بحران خاموشی در ایران نه تنها یک پدیده فنی و اقتصادی است، بلکه به ابعاد اجتماعی و روانشناختی نیز ارتباط دارد که اغلب نادیده گرفته میشود.
زهرا برمکی
روزنامه نگار
بحران خاموشی در ایران نه تنها یک پدیده فنی و اقتصادی است، بلکه به ابعاد اجتماعی و روانشناختی نیز ارتباط دارد که اغلب نادیده گرفته میشود. این بحران که ریشه در ناترازی عمیق انرژی و کمبود زیرساختهای لازم دارد، تأثیرات قابل توجهی بر زندگی روزمره مردم و احساس امنیت اجتماعی آن ها گذاشته است. برای عبور از این بحران، حل مسائل فنی و اقتصادی به تنهایی کافی نیست و باید تحولات روانشناختی و فرهنگی نیز در نظر گرفته شود.
ناترازی انرژی در ایران یک بحران بلندمدت است که به صورت مداوم بخشهای مختلف جامعه را تحت تأثیر قرار داده است. خاموشیهای مکرر که از بزرگترین چالشهای این ناترازی به شمار میروند، نه تنها بر فرآیندهای اقتصادی و تولیدی اثر گذاشته، بلکه در سطح روانشناختی نیز تأثیرات منفی و پایدار بر مردم دارند. این خاموشیها باعث ایجاد اضطراب، نگرانی و احساس بیاعتمادی در میان افراد جامعه میشوند.
مردم در کشوری که دارای منابع غنی انرژی است، انتظار دارند که این منابع به درستی مدیریت و استفاده شوند، اما وقتی خاموشیهای مکرر به بخشی از زندگی روزمره تبدیل میشود، مردم احساس میکنند که علیرغم پیشرفتهای تکنولوژیک و منابع موجود، دولت و نهادهای مسئول قادر به مدیریت این منابع به طور مؤثر نیستند. این احساس ناتوانی، علاوه بر تضعیف اعتماد عمومی به دولت، میتواند به ناامیدی و یأس از اصلاحات و بهبود وضعیت منجر شود.
راهحلهای مختلفی برای مقابله با بحران خاموشی در نظر گرفته شده است، از جمله توسعه انرژی خورشیدی، استفاده از فناوریهای نوین و اصلاح قیمتگذاری انرژی. این راهحلها، به ویژه اگر به طور تدریجی و همراه با برنامهریزی مناسب اجرایی شوند، میتوانند به کاهش بحران کمک کنند، اما برای اجرای این طرحها لازم است که ابعاد روانشناختی و فرهنگی نیز در نظر گرفته شود.
یکی از بزرگترین چالشها در پذیرش این راهحلها، مقاومت عمومی به تغییر است. مردم در مقابل اصلاحات اقتصادی و تغییرات در قیمتگذاری انرژی ممکن است مقاومت کنند، چرا که بسیاری از آن ها به طور ناخودآگاه نگران تأثیرات منفی این تغییرات بر وضعیت معیشتی خود هستند. علاوه بر نگرانیهای مالی، ترس از ناتوانی در تطبیق با شرایط جدید و عدم اطمینان به آینده از دیگر عواملی است که میتواند مانع از پذیرش سریع این تغییرات شود.
برای غلبه بر این چالشها، نیاز به یک برنامهریزی روانشناختی و اجتماعی است که در آن به مردم اطمینان داده شود که تغییرات به نفع آن هاست و به طور تدریجی و کنترل شده به اجرا درمیآید. لازم است که آموزشهای لازم برای آگاهیبخشی در خصوص مزایای انرژیهای تجدیدپذیر و لزوم تغییرات در سیاستهای انرژی انجام شود. این آموزشها میتوانند اعتماد عمومی را افزایش داده و به پذیرش این تغییرات کمک کنند.
یکی از نکات کلیدی که در نشستهای مختلف مطرح شده، انتقال مسئولیت تولید برق از بخش دولتی به بخش خصوصی است. این تغییر ساختاری، اگرچه میتواند از نظر اقتصادی بسیار مفید باشد و بهرهوری را افزایش دهد، اما در سطح روانشناختی ممکن است نگرانیهایی در میان کارکنان بخش دولتی و برخی از صنایع دولتی به وجود آورد. نگرانیها درباره بیکاری، افزایش عدم اطمینان و فشارهای اجتماعی به دلیل تغییرات ساختاری میتواند بر روند اجرای این طرحها تأثیر منفی بگذارد.
بخش خصوصی نیز برای ورود به این عرصه با مشکلاتی روبهرو است. پیچیدگیهای بوروکراتیک، نبود سیاستهای حمایتی و عدم اطمینان به امنیت سرمایهگذاری میتواند برای سرمایهگذاران، مخصوصاً در بخش انرژی، مانع بزرگی ایجاد کند. بنابراین، دولت باید نقشی فعال در ایجاد بستر مناسب برای ورود بخش خصوصی ایفا کند و با ایجاد شفافیت و سیاستهای حمایتی، اطمینان خاطر را برای سرمایهگذاران فراهم کند.
آلودگی هوا به عنوان یکی از موانع اصلی در تولید برق از طریق انرژی خورشیدی در ایران، نه تنها باعث کاهش راندمان این نوع نیروگاهها میشود، بلکه تأثیرات روانشناختی قابل توجهی نیز دارد. کاهش عملکرد نیروگاههای خورشیدی به دلیل آلایندههای موجود در جو ممکن است موجب ایجاد احساس ناکامی و بیاعتمادی نسبت به این تکنولوژیها شود. در نتیجه، مردم و سرمایهگذاران ممکن است تمایلی به پذیرش این راهحلها نداشته باشند.
