پیشتر با دیدگاه دو تن از مفسران سلف دربارۀ مقولۀ آزادی آشنا شدیم. اینک با استناد به کتاب تحقیقیِ “جریانهای تفسیری معاصر و مسئلۀ آزادی”، طی چند نوشتار به بیان اجمالی دیدگاه برخی از این مفسران میپردازیم.
مقدمه:
پیشتر با دیدگاه دو تن از مفسران سلف دربارۀ مقولۀ آزادی آشنا شدیم. اینک با استناد به کتاب تحقیقیِ “جریانهای تفسیری معاصر و مسئلۀ آزادی”، طی چند نوشتار به بیان اجمالی دیدگاه برخی از این مفسران میپردازیم.
از آن جا که برای درک دیدگاه مفسران معاصر امکان بررسی آثار همگی آنان میسر نیست، مؤلفِ کتاب در انتخاب مفسران، خصوصیاتی نظیر شهرت نسبیِ مفسر و کثرت استناد اهل علم به آثار تفسیری آن ها را ملاک کار خود قرار داده و در نهایت دیدگاه تفسیری ۹ تن از آنان را دربارۀ آزادی بهطور روشمند مورد مطالعه قرار داده (۱) و آن گاه دو گرایش کلّی را از هم تفکیک و یک متفکر را به عنوان نماینده یکی از این دو گرایش مد نظر قرار داده است و بدون آن که بقیه را رأساً خود وارد این تقسیم بندی کرده باشد، این کار را به مخاطب کتاب وانهاده است.
ما در این نوشتار طبعاً امکان بیان دیدگاه همۀ این ۹ مفسر را نداریم و لذا به بیان مقایسهای دیدگاه دو مفسر شاخص این دو گروه یعنی “سید قطب” و “شیخ محمد عبده” در بارۀ مقولۀ آزادی اکتفا میکنیم.
دیدگاه تفسیری محمد عبده:
عبده (۱۹۰۵–۱۸۴۹ م./۱۲۶۶/۱۳۲۲ق.) دوران کودکیاش را در خانوادهای از طبقۀ متوسط مصری درحالی سپری کرد که تحصیل در مدارس سنتی با روحیات او سازگار نبود و این دایی پدرش بود که با روش دینداری ساده و منش صوفیانهاش تأثیر عمیقی بر عبده گذاشت.
وقتی وارد جامع الازهر شد، فقط “حسن الطویل” بود که روح تشنهاش را سیراب میکرد. نزد او ریاضیات و فلسفه را که در آن موقع بدعت بود، آموخت. عبده در ۲۲ سالگی با سید جمال الدین اسدآبادی، دومین شخصیت بزرگ زندگیاش که به مصر آمده بود آشنا و شاگرد و یار نزدیکاش شد و با تشویق او به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی پرداخت.
فعالیت رسانه ای:
نوشتههای عبده در روزنامه “الاهرام”، جمود و تحجر و ارتجاع را به چالش میکشید. یک سال بعد در پی حمایت از قیام عرابی پاشا به بیروت تبعید شد. ۱۳ سال بعد(۱۳۰۱ق.) به دعوت مرادش سید جمال از بیروت به پاریس رفت و به اتفاق هم نشریۀ “عروة الوثقی” را منتشر کردند. اما مشی انقلابی و پرشور این نشریه در تحریک احساسات مسلمانان علیه استبداد و استعمار با روحیۀ اعتدالی و اصلاح گری عبده همخوانی نداشت.
بی ثمر دانستن فعالیت سیاسی:
زندگی زاهدانه و تلاشهای مستمر در پاریس و تعطیلی نشریۀ عروة الوثقی در پی فشار دولت انگیس، عبده را به بی ثمر بودن فعالیت سیاسی متقاعد کرد. بازگشت به بیروت به معنای جداییاش از سید جمال و نا امیدی از اصلاح امور مسلمانان از طریق “راهبرد سیاسی” و آغاز مسیری جدید یعنی اعتقاد به اصلاح افکار و تربیت اجتماعی مسلمانان و نیز مبارزه با تحجر و دفاع از اجتهاد و عقلگرایی بود. در واقع عبده وارث وجه اصلاحگری فکری سید جمال شد و وجه مبارزۀ سیاسی را به دیگر شاگردان او وا نهاد.
حاصل اقامت مجدد در بیروت، انتشار چندین کتاب (همچون شرح نهج البلاغه)، اصلاح افکار و تربیت شاگردانی چون رشید رضا و آغاز دروس تفسیر قرآن بود.
