سلامت 16 اردیبهشت 1404 - 2 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه
کپی شد!
0
نوآوران بررسی می کند

زخم‌های خاموش کرونا بر روان بشر؛ وقتی جهان در سکوت افسردگی فرو رفت

پاندمی کرونا، تنها یک بحران بهداشتی نبود. آن چه در سال‌های آغازین این دهه میلادی بر بشر گذشت، بحرانی بود که در لایه‌های پنهان روان افراد نیز طنین انداخت. ما با جهانی مواجه شدیم که در آن واژه‌هایی مانند "قرنطینه"، "فاصله‌گذاری"، "مرگ روزانه"، "ترس از تنفس"، "ازدست‌دادن شغل"، "انزوای اجتماعی" و "سوگ ناتمام" به بخشی از زندگی روزمره بدل شد. نتیجه‌ چنین تجربه‌ای چیزی جز شیوع خاموش، اما عمیق اختلالات روانی نبود. در دوران پساکرونا، با موجی از مراجعان مواجه شدیم که از افسردگی، اضطراب مزمن، حملات پانیک، و به‌ویژه وسواس فکری ـ عملی شکایت داشتند. افراد بسیاری گرفتار شست‌وشوهای بی‌پایان، افکار مزاحم درباره آلودگی، ترس‌های فاجعه‌ساز درباره مرگ خود یا عزیزان، و ناامیدی مزمن شده بودند. این آسیب، جهانی بود؛ از تهران و نیویورک گرفته تا بمبئی و پاریس. روان جمعی بشر زخمی شد.

پاندمی کرونا

سارا امیری

سرویس سلامت نوآوران | پاندمی کرونا، تنها یک بحران بهداشتی نبود. آن چه در سال‌های آغازین این دهه میلادی بر بشر گذشت، بحرانی بود که در لایه‌های پنهان روان افراد نیز طنین انداخت. ما با جهانی مواجه شدیم که در آن واژه‌هایی مانند “قرنطینه”، “فاصله‌گذاری”، “مرگ روزانه”، “ترس از تنفس”، “ازدست‌دادن شغل”، “انزوای اجتماعی” و “سوگ ناتمام” به بخشی از زندگی روزمره بدل شد. نتیجه‌ چنین تجربه‌ای چیزی جز شیوع خاموش، اما عمیق اختلالات روانی نبود.
در دوران پساکرونا، با موجی از مراجعان مواجه شدیم که از افسردگی، اضطراب مزمن، حملات پانیک، و به‌ویژه وسواس فکری ـ عملی شکایت داشتند. افراد بسیاری گرفتار شست‌وشوهای بی‌پایان، افکار مزاحم درباره آلودگی، ترس‌های فاجعه‌ساز درباره مرگ خود یا عزیزان، و ناامیدی مزمن شده بودند. این آسیب، جهانی بود؛ از تهران و نیویورک گرفته تا بمبئی و پاریس. روان جمعی بشر زخمی شد.

*چرا پاندمی چنین اثری بر روان انسان گذاشت؟

چند عامل کلیدی در بروز و تشدید اختلالات روانی در دوران کرونا نقش داشت:
از دست دادن کنترل: بشر مدرن عادت به کنترل دارد؛ برنامه‌ریزی، پیش‌بینی و هدایت آینده. کرونا همه‌چیز را به‌یک‌باره از کنترل خارج کرد. این از‌دست‌دادن حس کنترل، یکی از عوامل بنیادی ایجاد اضطراب و افسردگی است.
انزوای اجتماعی: انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است. قطع تماس‌های حضوری، نبود ارتباط چهره‌به‌چهره، و دوری از حمایت اجتماعی، نقش مهمی در ایجاد احساس پوچی و تنهایی ایفا کرد.
سوگ‌های ناتمام: بسیاری از ما عزیزانی را از دست دادیم، بدون آنکه فرصت خداحافظی، برگزاری مراسم یا حتی در آغوش کشیدن دیگران را داشته باشیم. این سوگ‌های ناتمام، به افسردگی‌های مزمن و ماندگار منجر شد.
ناامنی اقتصادی: از دست رفتن شغل، کاهش درآمد و نگرانی از آینده مالی، بار مضاعفی بر روان افراد وارد کرد و آن‌ها را در موقعیت‌های اضطراری روانی قرار داد.
فیک نیوزها و شبه رسانه ها و بمباران اطلاعاتی: فیک نیوزها با ارائه آمارهای غلط از مرگ و میر افراد، نوعی اضطراب فراگیر ایجاد کردند که حتی پس از پاندمی نیز آثار آن باقی ماند.

*رشد افسردگی و وسواس فکری ـ عملی در پساکرونا

افسردگی، رایج‌ترین اختلال پس از پاندمی بود. بی‌انگیزگی، احساس بی‌ارزشی، ناامیدی از آینده، اختلال خواب و اشتها و کاهش میل به زندگی از جمله نشانه‌های گسترده‌ای بودند که در مراجعان مشاهده می‌کردیم. اما یکی از اختلالاتی که به‌طور ویژه رشد کرد، اختلال وسواس فکری – عملی بود؛ به‌خصوص در قالب وسواس شست‌وشو، ترس از آلودگی و افکار مزاحم درباره مرگ.
افرادی که پیش‌زمینه وسواس داشتند، کاملاً وارد چرخه بیماری شدند و حتی کسانی که پیش‌تر سابقه‌ای نداشتند، درگیر رفتارهای وسواس‌گونه شدند. تکرار بیش از حد شست‌وشو، اجتناب از تماس با اشیاء، ضدعفونی مفرط و افکار مزاحم درباره انتقال بیماری، زندگی بسیاری را مختل کرد.

