جشنوارههای تئاتر ایران از معضلات بسیاری زجر میبرند. حال این جشنواره میخواهد تئاتر فجر باشد، تئاتر سوره ماه یا تئاتر دانشگاهی.
جشنوارههای تئاتر ایران از معضلات بسیاری زجر میبرند. حال این جشنواره میخواهد تئاتر فجر باشد، تئاتر سوره ماه یا تئاتر دانشگاهی.
جشنوارههای ما اصلا چشماندازی ندارند. شورای سیاستگذاری باید چشمانداز مشخصی داشته باشد تا حداقل برنامهریزی میانمدتی برای آن متصور شوند. درحالیکه ما نهایتا برای سال آینده برنامهریزی میکنیم! در سطح حرفهای و جشنواره بینالمللی تئاتر فجر هم شرایط بر همین منوال است.
اگر این سوال را مطرح کنیم که در پنج سال آینده قرار است جشنواره تئاتر فجر ما چه مسیری را طی کند و به کجا برسد، هیچکس پاسخی برای این سوال ندارد. تا زمانیکه چشمانداز نداشته باشیم، برنامهریزی دشوار میشود و اگر هم برنامهریزیای انجام شود،؛ موقتی و در سطح است.
دومین مسئلهای که تئاتر ما با آن دست به گریبان است، به بودجه اختصاص دارد. بودجه جشنوارهها بسیار اندک است و همین مبلغ اندک هم اغلب بسیار دیرهنگام پرداخت میشود.
ما نمیتوانیم با فقر و خست جشنواره برگزار کنیم و انتظار داشته باشیم این جشنواره شکوهمند برگزار شود. با این کمکهزینه حتی هزینه ایاب و ذهاب اعضای گروه به پلاتو، جبران نمیشود. این مسائل همواره ادامه دارد و ایرادهای تکراری و مداوم تئاتر ما است.
مساله دیگری که در جشنوارههای تئاتر ما دیده میشود، بخش بینالملل است. جشنوارههای ما یک بخش بینالملل هم دارند اما واقعا بینالمللی نیستند. اینکه ما چهار نمایش از چهار کشور به جشنواره بیاوریم که بهمعنای بینالمللی بودن جشنواره نیست! جشنوارههای تئاتر ما جشنوارهای ملی هستند که یک بخش بینالملل هم دارند. وقتی یک جشنواره بینالمللی است که ما به تبادل فرهنگی بین ملتها بیشتر ایمان بیاوریم. تبادل فرهنگی میان ملتها به نفع رشد فرهنگی جوامع بشری است.