روز شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، دور دوم مذاکرات ایران و ایالات متحده آمریکا پیرامون پرونده هستهای ایران، به میزبانی ایتالیا و با حضور نمایندگان رسمی دو کشور و میانجیگری عمان برگزار شد؛ نشستی که در شرایط حساس و پیچیده منطقهای و جهانی، بار دیگر توجه افکار عمومی و محافل سیاسی را به خود جلب کرده است.
مریم احمدی
روزنامه نگار
روز شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، دور دوم مذاکرات ایران و ایالات متحده آمریکا پیرامون پرونده هستهای ایران، به میزبانی ایتالیا و با حضور نمایندگان رسمی دو کشور و میانجیگری عمان برگزار شد؛ نشستی که در شرایط حساس و پیچیده منطقهای و جهانی، بار دیگر توجه افکار عمومی و محافل سیاسی را به خود جلب کرده است.
اهمیت این دور از مذاکرات نهتنها به ماهیت فنی آن، بلکه به ظرفیت آن برای گشایش سیاسی و اقتصادی در کشور گره خورده است؛ چرا که اگر این گفتوگوها به توافقی پایدار و متوازن منجر شود، میتواند دروازهای برای رفع تحریمها و به تبع آن، عبور ایران از بحرانهای اقتصادی و کاهش فقر گسترده در کشور بگشاید.
*چرا مذاکرات اهمیت دارد؟
در سالهای گذشته، فشارهای تحریمی ایالات متحده بهویژه پس از خروج یکجانبه آمریکا از برجام، تأثیرات سنگینی بر اقتصاد ایران گذاشته است. کاهش درآمدهای نفتی، محدودیتهای بانکی، انسداد کانالهای مالی بینالمللی و خروج شرکتهای بزرگ خارجی از بازار ایران، تنها بخشی از پیامدهای این رویکرد بودهاند. اقتصاد کشور تحت این فشارها بهشدت فرسوده شده، نرخ تورم جهشی افزایش یافته و فقر ساختاری در لایههای گستردهای از جامعه نهادینه شده است.
از این رو، هرگونه گشایش در روابط خارجی بهویژه در قالب توافقی هستهای، میتواند پیامدهای مثبت فوری و بلندمدتی برای اقتصاد ایران داشته باشد. رفع تحریمها، بازگشت سرمایهگذاران خارجی، آزادسازی داراییهای بلوکهشده و افزایش صادرات نفت، میتوانند محرکهایی کلیدی برای به حرکت درآوردن چرخ اقتصاد ملی باشند. با این حال، هرگونه توافقی باید مبتنی بر اصول عزت، حکمت و مصلحت و با رعایت کامل منافع و خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران صورت گیرد.
*خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات
ایران بارها اعلام کرده است که بهدنبال دستیابی به سلاح هستهای نیست. این موضع هم در فتواهای رسمی رهبر معظم انقلاب اسلامی بازتاب داشته و هم در همکاریهای مستمر ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تکرار شده است. بنابراین، ادعاهای مکرر آمریکا و متحدانش درباره اهداف نظامی برنامه هستهای ایران، نهتنها فاقد سندیت فنی است، بلکه در تضاد آشکار با شفافیت ایران در چارچوب پادمانها و پروتکلهای بینالمللی قرار دارد.
از سوی دیگر، ایران بر پایبندی به تعهدات برجامی خود تأکید دارد؛ اما آن چه روند اعتمادسازی را مختل کرده، نقضهای پیاپی و آشکار تعهدات از سوی ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی است. بنابراین، یکی از اصلیترین خطوط قرمز ایران در دور جدید مذاکرات، رفع کامل و مؤثر تحریمها پیش از هرگونه اقدام جدید از سوی ایران است. همچنین، ایران خواهان تضمینهای حقوقی و اجرایی معتبر برای جلوگیری از خروج مجدد آمریکا از توافق است؛ چرا که تجربه برجام نشان داد که توافق بدون ضمانت اجرا، عملاً نمیتواند منافع اقتصادی ملموسی برای ایران به همراه داشته باشد.
