از سال ها پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ در نخستین دور ریاست جمهوری او در ژانویه سال ۲۰۱۷ میلادی، بسیاری از ناظران و تحلیل گران مسائل استراتژیک، بروز درگیری گسترده میان ایالات متحده آمریکا و چین در چشم انداز یک دهه آینده را “گریز ناپذیر” می دانستند.
مدیر مسئول
از سال ها پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ در نخستین دور ریاست جمهوری او در ژانویه سال ۲۰۱۷ میلادی، بسیاری از ناظران و تحلیل گران مسائل استراتژیک، بروز درگیری گسترده میان ایالات متحده آمریکا و چین در چشم انداز یک دهه آینده را “گریز ناپذیر” می دانستند.
قدرت گرفتن چین در همه عرصه های اقتصادی، نظامی و علمی از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی به این سو و تا کنون، تقریباً بی وقفه ادامه یافته و گرچه در سال های اخیر از سرعت رشد اقتصادی دو رقمی چین کاسته شده؛ اما این کشور در ۴۰ سال منتهی به شروع غائله کرونا توانست در سایه جنگ سرد میان اتحاد شوروی سابق و غرب و سپس جهان موقتاً تک قطبی پس از فروپاشی شوروی، هوشمندانه و “فروتنانه” خود را از درگیری در مرکز معرکه های سیاسی – نظامی شرق و غرب بر کنار نگاه دارد و بی سر و صدا همه توان خود را به رشد اقتصادی و تکنولوژیک و در پی آن پر کردن شکاف اقتصادی و علمی خود با غرب اختصاص دهد.
از همان دهه های ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰ میلادی، دانشمندانی چون ”پال کندی” و “جووانی اریگی” در کتاب های بی نظیر خود “ظهور و سقوط قدرت های بزرگ جهانی” و “آدام اسمیت در پکن”، قدرت گرفتن چین در قامت یک ابر قدرت کامل را پیش بینی و قطعی فرض می کردند.
سالانه ده ها هزار دانشجوی نخبه چینی به ایالات متحده و اروپا به تحصیل در مهم ترین و بر جسته ترین مراکز آموزش فنی و تکنولوژیک – باز هم کاملاً بی سر و صدا – اعزام می شدند و وفادارانه به سرزمین مادری خویش با تمام توش و توان درس می خواندند و به کشورشان بازمی گشتند.
در این مدت، مراکز تبلیغاتی غربی، مکرراً به تمسخر نظام آموزشی چین می پرداختند و اساس آن را “متقلبانه”، تقلیدی و فاقد هر گونه خصیصه نوآوری و علم زایی معرفی می کردند. چینی ها اما؛ به مدت کمابیش نیم قرن، فروتنانه و بی ادعا به تلاش خود ادامه دادند و هر گاه مورد پرسش پیرامون موقعیت اقتصادی کشور خود قرار می گرفتند، کشورشان را فقیر، در حال تلاش برای خروج از چنبره توسعه نیافتگی، و فاقد هر گونه ادعا و “گردن کلفتی” بین المللی معرفی و قلمداد می کردند.
از نیمه دهه ۲۰۱۰ میلادی، گویی یک باره ورق برگشته است. اکنون بر همگان در دستگاه های سیاسی و امنیتی کشور های غربی آشکار شده است که نظام آموزشی چین، آن قدر ها هم تقلیدی و فاقد ابتکار عمل تکنولوژیک نبوده است. آن ده ها و صدها هزار مهندس آرام و سخت کوشی که از چین به ایالات متحده مهاجرت کرده و در نهایت صرفه جویی به آموزش مشغول بوده اند، اکنون غول های بزرگ صنعتی – تکنولوژیکی را در “لبه مرز های دانش”، به ویژه در عرصه کامپیوتر، نرم افراز، سخت افزار و اینک هوش مصنوعی مدیریت می کنند: “هواوی”، “شیائومی”، “علی بابا” و اینک “دیپ سیک / Deep Seek”.
ایالات متحده آمریکا که به مدت ۱۰۰ سال پیشتاز بلامنازع هر گونه نوآوری صنعتی – تکنولوژیکی جهانی بوده و رهبری خود بر جهان را به درستی تمام معادل رهبری در تکنولوژیکی، صنعتی و اقتصادی می داند، از همان سال های نیمه دهه ۲۰۱۰ میلادی، نه روسیه یا هر کشور پر سر و صدا دیگر جهان در حوزه سیاسی و نظامی، بلکه چین را رقیب و خطر اصلی هژمونی خود بر جهان دانسته و می داند.
این رویکرد که به گونه سمبلیک از بازداشت معاون شرکت هواوی در کانادا در حدود ۱۰ سال پیش آغاز شد و اکنون در جنگ هوش مصنوعی به اوج خود رسیده است، هیچ ربطی به حکومت این یا آن حزب در ایالات متحده ندارد. نشان و گواه این مهم آن که پس از وضع تعرفه های گمرکی جدید و سیاست های بسیار سخت گیرانه دولت اول ترامپِ جمهوری خواه علیه چین طی سال های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ میلادی، دولت بایدن نه تنها از این تعرفه ها و سخت گیری ها نکاست، بلکه به مراتب بر آن افزود. تا آن جا که مطابق برنامه جمهوری خواهان، دولت دموکرات ها سهم چین در تجارت خارجی ایالات متحده را از رتبه نخست، به رتبه سوم پس از مکزیک و کانادا کاهش داد. این دعوا، مانند هر دعوای دیگری، بسیار ژرف تر از آن چه در رو بنا و سطوح سیاسی ظاهری می نماید، ژرف تر و گسترده تر از مباحث حزبی است و به گونه ای کل، منازعه تاریخی شرق و غرب را پیش می برد. منازعه ای که از حدود سه هزار سال پیش به این سو و بی وقفه در اشکال گوناگون و قالب های سیاسی رو بنایی مانند سرمایه داری در برابر سوسیالیسم، آزادی خواهی در برابر دیکتاتوری، یا الفاظ بی محتوایی از این دست ادامه داشته و در قالب هماوردی چین و آمریکا بازتاب و تداوم می یابد.
