من به تمام هنرمندان سینما، احترام میگذارم و بهنظر من این دوستان هنرمندانی بینظیر و فوقالعاده هستند. وقتی فیلم ایرانی اسکار میگیرد، یعنی بازیگران سینمای ما فوقالعاده هستند اما این افراد در سینما خوب هستند و تئاتر مقولهای متفاوت است.
من به تمام هنرمندان سینما، احترام میگذارم و بهنظر من این دوستان هنرمندانی بینظیر و فوقالعاده هستند. وقتی فیلم ایرانی اسکار میگیرد، یعنی بازیگران سینمای ما فوقالعاده هستند اما این افراد در سینما خوب هستند و تئاتر مقولهای متفاوت است. بهیاد دارم بهروز وثوقی سالها قبل تئاتری اجرا کرد به نام «موضع جدی نیست» که من آن نمایش را دیدم.تمام منتقدان در آن دوران نوشتند: «آقای وثوقی! موضوتع واقعا جدی نیست؛ برو و به سینمایت برس!» او بازیگر بسیار بسیار خوبی است اما نمیتواند به تئاتر ورود کند.
به یاد دارم مسعود کیمیایی درباره زندهیاد جمشید مشایخی خاطرهای را تعریف میکرد. او گفت: «وقتی پشت جمشید مشایخی به دوربین است و رد میشود هم فیزیک او حرف میزند و خود تئاتر است.» خود من این وجه از او را در زمان اجرای نمایش «شب روی سنگفرش خیس» نوشته اکبر رادی که سال 1378 روی صحنه بردم، دیدم.
یادم است در آن نمایش یک مونولوگ بسیار سنگین و طولانیای وجود داشت و برخی از اعضای گروه به من گفتند که مشایخی نمیتواند آن را حفظ کند. با خود فکر کردم چگونه این مساله را به او بگویم که ناراحت نشود پس گفتم: «نمیخواهم این بخش را حفظ کنی و یا حتی لب بزنی چون قرار است این بخش ضبط و بهصورت پلیبک پخش شود.» او قبول کرد و ما این بخش را ضبط کردیم. فردای روزی که قطعه ضبط شده بود، مشایخی به من گفت که بدون متن میخواهد تمرین کند. تمام نمایش را تمرین کردیم و وقتی به مونولوگ آخر رسیدیم، تمام آن را از حفظ گفت! تمام عوامل نمایش داشتند گریه میکردند. وقتی او را در آغوش گرفتم، به من گفت: «من رو بردی که ضبط کنم چون فکر میکردی نمیتونم این بخش رو حفظ کنم؟!» البته بعد از دو یا سه شب که از اجرا گذشت، صدای ضبطشده را جایگزین کردیم چون مونولوگ بسیار تلخ و سنگینی بود که هم حال جمشید را بد میکرد و هم تمام اعضای گروه را! به این آدم میگویند هنرمند اصلی تئاتر.
متاسفانه قبل از انقلاب همه ما با «مراد برقی» و «صمد» و … گول میخوردیم و امروز هم با چیزهای دیگری گول میخوریم و سرگرم میشویم اما خودمان متوجه نیستیم! متاسفانه صداوسیمای ما ضعیف عمل کرده و سبب شده است مردم بهسمت ماهواره و سسریالهای ترکیهای که بهشدت سطح پایین هستند و ضد ارزشها را رواج میدهند، کشیده شوند و با آنها سرگرم شوند. تئاتر واقعی در این میان مغفول میماند.
بلانسبت دوستان هنرمند، هرمان هسه داستانی را روایت میکند؛ وقتی شلیک میکنید، گله گاوها رم میکند، در این گله چند گاو را میبینید که با سری بالاگرفته میدوند، آنها هنرمندان گاوها هستند چون میخواهند ببینند که کجا میروند. در ادامه هسه میگوید اگر هنرمندی حس میکند که با آن گاو متفاوت است، حداقل باید کنار دستی خود را آگاه کند که ببیند کجا میرود.