*توافق برد ـ برد
ایران بهدنبال توافقی «برد ـ برد» است؛ یعنی توافقی که منافع دو طرف را تأمین کند، نه تکرار سازوکارهای یکجانبه و تحمیلی. ایران بارها اعلام کرده که اگر آمریکا به تعهدات خود بازگردد، ایران نیز به اجرای کامل تعهدات خود در چارچوب برجام باز خواهد گشت، اما هرگونه بازگشت باید گامبهگام، متوازن، نظارتپذیر و تضمینشده باشد. توافقی که صرفاً به نفع آمریکا باشد، با روح دیپلماسی متوازن مغایرت دارد و نمیتواند پشتوانه داخلی لازم برای پایداری را نیز کسب کند.
از سوی دیگر، ایران در مسیر مذاکرات، باید از اهرمهای قدرت خود ـ اعم از توانمندی هستهای صلحآمیز، نفوذ منطقهای و ظرفیتهای اقتصادی ـ بهخوبی بهره ببرد. مذاکره در شرایط برابری، مستلزم حفظ اقتدار و درک صحیح از ابزارهای فشار متقابل است.
*دیپلماسی فعال با چاشنی واقعبینی
حضور در مذاکرات به معنای عقبنشینی از اصول نیست. بلکه در شرایط کنونی جهان، دیپلماسی هوشمندانه ابزاری برای تأمین منافع ملی است. ایران باید با تکیه بر تجربه دیپلماتهای کارآزموده خود، مذاکرات را بهگونهای هدایت کند که همزمان با دفاع از حقوق هستهای، راهی برای بازگشت منابع مالی، ارتقای سطح زندگی مردم و کاهش تنشهای منطقهای باز شود.
البته باید واقعگرایانه نگاه کرد. توافق نهایی، اگر هم حاصل شود، الزماً در کوتاهمدت همه مشکلات را حل نمیکند. اما میتواند آغازگر فرآیندی تدریجی برای بازسازی اعتماد، بهبود شرایط اقتصادی و کاهش فشار روانی و اجتماعی ناشی از تحریمها باشد.
*مذاکرات هستهای و پیامدهای اقتصادی آن
اگر توافق حاصل شود و تحریمها بهدرستی برداشته شوند، اولین آثار آن را در بازار ارز خواهیم دید. کاهش قیمت دلار، ثبات نسبی اقتصادی و اعتماد بیشتر فعالان بازار به آینده، میتواند تورم را مهار کرده و زمینه را برای کاهش قیمت کالاهای اساسی فراهم آورد. همچنین، با ورود سرمایه خارجی و بازگشت پولهای بلوکهشده، دولت میتواند سرمایهگذاریهای زیربنایی و تولیدی را افزایش دهد؛ بهویژه در بخشهایی چون انرژی، صنعت، کشاورزی و فناوری.
از سوی دیگر، دسترسی دوباره ایران به بازارهای مالی بینالمللی، امکان تأمین مالی پروژههای ملی، افزایش صادرات و تقویت بخش خصوصی را فراهم میکند. همه اینها در مجموع میتواند نرخ بیکاری را کاهش دهد و فقر گستردهای را که اکنون دامن بسیاری از خانوارها را گرفته، تخفیف دهد.
مذاکرات اگرچه یک گام دیگر در مسیر طولانی دیپلماسی هستهای است، اما میتواند سرنوشتساز باشد؛ بهویژه اگر ارادهای واقعی برای تفاهم وجود داشته باشد. ایران با تأکید بر حقوق مشروع و رعایت منافع و مصالح ملی، آماده تعامل سازنده است، اما تجربه گذشته نشان میدهد که مسیر توافق نیازمند تضمین، احترام متقابل و تعهد عملی است.
اگر این اصول رعایت شود، میتوان امید داشت که در سایه دیپلماسی متوازن، ایران گامبهگام از زیر بار تحریمها خارج شود و اقتصاد کشور که سالها در حصار تحمیلها و سوءتدبیرها گرفتار بوده، به سوی شکوفایی حرکت کند.