ساز و کار “برگشتگاه”، یا آن چنان که این روزها بر سر زبان است، “Snap Back” یا همان مکانیسم ماشه، آن قدر که از ظاهر مهیب و تبلیغاتی پر سر و صدای آن بر میآید، وحشتناک و آخرالزمانی نیست. این مکانیزم که یکی از فصول دردناک توافق هستهای ۶ کشور موسوم به ۱+۵ را تشکیل میدهد، اساساً متشکل از یک امتیاز حقوقی بسیار بزرگ برای دولت های بریتانیا، فرانسه و آلمان است که به آن ها اجازه میدهد به تنهایی یا گروهی، هرگاه “احساس” یا “ادعا” کنند ایران به تعهدات برجامی خود عمل نکرده است، بدون نیاز به رأی گیری مجدد در شورای امنیت سازمان ملل متحد، تمام تحریمهای بینالمللی پیش از برجام را یکباره و در سطح کل جهان زنده و اجرایی کنند و از آن بدتر، کشور ما را تحت بند ۷ منشور ملل متحد ببرند که به معنای مجوز حمله نظامی به خاک ایران است. بنابراین، اساس مکانیزم رذیلانه ماشه که معلوم نیست مذاکره کنندگان هستهای ایران در آن سالها چرا زیر بار آن رفتهاند، به لحاظ “حقوقی” شامل دو خطر بزرگ برای کشور است:
ساز و کار “برگشتگاه”، یا آن چنان که این روزها بر سر زبان است، “Snap Back” یا همان مکانیسم ماشه، آن قدر که از ظاهر مهیب و تبلیغاتی پر سر و صدای آن بر میآید، وحشتناک و آخرالزمانی نیست. این مکانیزم که یکی از فصول دردناک توافق هستهای ۶ کشور موسوم به ۱+۵ را تشکیل میدهد، اساساً متشکل از یک امتیاز حقوقی بسیار بزرگ برای دولت های بریتانیا، فرانسه و آلمان است که به آن ها اجازه میدهد به تنهایی یا گروهی، هرگاه “احساس” یا “ادعا” کنند ایران به تعهدات برجامی خود عمل نکرده است، بدون نیاز به رأی گیری مجدد در شورای امنیت سازمان ملل متحد، تمام تحریمهای بینالمللی پیش از برجام را یکباره و در سطح کل جهان زنده و اجرایی کنند و از آن بدتر، کشور ما را تحت بند ۷ منشور ملل متحد ببرند که به معنای مجوز حمله نظامی به خاک ایران است. بنابراین، اساس مکانیزم رذیلانه ماشه که معلوم نیست مذاکره کنندگان هستهای ایران در آن سالها چرا زیر بار آن رفتهاند، به لحاظ “حقوقی” شامل دو خطر بزرگ برای کشور است:
۱) تشدید تحریم اقتصادی.
۲) خطر حمله نظامی.
اکنون، و در سایه تحولات ۸ سال گذشته، لابد خوانندگان منصف این مقاله با نویسنده آن هم نظر هستند که هر دوی این خطرهای بزرگ، یک شوخی زشت و غریب غربی بیش نیستند. در واقع همه فشنگهای درون تفنگی که غرب اروپایی اکنون ایران را به چکاندن ماشه آن تهدید میکنند، پیشتر به تمامی شلیک شده و تهدید ایران به استفاده از این ساز و کار، تو خالی است.
جدا از این حقیقت که ابتدا طرف غربی تعهدات هستهای خود را زیر پا گذاشت و اجرا نکرد و سپس ایران ناچار به ترک پیمانی شد که طرف مقابل آن از همان ابتدا ناپدید شده بود، از اول سال ۱۳۹۷ خورشیدی به این سو، بدون استثنا تمام راههای رسمی بازرگانی خارجی به سوی ایران به کلی بسته شده است. جالب این که با شروع سیاست فشار حداکثری ایالات متحده بر ایران که بر اقتصاد و بازرگانی خارجی ایران متمرکز شده و در تاریخ و روابط بینالملل تا کنون بی سابقه بوده است، اروپا به تمامی – گرچه با ناله و غرولند – از آن پیروی کرد و همه راههای بازرگانی مستقل خود با ایران را بدون مکانیزم ماشه (!) چنان بست که حتی کانال “اینتکس” که دولت سوئیس بر طبق قوانین بینالمللی برای انتقال غذا و دارو باز کرده بود، نتوانست کاری از پیش ببرد و اندکی پس از تعبیه، تعطیل شد. این در حالی است که حتی در تحریمهای سازمان ملل متحد و تحریمهای یک جانبه آمریکا علیه ایران نیز غذا و دارو از شمول همه تحریمها مستثنا شدهاند. در طی این ۸ سال و به همین علت، بازرگانی خارجی ایران برای دور زدن تحریم بانکی از جمله بانک مرکزی ایران، عملاً به نوعی معامله تهاتر با چین و سپس روسیه که خود از سال ۱۴۰۱ به این سو تحت تحریم بوده، روی آورد. بنابراین، برگشت تحریمهای سازمان ملل متحد، از آن جا که اساساً از درون کانالهای رسمی بینالمللی معاملهای با ایران صورت نمیگیرد، بی فایده است و جز تشدید جزئی تحریمها – آن هم در کالاهای غیر ضروری مانند خودرو، موبایل، قهوه و… – راه به جایی نمیبرد.