تهدید چند باره رئیس جمهوری جدید آمریکا که همین دیروز اتحادیه اقتصادی “بریکس” را به وضع تعرفه گمرکی ۱۰۰ درصدی در صورت پیگیری دلار زدایی از روابط درونی اعضای این اتحادیه وعده داده بود، از همین زمره است و یکی از مهم ترین و بارز ترین و در عین حال خشن ترین جلوه های عملکرد نظام سرمایه داری امپریالیستی را بازتاب می دهد که طی آن، اقتصاد آزاد، آزادی عمل، لیبرالیسم، تفکیک قوا و شعارهایی از این دست را یاوه ای بیش نمی نمایاند. آمریکایی ها نیک می دانند که مانند سامسون قهرمان افسانه ای یهودیان که همه زور بازوی خود را در موهای بلند تافته و بافته اش جمع کرده بود، تسلط ایالات متحده بر ساختار اقتصادی و سیاسی جهان، اساساً جز از طریق تسلط دلار بر مبادلات جهانی که اینک ۵۸ درصد کل تجارت جهانی با آن صورت می گیرد، ممکن نیست. هم چنین همگان می دانند که مهم ترین عضو اتحادیه بریکس، چین است که به تنهایی بیش از همه دیگر اعضای آن تولید ثروت می کند. بنابراین و مطابق قانون خدشه ناپذیر علم اقتصاد، دلار زدایی بریکس و رویکرد آن به ارزی دیگر در مبادلات درونی اعضا، معنای دیگری جز هژمونی “یوآن” چین بر مناسبات بریکس و به تبع آن قدرت گرفتن مجدد پول ملی چین در جهان ندارد. دقیقاً مانند برتری تکنولوژیکی، ایالات متحده هر تحقیری را در جهان تحمل کند، از این قدرت گرفتن مالی و ارزی چین بر جهان که مستیقاً انگشت خود را بر چشم ایالات متحده می کند، نخواهد گذشت. در این اتمسفر پر تلاطم از کشمکش میان این دو قدرت و اثرات آن بر کل جهان و از جمله ایران، در پیش است.
مانند هر تجربه ای دیگر، کشمکش میان چین و آمریکا و ابعاد مالی، تکنولوژیکی و تبلیغاتی آن، حاوی درس یا درس هایی بزرگ برای کشور ماست. درست در نقطه مقابل رفتار فروتنانه و بی سر و صدا چینی ها، در ۷۰ سال گذشته و از جمله از ۲۰ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در رژیم پهلوی، سر و صدا و شعار های ما همواره بسیار فراتر از قدرت واقعی مان پیش رفته است.
شاید از نظر سیاسی و تبلیغاتی و به ویژه پس از انقلاب، این رویکرد تبلیغاتی برخاسته از یک انقلاب بزرگ گریز ناپذیر بوده باشد؛ اما پیامد قهری این رفتار آن بود و شد که جوانان ما یا از تحصیل در مراکز علمی مهم غربی باز ماندند، یا اگر هم موفق به تحصیل علوم مهم شدند، در همان کشور ها ماندند و به جای آن که سرمایه علمی خود را به میهن بازگردانند، سرمایه های عظیم مادی و معنوی ایران را رایگان به غرب بخشیدند.
به علاوه، تا کنون هیچ گاه به روشنی معلوم نشده است که مسئولان ارشد ایران، تا چه حد برای علم، تکنولوژی، ارزش پول ملی و ریشه آن، یعنی قدرتمندی اقتصاد ملی اهمیت و ارزش قائل هستند. در زبان و شعار، البته همگان بر اهمیت تام و تمام همه چیز واقف و قائل هستند و بر آن، به فراخور هر جلسه خاص تأکیدی می ورزند؛ اما تجربه نشان داده که ما کم تر به لوازم تحقق شعارهایی که سر می دهیم یا اسناد بالا دستی و پایین دستی که با زحمت فراوان می نویسیم و به تصویب می رسانیم، التزام عملی داریم.
دنیای امروز، مانند دنیا در هر عصر و عرصه دیگری، دنیای قدرت و زور است و زور، تنها با شعار و سر و صدا به دست نمی آید. تنها با محترم شمردن آحاد ملت و با اختصاص واقعی و بهینه منابع به علم و از آن مهم تر برقراری نظامی که این علم را به اقتصاد، ثروت و سرانجام تکنولوژی تبدیل کند و از آن برای ۱۰۰ میلیون نفر جمعیت ایرانی دهه پیش رو رضایتمندی و ثروت و رفاه بیافریند، می توان در این دنیای بی رحم امید بقا داشت و دستاورد های انقلاب ۲۲ بهمن را به رخ دیگران کشید و بس.