بسیاری از دختران جوان و خانمها و حتی در حال حاضر مردان و پسران نیز با توجه به رشد گسترده پدیده تلخ خفت گیری در جامعه از حضور در اجتماع و خیابانها به ویژه خیابانهای خلوت که این روزها نیز به دلیل مشکل ناترازی انرژی در خاموشی مطلق فرو رفتهاند، هراس دارند. این واهمه متاسفانه به قدری در افراد زیاد شده که آن ها هنگام خروج از منزل با دلهره به محل کار مراجعه میکنند و در هنگام برگشت نیز که شهر کاملاً در خاموشی فرو رفته، میزان ترس بیشتری را تجربه میکنند.
آرزو قادری
روزنامه نگار
بسیاری از دختران جوان و خانمها و حتی در حال حاضر مردان و پسران نیز با توجه به رشد گسترده پدیده تلخ خفت گیری در جامعه از حضور در اجتماع و خیابانها به ویژه خیابانهای خلوت که این روزها نیز به دلیل مشکل ناترازی انرژی در خاموشی مطلق فرو رفتهاند، هراس دارند.
این واهمه متاسفانه به قدری در افراد زیاد شده که آن ها هنگام خروج از منزل با دلهره به محل کار مراجعه میکنند و در هنگام برگشت نیز که شهر کاملاً در خاموشی فرو رفته، میزان ترس بیشتری را تجربه میکنند.
متاسفانه کوچه پس کوچه های شهرهای ما گر همچون گذشته امن نیست. در واقع مشکلات اقتصادی موجب شده که امنیت اجتماعی تحت تاثیر قرار بگیرد و مشکلات بسیار زیادی از این جهت ایجاد شود. مردانی بسیاری را شاهد هستیم که از تجربه تلخ خفت گیری در خیابان می گویند. حتی بسیاری از افراد چنین مطرح میکنند که در خیابان شلوغ و پرتردد و حتی در روز روشن افرادی با قمه و سلاح سرد اقدام به خفت گیری و ربودن گوشی موبایل و سایر وسایل گرانبهای آن ها کرده اند. این اتفاق تبدیل به زخمی فراگیر شده است که بر پیکر جامعه که سالها زیر فشار تورم، بیکاری و ناکامی های اجتماعی تاب تحمل خود را از دست داده است، آسیب میزند.
اغلب این زورگیران نیز جوانانی هستند که از روی ناچاری و به دلیل مشکلات اقتصادی به این سمت هدایت شده اند و راهی جز متوسل شدن به خشونت و زور برای کسب معاش ندارند. پدیده زورگیری به موازات این که معلول ساختار بیمار اقتصادی کشور است، نتیجه نبود تربیت صحیح در خانواده ها و بحران های اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه است که در نهایت، فرد به این سمت گرایش پیدا میکند.
در همین خصوص به مصاحبه با دکتر مجید ابهری، آسیب شناس اجتماعی، جامعه شناس و مدرس دانشگاه پرداختیم و در خصوص دلایل افزایش زورگیری، پیامدهای آن و راهکارهای مقابلهای با این پدیده با او به گفت و گو نشستیم.
