هنر 01 دی 1403 - 7 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
گفت‌وگوی نوآوران با محمدجعفر قنواتی،پژوهشگر حوزه فرهنگ عامه

مطالعه آثار گذشته، افق‌هایی برای نویسندگان ما باز خواهد کرد

محمدجعفر قنواتی از جمله سخت‌کوشانی است که در حوزه ادبیات شفاهی تلاش فراوان کرده و آثار ارزشمندی را منتشر کرده است. محمدجعفر قنواتی را می‌توان یکی از سرشناس‌ترین پژوهشگران فرهنگ عامه، به‌ویژه در فضای رسانه دانست.

محمدجعفر قنواتی از جمله سخت‌کوشانی است که در حوزه ادبیات شفاهی تلاش فراوان کرده و آثار ارزشمندی را منتشر کرده است. محمدجعفر قنواتی را می‌توان یکی از سرشناس‌ترین پژوهشگران فرهنگ عامه، به‌ویژه در فضای رسانه دانست. او با همکاری سیداحمد وکیلیان مجموعه‌ای از داستان‌های طنزآمیز ادب فارسی را از زمان فردوسی تا سعدی و مولانا و عبید زاکانی و ملاحبیب‌اله کاشانی جمع‌آوری و تدوین کرده است. علاوه بر این در پروژه‌های بزرگی چون مجموعه قصه‌های شب یلدا، دبیری مجموعه را به عهده داشته است. از او تا کنون مقالات و کتاب‌های متعددی چاپ شده که «مثنوی و مردم»، «قندان و نمکدان»، «شهرزاد و گلشاد» و «جامع‌الحکایات» را می‌توان از جمله آثار شاخص او به‌شمار آورد. حال که تازه شب یلدا را پشت‌سر گذاشته‌ایم، با این پژوهشگر نام‌آور درباره ادبیات گذشتگانمان و مجموعه جذاب «قصه‌های شب یلدا» گفت‌وگو کرده‌ایم.

شما در باب گردآوری افسانه‌های عامه فعالیت می‌کنید و چند کتاب منتتشر کرده‌اید. می‌خواهم بدانم چقدر از داستان‌های این کتاب با داستان‌هایی که پیش از این فضل‌اله مهتدی، صادق هدایت، درویشیان و… منتشر کرده‌اند، شباهت دارد و آیا چیز تازه‌تری در میان این قصه‌ها هست یا خیر؟

اصل افسانه‌ها تفاوتی ندارند اما باید گفت افسانه‌هایی که در ایران روایت می‌شوند، تعدادشان بسیار است و عزیزان قبل از بنده که شما از تعدادی نام بردید، کار کرده‌اند. بنده کار میدانی می‌کنم، شاید بشود گفت چند صد ساعت نوار یا سی‌دی در اختیار دارم که عمدتا شامل افسانه‌ها هستند و به صورت سینه‌به‌سینه نقل شده‌اند و من هر از گاه این‌ها را روی کاغذ پیاده می‌کنم و اگر وقت داشته باشم، آن‌ها را تدوین می‌کنم. به این ترتیب باید بگویم که تفاوت کیفی ندارند. تنها این ‌که سعی می‌کنم افسانه‌هایی را انتخاب کنم که کمتر منتشر شده است.

کاری که در حال انجام آن هستید، بسیار شریف و ارزشمند است و به نسبت می‌شود گفت کمتر در کشور ما سابقه دارد و اگر هست، بسیار اندک‌اند. سئوال اینجاست که اهمیت این تلاش چیست؟

درباره افسانه‌ها باید بگویم که خیلی‌ها کار کرده‌اند. قبل از بنده پژوهشگرانی چون صادق هدایت، مرحوم انجوی‌شیرازی، آقای درویشیان و دیگران. اما در زمینه داستان‌هایی مثل جامع‌الحکایات که داستان‌های کوتاه سی یا چهل صفحه‌ای هستند، تقریبا می‌‌شود گفت قبل از این کاری نشده بود. داستان‌هایی بودند که نوسط استادان پیشکسوت ما تصحیح شده بودند مثل سمک عیار، ابومسلم‌نامه، داراب‌نامه، فیروز‌شاه‌نامه. اما این‌ها عمدتا داستان‌های بسیار بلندی هستند مثل سمک عیار که چهار جلد و تازه آن‌هم ناقص است. اما این بخش که داستان‌های کوتاه ادبیات است تاکنون سابقه نداشته است و باید گفت این‌ها -جامع‌الحکایات- تا پیش از این حتی شناخته‌شده هم نبودند. به اعتقاد من این‌ها بخشی از سنت داستان‌پردازی ادبیات گذشته ماست که مغفول واقع شده بود و کسی آن‌ها را نمی‌شناخت.