بازگشت به وطن و درگذشت:
در ۴۰ سالگی با وساطت نخست وزیر مصر به وطن بازگشت و عهدهدار مدیریت روزنامۀ “الوقایع” و نیز منصب قضا و افتاء شد که فرصتی برای رواج افکار اصلاح گرایانۀ اعتدالی و ارائه نوآوریهای فکری او بود. ادامه کار تفسیر به مدت ۶ سال (۱۳۲۳–۱۳۱۷ق.) تا پایان عمر او ادامه یافت و سرانجام عبده در ۵۶ سالگی بر اثر سرطان درگذشت.
تداوم فعالیت عبده توسط رشید رضا:
پس از فوت عبده، “محمد رشیدرضا“ انتشار تقریرات استادش را در مجله “المنار” آغاز کرد و با همان سبک تفسیری، کار استاد را تا سورۀ یوسف ادامه داد. همچنین از عبده تفسیر جزء سیام قرآن بر جای مانده است. در ادامه دربارۀ تفسیر او بیشتر توضیح میدهیم.
مبارزه با استعمار با تکیه بر اصلاح اندیشه و فرهنگ مردم:
اندیشههای عبده در مصر نماینده جریانی بود که لازمۀ پیشرفت جامعه و رهایی از بند استعمار انگلیس را در اصلاح اندیشه و فرهنگ مردم و تقویت عقلانیت با تأکید بر وجه دینی آن میدانست. از نظر او تربیت اخلاقی و فکری مقدم بر مبارزه سیاسی بود و این که دموکراسی و نظام پارلمانی و همچنین مبارزه با استعمار خارجی برای مردمِ فاقدِ فرهنگِ دموکراسی و آگاهیهایِ سیاسی – اجتماعی، فرجامی نخواهد داشت و البته هیچ گاه حاضر به توجیه حضور انگلیسیها در مصر نشد. او برای مقابلۀ منطقی و نه متعصبانه با فرهنگ و مدنیت غرب، خواهان دینی عاری از خرافات بود و در این راهبرد بر وجوه مثبت مدنیت غرب صحه میگذاشت و همین امر ویژگی اعتدال و انصاف او را در نقد فرهنگ غرب، بر جسته میکرد.
سفر به فرانسه و سوئیس و تأثیر پذیری ار اندیشمندان دیگر کشورها:
در ۴۰ سالگی و پس از بازگشت از تبعید برای مطالعه کتابهای خارجی، زبان فرانسه را به خوبی آموخت و برای تکمیل زبان به سوئیس و فرانسه سفر کرد. در اقامت کوتاهش در انگلستان به سال ۱۹۰۳ با “هربرت اسپنسر” فیلسوف شهیر انگلیسی آشنا و کتاب تربیت او را به عربی ترجمه و در نو سازی نظام آموزشی مصر از آن بهره برد.
“تولستوی” دومین شخصیتی بود که بر عبده تأثیر گذاشت. اندیشۀ پاک مذهبی تولستوی در اصلاح زندگی اجتماعی و پرهیز از خشونت در تربیت اخلاقی با افکار و منش عبده سازگار بود.
“فرانسوا پیر گیزو” سیاستمدار فرانسوی، مؤلف کتاب “تاریخ تمدن اروپا”، با دیدگاهی که در بارۀ اصلاح مذهبی در اروپا داشت، اندیشه عبده را به خود جلب میکرد. از نظر گیزو، بیداری وجدان اروپایی که خواهان آزادی بود و جمود روحانیون مسیحی که آزاد اندیشان را به تکاپو واداشت، موجب اصلاح مذهبی در مسیحیت شد.
عبده که کتاب گیزو را برای گروهی از طلاب الازهر تدریس کرد، معتقد بود که در صورت عدم اصلاح دینی، همانند آن چه در اروپا بر مسیحیت رفت، بر اسلام نیز خواهد رفت و نقش اسلام به دلیل ناسازگاری با واقعیات جامعه و نیاز انسان جدید محدودتر خواهد شد.
به این ترتیب عبده تحت تأثیر متفکرانی از این دست، به ارتباط میان اصلاح فکر دینی و اصلاح سیاسی – اجتماعی اعتقاد راسختری پیدا کرد و این که اصلاح فکر دینی تنها روش تحول در جوامع مسلمانان است. در این راهبرد، عبده از یک سو میکوشید اندیشههای نو را با مبانی تفکر اسلامی پیوند دهد و از سوی دیگر با رویکردهای سکولار که شرط پیشرفت جامعه را کنار گذاشتن دین به نفع عقل مدرن و تقلید از فرهنگ و روش زندگی اروپایی میدانست، مبارزه میکرد (۲).