*طی سالهای اخیر اتفاقات بسیار تلخی را در حوزه اجتماعی در کشورمان شاهد بودیم که از آن جمله میتوان به پدیده زورگیری اشاره کرد. به ویژه طی یک سال اخیر این اتفاق به صورت غیر قابل انتظاری افزایش یافت. اخیراً هم شاهد خفتگیری دانشجویان در نزدیکی محل های خوابگاهی که معمولا محل های خلوت و کم نوری هستند، بوده ایم. به نظر شما چرا تا این اندازه پدیده خفت گیری گسترش یافته است؟
بله. دقیقاً اخیراً به صورت نامناسبی شاهد رشد پدیده زورگیری بوده ایم که این نشانه گسترش فقر در جامعه و افزایش مشکلات اقتصادی است. در واقع پدیده زورگیری را نباید فقط یک پدیده اجتماعی قلمداد کرد. چراکه مشکلات تربیتی و مسائل اجتماعی بر این موضوع تاثیر میگذارند اما در وهله نخست باید به مسائل اقتصادی اشاره کنیم. وقتی ساختار اقتصادی کشور ما به گونه ای است که نمی تواند پاسخگوی نیازهای اساسی و ضروری مردم باشد. برخی افراد که قادر به شغل مناسب نیستند، اقدام به زورگیری و رفتارهای ضد اجتماعی و خشونت آمیز میکنند. زورگیری واکنشی است که به فقر موجود در جامعه میشود و متاسفانه بسیاری از افراد زورگیر که دستگیر می شوند در بازجویی ها چنین عنوان میکنند که علت اصلی بروز چنین اقدامی مشکلات اقتصادی آن هاست و این که مدت ها جست و جو کردند اما قادر به یافتن شغل مناسب نشدند.
* یعنی شما فکر میکنید تنها علت اصلی مشکلات اقتصادی است؟
بله. البته این نکته را هم باید توضیح دهم که فقر، عامل اصلی و اولیه است و مشکلات اقتصادی نقش تعیین کننده در بروز بحران های اجتماعی دارند اما این به معنای این نیست که فقط فقر مادی موجب بروز چنین اتفاقاتی می شود. ما با چند لایه از فقر مواجه هستیم؛ فقر اقتصادی، فقر آموزشی، فقر فرهنگی و حتی فقر عاطفی. بسیاری از جوانانی که در خانواده های بزرگ رشد کرده اند که شرایط مناسبی از نظر عاطفی و فرهنگی نداشته اند و یا در مناطقی که محروم هستند زیست کرده اند که از نظر بسیاری از مسائل فرهنگی و اجتماعی دچار مشکل هستند. طبیعتاً چنین افرادی مستعد چنین رفتارها و بزهکاری های اجتماعی هستند و جامعه را به خطر میکشانند؛ چرا که آموزش مناسبی ندیدند. خانواده ای که در آن فقر عاطفی و فرهنگی موج میزند و افراد مدام دچار مشکلات روحی و روانی هستند، برای جبران احساس حقارت و عقده ها و ناکامی های شان به ابزاری مثل زور متوسل میشوند و در واقع مجموعهای از عوامل موجب میشوند که چنین اتفاقی در جامعه بیفتد و شاهد رشد پدیده زورگیری و خفت گیری در جامعه باشیم. متاسفانه اخیرا نیز یکی از دانشجویان دانشگاه تهران در محدوده کوی دانشگاه دچار مشکل شد و جان خود را از دست داد و این کاملاً مشخص است که چنین زورگیرانی که به قلب و قفسه سینه فرد چاقو میزنند، ناشی و تازه کار هستند چرا که اگر فرد حرفهای در حوزه خفت گیری و سرقت بودند میدانستند که باید نهایتاً آسیب کوچکی به آن فرد وارد کنند نه این که به قصد کشتن به او ضربات متعدد چاقو بزند. این نشان دهنده پایین بودن سن خفت گیری و سرقت در جامعه است. متاسفانه سن پدیده های اجتماعی تلخ همچون زورگیری و سرقت در جامعه ما به شدت پایین آمده است و همان طور که عنوان کردم مجموعهای از فقر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و عاطفی موجب شده چنین اتفاقی رخ دهد.