در حال حاضر، بیش از ۹۰ درصد صادرات نفت ایران به چین صورت میگیرد که به قیمتهای امروزی جهان و بر فرض تداوم، سالانه بیش از ۳۵ میلیارد دلار درآمد ارزی برای کشور به همراه دارد. ایران حتی اگر با نیمی از این درآمد از چین کالا وارد کند، میتواند تمام نیازهای اقتصادی خود را با تحقق رشد اقتصادی ۴ تا ۵ درصد در سال، تأمین نماید. همین پارسال، در اوج اعمال و تحمل بدترین نوع تحریم اقتصادی تاریخ بشر، حجم تجارت خارجی ایران به حدود ۲۰۰ میلیارد دلار رسید که معادل عملکرد بهترین سال اجرای برجام یعنی ۱۳۹۶ خورشیدی بود و غالباً با کشور چین انجام پذیرفت.
اگر چینیها به هر علت و انگیزه سیاست خود مبنی بر پشتیبانی از جمهوری اسلامی ایران را تغییر دهند، آن گاه با، یا بدون مکانیزم ماشه، اوضاع تجارت خارجی و اقتصاد داخلی ایران رو به وخامت خواهد گذاشت؛ اما بنا به اغلب تحلیلها و مسائل ژئوپولیتیک، این احتمال بسیار ضعیف است؛ چرا که چین میداند هدف اصلی غرب برای به زانو درآوردن ایران و روسیه، رفتن به سر وقت پکن است و به عنوان خاکریز خاورمیانهای خود، سنگر ایران را رها نخواهد کرد. ایران، اکنون عملاً یگانه دارنده ذخایر و تولید کننده بزرگ نفت جهان است که از جغرافیای هژمونی ایالات متحده آمریکا بیرون مانده و سیاست خارجی خود را بر پایه منویات و منافع واشنگتن تنظیم نمیکند و قاعدتاً چینیها ارزش این استقلال را در هنگامهای که آمریکا همه تمرکز خود را برای زمین زدن اقتصاد چین قرار داده، نیک درک میکنند و آن را پاس میدارند.
این از جنبه اقتصادی خطر مکانیزم ماشه که تمام فشنگهای آن قبلاً با بیشترین دقت ممکن در تاریخ، شلیک شده است.
از جنبه نظامی و ابعاد حقوقی، خطرات مکانیزم ماشه حتی تهیتر و بیپایهتر از مخاطرات اقتصادی است. در حالی که ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۹۷ خورشیدی، بی هیچ زمینه یا نقض تعهدی از طرف مقابل یعنی ایران، به طور یک جانبه از برجام خارج شد و اکنون به لحاظ حقوقی، بنا به اقرار متحدان غربی و اروپایی خود هیچ گونه حقی از نظر حقوقی در مکانیزم ماشه ندارد، در وسط مذاکرات هستهای با جمهوری اسلامی ایران و بی هیچ مقدمه یا مشروعیت بینالمللی، تأسیسات هستهای ایران را مورد حمله بسیار سنگین و بی سابقه قرار داد و منتظر مجوز، کنوانسیون، ماده حقوقی یا ترهاتی از این دست نماند و قدرت را به عریانترین و خشنترین شکل ممکن به رخ همه جهان کشید و بار دیگر سخن آن اندیشمند بزرگ اروپایی را زنده کرد که “قانون، روبنای حقوقی قدرت حاکم است” و جهان ما، جهانِ به قول “توماس هابز”، “جهانِ وضعیت طبیعی است” و صد در صد “بهیموتی”.*
از هر دو جنبه اقتصادی و نظامی، همه تهدیدات مکانیزم ماشه با این حساب قبلاً احراز شده و اگر منافع و امکانات و محدودیتهای ایالات متحده یا هر قدرت جهانی دیگری اجازه دهد، در آینده نیز ادامه خواهد یافت. بر این اساس، نهایت ساده لوحی و منافع ملی فروشی است اگر مذاکره کنندگان هستهای ایران از تهدید جدیدی بترسند یا به وعدهای تازه دل خوش دارند و امتیازی جدید بدهند به امید پایبندی واهی طرف غربی به تعهدات خود. بهترین ابزار برای پیشبرد یک مذاکره معطوف به توافق “شرافتمندانه”، همان مکانیزمی است که غربیها با آن بر سر میز مذاکره با ایران مینشینند: “قدرت”. این قدرت نیز اساساً چیزی جز سه ضلعی “مشروعیت مردمی”، “اقتصاد پویا” و “نیروهای مسلح نیرومند” نیست. دنبال چیز دیگری نگردید.
—————-
*نام کتابی اثر توماس هابس که طی آن، اوضاع آشفته جهان را هر آینه وضعیتی طبیعی می خواند.