طلاق عاطفی واژه بسیار تلخی که طی سالهای اخیر به گوش میخورد و متاسفانه در بسیاری از خانوادهها شاهد بروز چنین پدیده تلخی هستیم. متاسفانه افرادی که زیر یک سقف زندگی میکنند گاهی اوقات آن چنان نسبت به یکدیگر بی تفاوت میشوند که گویی طلاق عاطفی گرفتند.
طلاق عاطفی واژه بسیار تلخی که طی سالهای اخیر به گوش میخورد و متاسفانه در بسیاری از خانوادهها شاهد بروز چنین پدیده تلخی هستیم. متاسفانه افرادی که زیر یک سقف زندگی میکنند گاهی اوقات آن چنان نسبت به یکدیگر بی تفاوت میشوند که گویی طلاق عاطفی گرفتند.
والدین در شرایط طلاق عاطفی شاید در کنار همدیگر و زیر یک سقف زندگی کنند، اما متاسفانه از نظر عاطفی فاصله بسیار زیادی با یکدیگر دارند و شکاف ایجاد شده بین شان
متاسفانه توسط فرزندان درک میشود و در چنین فروپاشی عاطفی، فرزندان فرسوده میشوند و روح آن ها دچار مشکل میگردد. همیشه طلاق به منزله طلاق رسمی نیست گاهی اوقات این فاصلهای که بین زوجین اتفاق میافتد، موجب می شود تا فرزندان دچار مشکل شوند. زخم هایی که طلاق عاطفی به
به دنبال دارد، کمتر از زخمهایی نیست که طلاق رسمی در کودکان ایجاد میکند.
در همین خصوص به گفت و گو با دکتر نادیا حدادیان، روان شناس خانواده پرداختیم و جویای نقطه نظرات او در این خصوص شدیم.
*خانم دکتر به عنوان سوال اول بفرمایید اصلا طلاق عاطفی چیست و به چه نحوی ایجاد میشود؟
طلاق عاطفی وضعیتی است که والدین از ترس طلاق رسمی و به دلیل این که فرزندان دچار آسیبهای روحی روانی نشوند، مجبور هستند در کنار یکدیگر در یک منزل زندگی کنند و اسکان داشته باشند اما از نظر روحی و عاطفی و ذهنی بسیار از یکدیگر دور هستند و تعاملات شان متاسفانه به مرور زمان محدود شده و هیچ گونه احساس محبت و تعلق خاطری به یک دیگر ندارند و همین بی تفاوتی شان موجب می شود تا فرزندان دچار مشکل شوند. چنین افرادی ممکن است از درون دچار حس نفرت از یکدیگر باشند و در رفتارها و برخوردهای شان گاها این رفتار بروز میکند و فرزندان آن را می بینند، حس و درک میکنند و بر روح و روان شان زخمی عمیق بر جای می گذارد. ممکن است افرادی که دچار طلاق عاطفی می شوند سال ها اختلاف داشته باشند و از نظر روانی و عاطفی بسیار از یکدیگر دور باشند؛ اما در یک خانه زندگی می کنند. چنین شرایطی خستگی و فرسودگی روانی و عدم گفت و گو و همدلی در خانواده را ایجاد می کند. محیط خانه هایی که در آن طلاق عاطفی اتفاق می افتد بسیار تلخ و برای فرزندان آسیب زننده است. به همین جهت گفته می شود که خانواده هایی که دچار طلاق عاطفی هستند نیز همچنان افرادی که دچار طلاق رسمی شده اند دچار مشکل می شوند. فرزندان آن ها در آینده در جامعه به شدت در معرض مشکلات بسیار زیادی قرار خواهند گرفت؛ چرا که فرزندانی که در محیط خانواده عاطفه را تجربه نمی کنند و عاطفه و محبتی از سوی والدین شان به یکدیگر نمی بینند طبیعتاً ممکن است در آینده درگیر اتفاقات تلخ و ناهنجاری های اجتماعی بزهکاری ها اعتیاد طلاق و مشکلات اخلاقی بسیار زیاد دیگر شوند.
* خانم دکتر فکر می کنید آسیب های طلاق عاطفی چقدر بر فرزندان تاثیر منفی خواهد گذاشت؟
قطعا آسیب های بسیار زیادی بر فرزندان دارند به ویژه افرادی که فرزند کم سن و سالی دارند خواهد داشت. این فرزند خردسال گر چه سن کمی دارد اما به خوبی متوجه ناامنی روانی در خانواده و بی احترامی و حس بی تفاوتی والدینش به یکدیگر را متوجه می شود و چنین فرزندی بعد از مدتی احساس بی ارزشی می کند. در بسیاری از خانواده ها والدین چنین مطرح می کنند که به خاطر فرزندشان با یکدیگر زندگی می کنند اگر فقط یک بار فرزندشان چنین صحبتی را بشنود، قطعا احساس عذاب وجدان می کنند و دچار اختلالات اضطرابی افسردگی می شوند و در برقراری ارتباطات سالم، ناتوان خواهند بود و در آینده نیز ترس از ازدواج را به صورت مهلک یدک خواهند کشید؛ به طوری که ممکن است تا سال ها مجرد باقی بماند و یا اگر ازدواج کند او نیز درگیر چنین شرایطی شود و نهایتاً به طلاق رسمی ختم شود. برای نمونه باید عنوان کنم یه دختر ۱۴ ساله ای را که اخیرا با مشکلات تحصیلی بسیار زیادی مواجه شده بود و در مدرسه دچار انزوای اجتماعی شده بود به کلینیک روان شناسی ما آوردند. مادرش میگفت: «ما فقط به خاطر او جدا نشدیم» اما آن دختر با بغضی فروخورده گفت: «کاش جدا میشدند، شاید راحتتر بودم» اینجاست که متوجه میشویم حضور فیزیکی والدین به تنهایی کافی نیست، حضور روانی و عاطفی مهمتر است.