* آیا زورگیری و خفت گیری در گذشته نبوده؟
در گذشته نیز چنین رفتارهایی در جامعه رخ می داده اما اکنون تا حد زیادی حساسیت برانگیز شده است؛ چرا که در حال حاضر، اطلاع رسانی اخبار در سریع ترین زمان ممکن به دورست ترین نقاط هم از نظر جغرافیایی قابل تحقق هست و اخبار این وقایع سریع تر گسترش می یابند. در واقع نمیتوان عنوان کرد که در گذشته این اتفاقات نبوده چرا که در گذشته هم بوده اما امکان انتقال اطلاعات به شکل فعلی وجود نداشته است. از دیگر سو شدت آن نیز همچون اکنون نبوده است. ما در حال حاضر بسیاری از خانواده ها را شاهد هستیم که در هنگام خروج فرزندان شان از منزل احساس ناامنی می کنند. مادران بسیار زیادی در کشور ما وجود دارند که از زمان رفتن فرزندشان از خانه به بیرون تا زمانی که فرزندشان به منزل بازگردد حس دلهره و نگرانی دارند؛ چرا که این اعتماد عمومی کاهش یافته و همین امر باعث شده که پدیده زورگیری به یه بحران اجتماعی تبدیل شود و صرف نظر از این که نوعی جرم تلقی میشود، به عنوان یک بحران در دل اجتماع به آن نگریسته شود. به واقع نیز چنین است برخی از جرایم، جنبه فردی ندارند، بلکه جامعه را دچار مشکل میکنند و ناامنی عمومی و رعب و وحشت در جامعه ایجاد میکنند؛ کما این که اتفاقات اخیری که در حوزه خفت گیری در جامعه ما رخ داده بیانگر این نکته است.
* به نظر شما چه عواملی باعث میشود یک فرد به جای شغل یا تحصیل، راه زورگیری را انتخاب کند؟
افراد زورگیر مجبور هستند و گزینه دیگری پیش روی شان نبوده است؛ چرا که بسیاری از جوانان در حال حاضر از دوره کودکی و نوجوانی در خانواده فقر و خشونت شدید را تجربه می کنند و تنها راه تداوم زندگی شان را بقا و زور می بینند و در این راستا حتی ممکن است به افراد آسیب زیادی بزنند. همین امر موجب میشود که فردی که از دوره کودکی با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کرده و هیچ کس کمک او نبوده و به حمایت از او نپرداخته در بزرگسالی ناکامی ها و عقده هایش را این چنین نشان دهد و هیچ گونه احساس تعلق خاطر به اجتماع نداشته باشد که نتیجه چنین میشود.
* این پدیده چه تبعاتی برای جامعه دارد؟
زورگیری نهفقط باعث ناامنی جسمی بلکه موجب ناامنی روانی و اجتماعی نیز میشود. اعتماد مردم به یک دیگر و به نهادهای حاکمیتی کاهش مییابد. احساس ناتوانی، خشم و ترس جای آرامش را میگیرد. در بلندمدت، جامعه بهجای همبستگی، به سوی انزوا، بیاعتمادی و خشونت بیشتر سوق پیدا میکند.
* به نظر شما راهکار مقابله با این پدیده چیست؟ آیا صرفاً برخورد امنیتی کفایت میکند؟
برخورد امنیتی لازم است، اما هرگز کافی نیست. تا زمانی که ریشههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این پدیده حل نشوند، زورگیری بازتولید خواهد شد. ما باید به سمت توانمندسازی اقتصادی اقشار محروم، آموزش مهارتهای زندگی، بازسازی اعتماد عمومی و کاهش شکاف طبقاتی برویم. باید کودکی که امروز در حاشیه شهر زندگی میکند، بداند که آیندهای روشن برایش متصور است، نه این که تنها راه دیدهشدنش، تهدید با چاقو باشد.
* در پایان، چه توصیه ای برای مسئولان دارید؟
زورگیری را جدی بگیرند، اما نه فقط به عنوان جرم، بلکه به عنوان نشانهای از بیماری عمیق اجتماعی. اگر زورگیری زیاد شده، یعنی بخشهایی از جامعه به مرز فروپاشی رسیدهاند. نگذاریم حاشیهها تبدیل به متن شوند. ریشههای این خشونت را در فقر، بیعدالتی و نابرابری ببینیم و برای اصلاح آنها، سیاستگذاری هوشمند و پیشگیرانه داشته باشیم.