*راهکارهایی برای عبور از بحران روانی پساکرونا

عبور از چنین بحران روانی عظیمی، نیازمند اقداماتی چندوجهی، هم از سوی دولت‌ها و سیاست‌گذاران سلامت روان و هم از سوی خود افراد است.

*آموزش عمومی سلامت روان

بزرگ‌ترین خلأ جوامع ما، ناآگاهی مردم نسبت به سلامت روان و نشانه‌های هشداردهنده آن است. آموزش درباره افسردگی، اضطراب، وسواس، و روش‌های کمک‌گیری، باید از سطح مدارس، رسانه‌ها، و فضای مجازی آغاز شود. مردم باید بدانند که کمک‌خواستن نشانه ضعف نیست، بلکه قدم اول به سوی ترمیم است.

*در دسترس قرار دادن خدمات روان‌درمانی و مشاوره‌ای

سیاست‌گذاران سلامت باید روان‌درمانی را همانند درمان جسمی، در نظام سلامت عمومی قرار دهند. مردم باید بتوانند با هزینه‌ای معقول، یا حتی رایگان، به مشاوران و روان‌درمانگران دسترسی داشته باشند. توسعه مراکز سلامت روان در سطح محله‌ها و استفاده از روان‌شناسان در مراکز بهداشت ضروری است.

* تقویت تاب‌آوری روانی

تاب‌آوری، توانایی بازگشت از شرایط دشوار و حفظ عملکرد نسبی روانی است. برای تقویت تاب‌آوری، تکنیک‌هایی وجود دارد که می‌توان آن‌ها را آموزش داد:
بازسازی شناختی: به چالش‌کشیدن افکار منفی و جایگزینی آن‌ها با افکار واقع‌گرایانه.
هدف‌گذاری تدریجی: تعریف اهداف کوچک و قابل‌دستیابی برای بازگرداندن حس کنترل.
شبکه اجتماعی حمایتگر: حفظ ارتباط با دوستان، خانواده و جامعه.

*مدیریت استرس؛ مهارتی ضروری در دنیای امروز

زندگی پس از کرونا نیز خالی از بحران نیست. پس، آموختن مدیریت استرس، یک ضرورت است. مهم‌ترین تکنیک‌های کاهش استرس عبارت‌اند از:
تنفس عمیق و آگاهانه: یک ابزار ساده اما فوق‌العاده برای کاهش برانگیختگی سیستم عصبی.
مدیتیشن و ذهن‌آگاهی: تمرکز بر لحظه اکنون، بدون قضاوت، به کاهش افکار مزاحم و اضطراب کمک می‌کند.
ورزش منظم: به‌ویژه پیاده‌روی، یوگا، و شنا که ترشح هورمون‌های شادی‌آور مانند سروتونین را افزایش می‌دهد.
نوشتن احساسات: نگارش روزانه تجربه‌ها و هیجانات، به تخلیه هیجانی و سازماندهی ذهن کمک می‌کند.

* عادی‌سازی کمک‌گیری روان‌شناختی

جامعه باید بیاموزد که همان‌طور که برای درد فیزیکی به پزشک مراجعه می‌کنیم، برای درد روانی نیز باید کمک بگیریم. ننگ اجتماعی نسبت به روان‌درمانی باید با آموزش و فرهنگ‌سازی شکسته شود.

* مداخلات کوتاه‌مدت برای اضطراب و وسواس پساکرونا

برای افرادی که درگیر وسواس پساکرونا هستند، به‌ویژه وسواس شست‌وشو، درمان‌های شناختی – رفتاری مؤثرترین راهکار است. در این درمان، فرد می‌آموزد که افکار وسواسی خود را به چالش بکشد و از انجام رفتارهای اجباری جلوگیری کند. تکنیک‌هایی مانند مواجهه و جلوگیری از پاسخ در درمان وسواس بسیار موفق بوده‌اند.

*مراقبت از روان کودکان و نوجوانان

کودکان، گرچه کمتر درگیر بیماری جسمی کرونا شدند، اما از نظر روانی بیشترین آسیب را دیدند. ترس از بیماری والدین، قطع آموزش حضوری، انزوای اجتماعی و محرومیت از بازی، آسیب‌هایی بلندمدت ایجاد کرده‌اند. آموزش مهارت‌های زندگی، افزایش حمایت روانی در مدارس و ایجاد فضای بازی و ارتباط، از راه‌های ترمیم روان کودک پساکروناست.

*پذیرش جمعی سوگ و بازسازی معنای زندگی

یکی از جنبه‌های کمتر دیده‌شده بحران، سوگ‌های ناتمام است. جامعه باید فرصت‌هایی برای سوگواری جمعی، یادبودها، و بیان احساسات از دست‌رفته ایجاد کند. روان انسان برای ترمیم، نیاز به پذیرش و معنا دادن به رنج دارد.
پاندمی کرونا، بیش از آن‌که بدن‌ها را درگیر کند، روان انسان‌ها را تحت فشار قرار داد. امروز، پس از عبور از بحران جسمی، باید به زخم‌های پنهان روانی توجه کنیم. اگر جامعه‌ای بخواهد سالم، شاد و پویا باشد، نمی‌تواند سلامت روان را نادیده بگیرد. اکنون زمان آن است که به‌جای انکار، به سمت پذیرش، ترمیم و بازسازی روان جمعی گام برداریم. برای آن‌که زندگی کنیم، باید به روان خود بازگردیم، به آن گوش دهیم و برایش کاری کنیم.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *