آن صاحب دکترای مهندسی مکانیک از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، آن مدرس دروس مختلف مهندسی مکانیک و مباحث مرتبط با موتورهای احتراق داخلی، آن فعال در جهاد سازندگی، آن مشارکت کننده در اجرا و مدیریت پروژههای نیروگاهی، آن گروه “مپنا“ را مفتخر کرده به مدیرعاملی، آن وزیر صمت در دولت “سید ابراهیم رئیسی“، آن طرفدار عرضه برق به مردم با قیمت واقعی، آن وزیر نیروی دولت “مسعود“ و عاشق سهیمه بندی، آن صاحب تئوری حل شدن مشکل ناترازی با روزی دو ساعت خاموشی، آن طرح استیضاحش از وزارت نیرو در زمان نگارش این تذکره تقدیم شده به هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی، مولانا “عباس علی آبادی“، چه آن روزگار که در وزارت صمت بود یا در وزارت نیرو، برق از سر و کله و سایر اعضا و جوارح مردم بِپَّرانید به قوت طرح ها و تعرفه ها و وعده های تو پُر و تو خالی، چنان که اُفتد و دانی!
علی زراندوز
آن صاحب دکترای مهندسی مکانیک از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، آن مدرس دروس مختلف مهندسی مکانیک و مباحث مرتبط با موتورهای احتراق داخلی، آن فعال در جهاد سازندگی، آن مشارکت کننده در اجرا و مدیریت پروژههای نیروگاهی، آن گروه “مپنا“ را مفتخر کرده به مدیرعاملی، آن وزیر صمت در دولت “سید ابراهیم رئیسی“، آن طرفدار عرضه برق به مردم با قیمت واقعی، آن وزیر نیروی دولت “مسعود“ و عاشق سهیمه بندی، آن صاحب تئوری حل شدن مشکل ناترازی با روزی دو ساعت خاموشی، آن طرح استیضاحش از وزارت نیرو در زمان نگارش این تذکره تقدیم شده به هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی، مولانا “عباس علی آبادی“، چه آن روزگار که در وزارت صمت بود یا در وزارت نیرو، برق از سر و کله و سایر اعضا و جوارح مردم بِپَّرانید به قوت طرح ها و تعرفه ها و وعده های تو پُر و تو خالی، چنان که اُفتد و دانی!
نقل است چون در ایام خردسالی به مکتب همی رفت، روزی اندر مکتب این بیت بخواند که: «دی شیخ با “چراغ“ همی گشت گِرد شهر / کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست». پس اوستادِ مکتب را بگفت: «باشد که در آینده وزیر نیرو همی شوم و ناترازی برق به روزی دو ساعت خاموشی از بیخ همی برکنم تا شیخ، زیرِ نورِ لامپ و مهتابی و پروژکتور؛ کز دیو و دَد ملول شده و به دنبال انسانی که آرزو دارد پیدا کند، همی گردد!». پس چون سال ها بگذشت و وزیر نیرو همی شد، شبی همان شیخ را اندر عالم رویا بدید که چراغ به دست، همچنان گرد شهر می گشت؛ پس مولانا “علی آبادی“ در خواب او را نداد همی داد که: «یا شیخ! همچنان کز دیو و دَد ملولی و انسانت آرزوست؟». و شیخ بگفت: «این حرف ها مال قدیم ها بود که اکنون چراغ به دست به دنبال یک تعمیرکار آسانسور همی گردم که اهل و عیالم را که برق رفته و در آسانسور مانده اند، خلاص همی کنم و خلاصه که در این روزگار بی برقی، آسانسورکارم آرزوست!».
پس چون در جمعی گفت: «وقتی میخواستم بالا بیایم برای سخنرانی، آقای “شریعتی“ گفت دعا میکنم برق نرود؛ غصه خوردم و با خودم گفتم: حرف دلخراش، پس از این همه تلاش!». مریدان که مشتاق شنیدن جملات گهربارش بودند، او را پرسیدند: «یا “عباس“! چیست آن همه تلاش که اینک این حرف در برابرش بسیار بوده دلخراش؟». و مولانا “علی آبادی“ همی گفت: «گمان کردید تلاش از برای پُر کردنِ خانه های جداول قطعی برق منازل و صنایع و کارخانه ها و غیره، آسان است؟ باشد که پُر کردن هر خانه از این جداول خاموشی، دشوارتر است نزد ما از ساخت یک نیروگاه برق آبی یا برق گازی یا مازوت سوز!». بیت: «شکایت گفتن سعدی مگر باد است نزدیکت / که او چون رعد می نالد تو همچون “برق“، می رفتی!».
نقل است چون مردمان، نزد او شکایت بردند به سوختنِ لوازم برقی منزل شان از شدت رفت و آمد مکرر برق اندر کلید و پریز و کنتور و سه راهی، پس مولانا “علی آبادی“ سر در جیب تفکر فرو برده و تفالی بزد به دیوان حافظ، این مصرع آمد که: «برقِ عشق ار خرمنِ پشمینه پوشی سوخت سوخت…!» پس مردمان به اشارتِ این مصرع دانستند که مولانا “علی آبادی“ را سوختنِ لوازمِ برقی منزل شان، به خرمنِ پشمینه پوشش هم نیست و رفتند تا مگر کار را به خرید محافظ برق، راست و درست همی کنند!
نقل است چون گفت: «شهروندان صرفهجو در مصرف آب، پاداش میگیرند!». برخی مردمان به طمعِ پاداش، نه حمام برفتند و نه کولر روشن بکردند و نه چندان آب نوشیدند، چندان که بیم داشتند از تشنگی و پَلشتی و گرما، مشرف به هلاک شوند، لیک مولانا “علی آبادی“ هیچ کدام را مستحق پاداش ندانست و گفت: «هر چقدر هم که صرفه جو باشید، از “کاکتوس“ کمتر آب مصرف نمی کنید و هر قدر هم که در نوشیدن آب امساک کنید، از “ابِل“ نتوانید که کمتر آب بنوشید!». پس این بگفت و “کاکتوس“ و “ابِل“ را برگزیدانِ صرفه جو و کم مصرف و نور چشمانِ وزارت نیرو اعلام همی کرد و اولی را مشتی کود و دومی را زنگوله ای از برای گردن پاداش همی داد، پاداش دادنی!
گویند در شهر پیری بود خرده گیر که بر عالم و آدم، ایراد و اشکال و خرده همی گرفت، الا بر جدول خاموشی های وزارت نیرو! روزی برخی از مردم او را پرسیدند از قلمِ وزیرِ نیرو که جدول خاموشی ها تنظیم همی کند و ملت را ساعت ها اندر بی برقی و گرما و بی آبی (به سبب خاموشی پمپ های مکنده آب) فرو برد؛ پس مریدانِ خاصِ پیر، نزد او رفته و پیغام مردمان برده و بازگشته و پیام آوردند که: «پیرِ ما گفت خطا بر قلم “عباس“ (ظن: علی آبادی!) نرفت / آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشَش باد!» لیک چون مردم کمی جستجو همی کردند، دانستند پیر شهر، خانه ای دارد جنب میدان پاستور که تابستان ها آن جا رود که بی برقی را بدان میدان و حوالی اش، راهی نیست!
پس چون مولانا “علی آبادی“ خبر بداد از تفویض اختیار به استانداران از برای مدیریت مصرف برق صنایع، برخی مریدان او را پرسیدند از این تفویض اختیار، پس گفت: «به جای این که ما برق صنایع را قطع همی کنیم، اختیار قطعش را به استانداران تفویض همی کنیم که ما را انگشت شصت، باد همی کرد از بس اندر دکمه قطع و وصل برق صنایع و منازل فشردیمش، فشردنی!».