اتهام به عبده از تنازل در مقابل مدنیت جدید:
عبده بر این باور بود که اسلام با زدودن خرافات از آن، هنوز قادر به راهبری جامعه و در نتیجه برآوردن نیازهای زندگی فردی اجتماعی انسان است. اما به تعبیر درست مؤلف کتاب، در فضای آکنده از اضطراب ناشی از نابرابری میان سیاست و فرهنگ غالب غرب و سیاست و فرهنگ مغلوب جوامع شرق، گرفتار آمدن به افراط و تفریط در نشان دادن راه چاره در قالب نظریه ها اجتناب نا پذیر مینماید. عبده را هم نباید از این قاعده مستثنی دانست. از این رو برخی نقادان، عبده را در اثبات سازگاری میان اسلام و علم و مدنیت جدید، به تنازل در برابر اندیشۀ مدرن متهم میکنند. در این میان مؤلف کتاب در نگاهی همدلانه چنین نتیجه میگیرد که از نظر عبده جهان اسلام درگیر یک مواجهۀ تمدنی نا برابر شده و لذا تلاش میکرد در رویکردی انتقادی عناصری مفید از فرهنگ و تمدن غربی را (هرچند به منزلۀ آثار حتمی حضور سیاسی – فرهنگی اروپایی در جامعه اسلامی باشد)، برگیرد و با ایجاد سازش میان آنها و ارزشهای دینی به آنها هویت دینی دهد تا صورتی متوازن از فرهنگ اسلامیِ برخوردار از وجوه مثبت فرهنگ جدید ارائه نماید.
اصلاح دینی عبده:
طرح اصلاح دینی عبده بر سه محور استوار بود:
اول: خلوص دین از طریق بازگشت به خویشتن گذشته، نفی بدعتها و عادات و رسوم انحرافی و رجوع به منابع دست اول.
دوم: توانمندی دین از طریق تعامل با جهان امروز.
سوم: پاسخگویی به نیازهای زمانه از طریق عقل و اجتهاد و تأویل (۳).
در بارۀ تفسیر عبده:
آن چه امروز به عنوان تفسیر دوازده جلدی عبده با عنوان تفسیر القرآن الحکیم مشهور به “المنار” شناخته میشود، شامل دو بخش است: بخش اول:
در پنج مجلد تا آیه ۱۲۵ سورۀ نساء است که خود عبده آن را طی ۶ سال (۱۳۲۳–۱۳۱۷) تفسیر و شاگردش رشید رضا آن را تنظیم و در مجلۀ المنار منتشر کرده است.
بخش دوم را خود شاگرد پس از درگذشت استاد در ۲۳ سال (۱۳۵۳–۱۳۳۰) تا آیه ۵۲ سورۀ یوسف به سبک و سیاق استاد پی گرفته است. در واقع تفسیر آخرین آیات بخش دوم حدود ۳۰ سال پس از درگذشت عبده پایان یافته است. مؤلف کتاب به درستی این دوپارگی المنار را مشکلی در تحقیق خود یاد کرده است (۴). روشن است که در این فاصلۀ زمانی وقایع بزرگی در جهان و خاور میانه همچون جنگ جهانی اول، فروپاشی امپراطوری عثمانی و شکلگیری بحران فلسطین رخ داد که منجر به محاق رفتن اندیشۀ اصلاح دینی و رشد سکولاریسم در جوامع اسلامی و زمینه ساز پیدایش افکار رادیکال در برابر استعمار اروپایی شد. این تحولات چنان وسعتی داشت که افرادی چون رشید رضا از اندیشۀ اعتدالی فاصله گرفته و به بنیادگرایی سلفی میل کردند. این تغییر در مورد رشید رضا چنان است که برخی افکار او را بستر شکلگیری بنیادگرایی اخوانی و دگرگونی در اندیشۀ سیاسی دینی معاصر میدانند. از این رو المنار را نمیتوان از منظر اندیشۀ تفسیری منسجم و یک دست دانست.
مؤلف با ذکر این نکته برای تبیین درست رویکرد تفسیری عبده دربارۀ آزادی، عمدتاً بر بخش اول المنار استناد کرده و از بخش دوم، آن مواری را که با بخش اول همآهنگ است، بهعنوان آراء عبده تلقی نموده و در خصوص موارد متفاوت یا متغایر در بخش دوم با احتیاط عمل کرده و این محدودیت را با استناد به سایر آثار عبده جبران کرده است (۵).
در نوشتار بعدی به توضیح محتوای المنار دربارۀ آزادی خواهیم پرداخت.
———————————
پاورقی:
۱) این مفسران عبارتند از: شیخ محمد عبده، طنطاوی بن جوهری، محمد عزه دروزه، سید قطب، سید محمد حسین طباطبایی، سید محمود طالقانی، محمد طاهر بن عاشور، وهبه زحیلی و سید محمد حسین فضل الله.
۲) آرمین، محسن. جریانهای تفسیری معاصر و مسألۀ آزادی. ص: ۱۲۸.
۳) همان. ص: ۱۲۹.
۴) همان. ص: ۱۳۰.
۵) همان. ص: ۱۳۱.