالفبای مشترکی است. چندی پیش سریال «بازی تاج و تخت» را میدیدم، در چند صحنه احساس میکردم موبهمو از شاهنامه برداشته شده است! اینها کهناسطورههایی است که ریشههای یکسان میان انسانها را نشان میدهند.