معضل اصلی پیدایی این گره ها و ناگشودگی آن ها، فقدان جامع نگری و انضمامی به پدیده هاست. در ارکستری که هر کس ساز خود را بزند، جز صدایی جان خراش به گوش نخواهد آمد و اما با هماهنگی سازها، صدایی دلنواز، روح و روان همگان را شیدای خود خواهد کرد.
در هزار گره ای که در اداره کشور وجود دارد، کدام گره اصلی را باید یافت و با باز کردن آن امکان گره گشایی پی در پی را فراهم کرد.
معضل اصلی پیدایی این گره ها و ناگشودگی آن ها، فقدان جامع نگری و انضمامی به پدیده هاست. در ارکستری که هر کس ساز خود را بزند، جز صدایی جان خراش به گوش نخواهد آمد و اما با هماهنگی سازها، صدایی دلنواز، روح و روان همگان را شیدای خود خواهد کرد.
وقتی نگرشی کل نگر نباشد، آینده نگری فراموش می شود و هر سازمان و نهادی می کوشد مشکلی که گریبانگیرش می شود را به صورت موقت حل کند و بعد که آب ها از آسیاب افتاد، همه چیز فراموش می شود تا این که کمیت مشکلات آن قدر جلو می رود تا دیگر قابل حل نباشند.
معضل دیگر، عدم انباشت تجربه ها و به جهان فراموشی فرستادن طرح های بلند مدت است که به عنوان سند بالا دستی تمجید می شوند؛ ولی اجرا نمی شوند.
یک نمونه کاملاً گویاست. در پایان برنامه بیست ساله، ما باید در اوج اقتصاد منطقه قرار داشتیم و با رشد ۸ درصدی، به قله تثبیت اقتصادی می رسیدیم؛ ولی در واقعیت همه چیز درست بر عکس شد و هزار معضل آن چنان غول آسا شده اند که دلاوری و عقلانیت بسیاری می خواهد تا به جنگش رفت.
چرا این چنین شد؟ چون ما اهل تولید دانش فکری و تصمیم سازی مبتنی بر درک درست بیماری و نسخه نویسی واقع بینانه نیستیم. اهل تصمیم سازی بر آمده از تحقیق نیستیم و در تصمیم گیری عجول و از صبر کردن بیزاریم؛ چرا که تصمیمات کارشناسی و نیز کارشناسان هم در آمد و رفت دولت ها از هم می پاشند و با آمدن هر دولت، تازه چرخ را از نو اختراع می کنیم و در این آشفتگی امکان فساد بیش تر می شود، چون معیاری برای برآورد آن چه انتظار داشته ایم و آن چه حادث شده است، و نیز قضاوت نداریم.
تداوم، راز تندرستی یک سیستم است و ما در غیاب آن به سر می بریم. چه باید کرد را باید از چه باید نکرد شروع کرد. بی وفایی نسبت به طرح ها و برنامه را تبدیل به وفاداری کرد و از این که هر دولتی جاده خاص خود را اختراع کند دست بر داشت و از همه مهم تر، به کارشناسان و صاحب نظران منتقد و مستقل میدان داد.
راه دیگری جز این برای حل مشکلات نداریم و تا چنین است در چرخه دور باطل بی برنامگی ها و ناکامی ها به گرد خود خواهیم چرخید و ملتی بزرگ و شریف را با انواع محرومیت ها عجین خواهیم ساخت.
مشکل قطع گسترده برق – یا به قول مسئولین “ناترازی انرژی” – صرفاً یکی از هزاران دور باطلی ست که فقدان دید جامع نگر و انضمامی به پدیده ها، سال های سال است در اضطراری ترین زمان هایی که به آن نیاز داریم، بر زندگی مان آوار می سازد.