اما از طرف دیگر، اگر دولت و نهادهای ذیربط بهطور مؤثر در مدیریت بحران آلودگی هوا و کاهش آلایندهها عمل کنند، این مسئله میتواند به یک فرصت تبدیل شود. با کاهش آلودگی هوا و ایجاد شرایط مناسبتر برای بهرهبرداری از انرژی خورشیدی، میتوان این چالش را به یک موفقیت بزرگ در مسیر تحول انرژی کشور تبدیل کرد.
در نهایت بحران خاموشی در ایران، یک مسئله چندوجهی است که فراتر از مشکلات فنی و اقتصادی، به ابعاد روانشناختی و اجتماعی نیز گره خورده است. برای غلبه بر این بحران و دستیابی به راهحلهای پایدار، باید رویکردی جامع و چندبعدی اتخاذ شود که به طور همزمان به مسائل فنی، اقتصادی و روانشناختی توجه کند. با اجرای تغییرات بهطور تدریجی، ایجاد اعتماد عمومی و مشارکت مردم در تصمیمگیریها، میتوان این بحران را به فرصتی برای تحول و پیشرفت کشور تبدیل کرد.
مهدی بهکیش، اقتصاددان برجسته کشورمان در گفت و گو با نوآوران در خصوص چالش ناترازی انرژی کشور بیان کرد: برای حل این مشکل، به اصلاحات اقتصادی فراگیر نیاز داریم. باید از اقدامات جزئی و مقطعی مانند اصلاح قیمت چند قلم کالا فراتر برویم و به سمت اصلاحات ساختاری حرکت کنیم. اقتصاد ما نیازمند تبدیل شدن از یک مدل دستوری به مدلی آزاد، خصوصی، رقابتی و برونگراست. این تحول، کلید اصلی رفع مشکلات بنیادین مانند ناترازی انرژی است.
او با اشاره به طرحهای پیشنهادی افزود: یکی از راهکارهای پیشنهادی، تولید ۳۰ هزار مگاوات برق خورشیدی در سه سال آینده است. این میزان برق میتواند بخشی از ناترازی انرژی کشور را جبران کند، به خصوص اگر به صنایع بزرگ اختصاص داده شود. البته سوال اصلی این است که چگونه باید این انرژی توزیع شود و آیا صنایع را باید به تولید این برق ملزم کرد یا از طریق مشوقهای مختلف آن ها را به مشارکت ترغیب نمود.
بهکیش همچنین به مسأله شفافیت و رقابت در بازار انرژی اشاره کرد و گفت: یکی از ضعفهای اساسی ما، عدم شفافیت قیمت انتقال برق است که ناشی از انحصار خطوط انتقال است. دولت باید در این زمینه شفافتر عمل کند و رقابت در بازار برق را تقویت کند. همچنین، پیشنهاد میشود که هیأت تنظیم بازار برق حذف و از سازوکار بورس انرژی استفاده شود. شبکه توزیع برق نیز باید بهصورت اقتصادی اداره شود و فروش برق و گاز با سازوکارهای مدرن هماهنگتر شود.
وی یکی دیگر از محورها را اهمیت کشف قیمت واقعی انرژی دانست و گفت: ما باید به مکانیسم قیمتگذاری حاشیهای انرژی توجه کنیم. مکانیسمهای بازار سبز در بورس میتوانند به کشف قیمت واقعی و عادلانه کمک کنند. علاوه بر این، باید به جایگزینهای موجود نیز توجه کنیم. افزایش قیمت انرژی، مردم را به سمت استفاده از ژنراتورهای گازی سوق داده است، اما در سطح جهانی شاهد گرایش به انرژیهای خورشیدی هستیم. این تحولات ساختاری نباید در برنامهریزیها نادیده گرفته شوند.
او اصلاح نظام قیمتگذاری را اجتنابناپذیر خواند و اظهار کرد: ورود برق خورشیدی به چرخه تولید، در کنار اصلاح قیمت برق موجود میتواند راهگشا باشد. قیمت برق و گاز باید با یکدیگر همخوانی داشته باشند و یک بسته سیاستی جامع برای حل این موضوع طراحی شود. نکته مهم این است که تصمیمگیریها متأسفانه در حال حاضر با مشکلات مدیریتی و عدم هماهنگی وزارتخانهها مواجه است. همچنین باید خانوارها سهمیه مشخصی در مصرف انرژی داشته باشند و صنایع به سمت استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر هدایت شوند.
بهکیش در ادامه بر ضرورت چارچوبهای مالی و سرمایهگذاری مناسب تأکید کرد و گفت: طرحهای پیشنهادی میتوانند در کاهش کمبود برق طی زمان اوج مصرف مؤثر باشند، اما این مهم نیازمند چارچوب بازاری مناسبی برای جذب سرمایهگذاری است. صنایع بزرگ نیز باید نقش کلیدی در این زمینه ایفا کنند.
او در پایان با اشاره به اهمیت درآمد خانوارها خاطرنشان کرد: افزایش قیمت انرژی به طور طبیعی هزینههای خانوارها را بالا میبرد. از این رو، اگر درآمد خانوارها افزایش پیدا نکند، اجرای این اصلاحات بسیار دشوار خواهد بود. یکی از راههای حل این مسأله، گسترش تجارت و تقویت ظرفیت کسب درآمد خانوارهاست. بدون این اقدامات حمایتی، طرحهای اصلاحی در حوزه انرژی نتایج مطلوبی نخواهند داشت.
مهدی بهکیش در جمعبندی صحبتهای خود تصریح کرد که اصلاحات اساسی در بخش انرژی تنها در صورتی موفقیتآمیز خواهند بود که با هماهنگی بین دستگاهها و یک نگاه همهجانبه اقتصادی اجرایی شوند.