معتقدم یک نویسنده حرفهای باید بتواند در سبکهای مختلف و کارگردانهای متفاوت کار کند.
امید سهرابی از فیلمنامهنویسان باسابقه سینما، تئاتر و تلویزیون است که در کارنامهاش همکاری با بهمن فرمانآرا برای نوشتن فیلمنامه «دلم میخواد» دیده میشود. رهگذر، آدمهای خیس، نیمکت، در گوش سالمم زمزمه کن، آخرین گناه، شمسالعماره و مهرآباد از جمله کارهای شاخص سهرابی در عرصه فیلمنامهنویسی و نمایشنامهنویسی است. با سهرابی درباره شرایط امروز فیلمنامهنویسی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
معتقدم یک نویسنده حرفهای باید بتواند در سبکهای مختلف و کارگردانهای متفاوت کار کند. در کل فیلمنامهنویسی نیستم که بروم بر اساس سفارش فیلمنامهای را بنویسم.
جاده قدیم را با مشورت با علی تقیپور نوشتم و در پروسه انتخاب کارگردان هم مشارکت داشتم. در مورد فیلم «دلم میخواد» اوضاع فرق میکرد و بهمن فرمانآرا برای نوشتن فیلمنامه از من دعوت کرد. در نوشتن گرایشهای خاص خودم را دارم و در ساخت فیلمم آنها را مورد استفاده قرار میدهم.
تلاش میکنم در سبک کمدی بر اساس موقعیت، داستان را طوری پیش ببرم که با درام داستان کمدی به وجود بیاورم. در هر ژانری که کار کنم، درام برایم در اولویت اصلی قرار دارد. قصه و سیر حرکتیاش برایم مهمتر از کمدی نوشتن است.
نه، اعتقادی ندارم.
بالاخره باید تغییر ذائقه مخاطب از جایی شروع شود. در جاده قدیم در موقعیت و فضایی که وجود دارد، گهگاهی طنز کلامی هم به کار رفته است اما موقعیت شخصیتهاست که جذابیت را به وجود آورده است. جریان سریالسازی روز دنیا هم به سمت سبک فیلمسازی معطوف شده است و ساختار یک سریال تفاوت آنچنانی با ساختار یک فیلم سینمایی ندارد.
ذائقه مخاطب لوکیشن محدود و طنز کلامی است.
حجم قصه مهم است. مهم نیست که چقدر شوخی کلامی وجود دارد. در ساختار فیلمنامه باید کنشهای متفاوتی وجود داشته باشد.
علاوه بر شوخینویسی باید قصه را درست در ساختار طولی جلو برد. نمیشود با یک قصه یکخطی ساده و تکرار مدام، موقعیتهای موجود در فیلمنامه را بزرگتر کنید. در سریال جاده قدیم هم ساختار بر پلانهای کوتاه و ضرباهنگ تند و سریع طراحی شده بود که خیلی به سینما نزدیک است. شما در هیچ صحنهای نمیبینید که از کلوزآپ بازیگران به بسته بازیگر دیگر کات بخورد یا برعکس. تلاش شده در هر پلانی از سریال حرکتی وجود داشته باشد. اگر این قسمتهای پخششده را ملاک قرار دهید، به ندرت میبینید شخصیتی یک جا ایستاده باشد و حرف بزند. همه چیز تحرک دارد.
اصولا تلاش میکنم فضایی به وجود بیاورم که حین نوشتن هم فکری وجود داشته باشد و نظر کارگردان و تهیهکننده شنیده شود. موقعی که فیلمنامه کامل شد، دیگر تغییراتی در آن نمیدهم حتی اگر کارگردانش بهمن فرمانآرا باشد. هر تغییری قبل از اتمام نوشتن باید انجام شود.
حقیقت ماجرا وجوهات صنعتی کار است و بحث اصلی، پول و سرمایه است.
به هر حال وقتی مارتین اسکورسیزی قسمت اول سریال امپراتوری برودباک را میسازد و هزینه تولید نزدیک 17 میلیون دلار میشود، نشان میدهد مردم برای سرگرمی هزینه زیادی پرداخت میکنند. این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که اغلب شبکهها در امریکا و اروپا خصوصی هستند و مخاطب برای استفاده از برنامه هر شبکهای باید هزینه پرداخت کند. این نشان میدهد عرضه و تقاضایی وجود دارد که این قدر هزینه صرف تولید یک قسمت از سریال میشود. شبکه «اچ.بی.او» بابت سریالسازی هزینههای هنگفتی میکند، اما در ایران شرایط فرق میکند و شبکهها دولتی هستند و رقابتی وجود ندارد و محافظهکاریهایی که منطبق بر سیاستگذاری مدیران تلویزیون است، در کار به وجود میآید. البته در کشور خودمان هم پرمخاطب بودن یک سریال از حجم آگهیهایی که در خلال نمایش سریال پخش میشود، مشخص میشود.