*به نظر شما اصلاً چرا طلاق عاطفی اتفاق میافتد؟
طبیعتاً بروز طلاق عاطفی در یک عامل خلاصه نمیشود و علل مختلفی دارد که از جمله آن ها میتوان به عدم مهارتهای ارتباطی اشاره کرد که زوجین نمیدانند و آگاه نیستند که چطور با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و اختلافات شان را رفع کنند. طبیعتاً زوج و زوجه از دو خانوادهای متفاوت با دو فرهنگ مختلف با یکدیگر ازدواج کردند و یک زندگی مشترک را شروع کردند قطعاً احساسات مختلفی دارند و نحوه برخوردشان با
مسائل و مشکلات زندگی متفاوت خواهد بود اما باید آگاه باشند و یاد بگیرند و بیاموزند که چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و اختلافات شان را به صورت سازنده رفع کنند. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار دهند این است که انتظارات غیر واقعی از یکدیگر نداشته باشند و سطح توقعات شان را از یکدیگر بالا نبرند و بر اساس آنچه که هستند خود را به یکدیگر نشان دهند. بسیاری از افراد در دوران نامزدی و خواستگاری نمایی از خود به نمایش می گذارند و به این ترتیب توقعات فرد را بالا می برند اما بعد از ازدواج متوجه می شوند که چنین موضوعی حقیقت ندارد و بیشتر یک زندگی ساختگی و نمایشی بوده که به نمایش گذاشته شده است. همچنین زوجین باید از روزمرگی و تکرار روزمرگی ها جلوگیری کنند چرا که قطعاً گرفتار شدن در مسائل روزمره موجب می شود تا آن ها دچار فرسودگی شوند و روابط عاطفی شان تحت تاثیر قرار میگیرد و نهایتا طلاق عاطفی اتفاق می افتد. عامل دیگری که باعث طلاق عاطفی می شود، خیانت یکی از طرفین است که البته باید خیانت و بی تعهدی زوج یا زوجه مورد توجه و بررسی قرار گیرد تا مشخص شود چرا اقدام به خیانت کرده، اما همین امر می تواند به عنوان یکی از علل بروز طلاق عاطفی شناخته شود. گاهی اوقات افراد چنین تصور میکنند که نیازی نیست انتظارات عاطفی همسرشان را برآورده کنند و همین که زیر یک سقف زندگی می کنند، کافیست و همین اتفاق نیز منجر به بروز طلاق عاطفی می شود.
* آیا میتوان طلاق عاطفی را درمان کرد؟ چگونه؟
بله، در بسیاری موارد قابل ترمیم است، بهشرطی که هر دو طرف بخواهند و به خودآگاهی برسند. نخستین گام، پذیرش وجود مشکل است. گاهی زوجها حتی نمیپذیرند که از نظر عاطفی جدا شدهاند. مراجعه به روانشناس متخصص زوجدرمانی برای شناخت الگوهای مخرب و یادگیری مهارتهای ارتباطی، افزایش گفتوگوهای صمیمانه، بازسازی خاطرات خوب مشترک و مراقبت از خود از جمله راه های رفع این مشکل است.
در یکی از جلسات زوجدرمانی، مردی با صداقت گفت: «ما سالهاست با هم زندگی نکردهایم، فقط کنار هم بودهایم.» اما در همان زوج، با تمرینهای ارتباطی، فضای خانه پس از چند ماه تغییر محسوسی پیدا کرد. فرزندشان که ۱۰ سال داشت، در جلسهای گفت: «بابا و مامان دیگه با هم حرف میزنن، خونه آرومتر شده».
* چه نشانههایی میتواند زنگ خطر طلاق عاطفی باشد؟
خاموشی رابطه، بیعلاقگی، کاهش روابط جنسی، بیتفاوتی به مشکلات یا موفقیتهای طرف مقابل، دوری فیزیکی بدون دلیل و استفاده زیاد از گوشی، تلویزیون یا کار برای فرار از همصحبتی از جمله نشانههای هشداردهنده است. اینها علائمی هستند که اگر جدی گرفته نشوند، به تدریج دیواری بلند بین دو نفر میسازند.
در پایان باید بگویم که طلاق عاطفی زخمیست پنهان که سالها در جان خانواده میماند و مهمترین قربانیانش، کودکاناند. این زخم اگرچه بیصداست، اما پژواکش در آینده فرزندان و جامعه شنیده خواهد شد. راه نجات، بازگشت به گفتوگو، صمیمیت و تلاش برای رشد مشترک است. زوجها باید بدانند که زندگی مشترک مانند نهالیست که نیاز به آبیاری دائمی دارد و اگر ریشهاش خشک شود، سایهاش دیگر آرامبخش نخواهد بود، بلکه سرد و سنگین خواهد شد.