پس چون خاموشی ها از حد بگذشت، مولانا “مسعود پزشکیان“، وزیر نیروی خویش را پیغام همی داد که: «یا “عباس“! با این مدیریت برقت، مردمان را جملگی ز ما کردی جدا!». بیت: «تو برای وصل کردن آمدی / یا برای قطع کردن آمدی؟»
نقل است چون گفت: «تابستان بهتری پیش رو خواهیم داشت!». برخی مریدانِ خاص ولی گرمازده و بی برق، او را پرسیدند: «به نسبتِ کدامین مردمان در روی کره خاکی؟». مولانا “علی آبادی“ را از این باریک بینی مریدان، وقت خوش گشت و همی گفت: «به نسبت بومیان گرمازده ای که روی خط استوا و اندر جنگل های آمازون با برگ درختان “کائوچو“ و “تانگارا“ خویش را باد زده و به مواضع عرق سوز شده شان، پودر بچه همی مالند؛ که آنان همین روزی چند ساعت برق و کولر را هم ندارند که شما دارید!». بیت: « ای سیر تو را نانِ جُوین خوش ننماید / معشوقِ من است آن که به نزدیکِ تو زشت است / حورانِ بهشتی را دوزخ بود اَعراف / از دوزخیان پرس که اَعراف بهشت است / فرق است میانِ آن که یارش در بر / تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در!»
او را جملات عالی و سرشار از معانی بسیار است. و گفت: «شهروندان باید تصمیم بگیرند که همزمان از چه وسایل برقی استفاده کنند؛ انتخاب این که از بین یخچال و روشنایی و… چه میزان استفاده شود را به عهده خود مردم میگذاریم!». و گفت: «ایران یکی از بزرگترین تولیدکنندگان برق در منطقه است!». و گفت: «به جای کولر از پنکه استفاده کنید، در ژاپن هم مردم از پنکه استفاده میکنند!» و گفت: «خاموشی باید یک بار اتفاق بیفتد، اگر دو بار شده من شرمنده مردم هستم!». و گفت: « نیمه پر لیوان را ببینیم، وضعیت برق ما در مقایسه با بسیاری از کشورها نسبتاً خوب است!». و گفت: «نتیجه بدمصرفی، قطعی برق است!». و گفت: «در اردیبهشت ماه چهار و نیم درجه متوسط دمای کشور افزایش پیدا کرده، کسی باور می کرد؟ چرا گرم شده است؟ کسی فکر میکند چرا باران نمی آید؟ سد لتیان و سد کرج را ببینید. سدها خالی است؛ چرا علما برای این فکری نمیکنند؟».
گویند برخی مریدان خاص او را پرسیدند از علاقه اش به قطع برق و خاموشی، پس گفت: «اگر خاموشی بد بود که مولانا “سعدی“ نام بابِ چهارم کتاب گلستانش را نمی گذاشت: در فواید خاموشی!».
نقل است چون رخت از عالم فانی بر دیارِ باقی برکشید، منکر و نکیر تا طومارها گشوده و پرونده ها باز همی کردند تا مولانا “علی آبادی“ را سؤال و جواب پرسند، ناگهان برق برفت و تاریکی همه جا را فرا همی گرفت، فراگرفتنی!
گویند پس از آن، چون مریدان خواستند شب جمعه او را دعایی کرده که نور بر مزارش همی بارد، آنان را به خواب آمد و گفت: «هیچ نوری از برای من در این عالم نفرستید که منکر و نکیر دیر زمانی است به انتظار آمدن برق و رسیدگی به نامه های اعمال عقب افتاده، از برای وزیر نیرو خط و نشان همی کشند و باشد که نوری نباشد که بدانند آن که مقابل شان اندر ظلمات نشسته همان وزیری است که مدتهاست چهار گوشه عالم، دنبالش همی گردند!».