این آثار مشخصه خاصی دارند؟

بله این آثار به اعتقاد من داستان به معنای واقعی کلمه هستند. شاید تا پیش از این در 20سال گذشته می‌گفتند ادبیات داستانی ما تشکیل شده از مرزبان‌نامه، کلیله و دمنه، قابوس‌نامه و کتاب‌هایی از این قبیل به ذهنشان می‌رسید. حال آنکه به باور من این‌ها به معنی اخص کلمه داستان نیستند بلکه این‌ها عموما سیاست‌نامه هستند که حالا برای بیان دیدگاه‌های سیاسی و تعلیمی‌شان توسل به حکایتی می‌جستند. اما باید دانست که کاربرد این‌گونه متون تعریف دیگری دارد و برای سرگرمی بخشیدن به خواننده تالیف نشده‌اند و می‌شود گفت برای آموزش تالیف شده‌اند در حالی که این‌جور داستان‌ها مثل جامع‌الحکایات و داستان‌های بلند مثل سمک عیار، ابومسلم‌نامه و امثال آن واقعا داستان به معنای واقعی کلمه و بسیار خاص هستند؛ داستان‌هایی که برای سرگرمی مخاطب تالیف شده‌اند نه به قصد آموزش. البته در آن‌ها نکات آموزشی هم می‌شود دید اما دلیل اصلی تالیف همان سرگرم کردن مخاطب بوده است؛ چیزی که در آثاری چون مرزبان‌نامه و کلیله و دمنه و قابوس‌نامه وجود ندارد. این همان فرمولی است که امروزه نیز رعایت می‌شود. امروز اگر به سینما می‌روید، برای آن است که لذت ببرید نه آنکه یاد بگیرید. البته در بین آن ممکن است چیزهای فراوانی هم بیاموزید.

اشاره خوبی به داستان‌هایی مثل داراب‌نامه و سمک عیار داشتید و عنوان کردید که این آثار داستان به معنای دقیق کلمه هستند. حالا می‌خواهم به چیزی که همچنان محل مناقشه است، اشاره کنم و آن، این است که آثاری چون فرج بعد از شدت و هزار و یک شب از آن ما هستند یا خیر؟

باید بگویم در مورد بسیاری از مسائل ادبی یا علوم انسانی هیچگاه حرف آخر زده نمی‌شود. به اعتقاد من راه پژوهش و افق‌های آن همیشه باید باز بماند تا هر کسی بتواند نظر خودش را بگوید. دوم اینکه متونی مثل هزار و یک شب که همچنان بحث بر سر آن وجود دارد و حدود 12سال پیش کتابی با عنوان روایت‌های شفاهی هزار و یک شب منتشر کردم، در آنجا توضیح دادم که هزار ویک شب در شکل و شمایل فعلی نه عربی است و نه ایرانی بلکه به اعتبار ساختار و داستان اصلی -که داستان شهرزاد و پادشاه است¬ می‌توان گفت ایرانی است…

پرانتزی باز کنم و بگویم همان‌طور که می‌دانید، بهرام بیضایی نیز کتابی با عنوان هزار افسان کجاست نوشته است و هزار و یک شب را به این دلیل ایرانی قلمداد کرده است که همان داستان ضحاک و دختران جمشید است…

بله، همان‌طور که اشاره کردم، به اعتبار داستان و ساختار آن که داستان فراگیر این اثر مقصود من است و به آن اشاره کردم، می‌شود گفت که ایرانی است اما به اعتبار اینکه اکثریت قریب به اتفاق قصه‌های این کتاب که به بیش از نود درصد می‌رسد، در مصر و بغداد و… اتفاق می‌افتد، عربی محسوب می‌شوند. بنابراین ما نمی‌توانیم با استناد به این‌ که اساس هزار و یک شب فعلی هزار افسان بوده است، آن را ایرانی قلمداد کنیم. اما نکته‌ای وجود دارد و آن، اینکه نمی‌توانیم به اعتبار اینکه90 درصد این داستان‌ها عربی هستند، بگویم عربی است چرا؟ چون ساختار این داستان ایرانی است. اعراب تا قرن چهارم هجری ساختار تودرتو نداشته‌اند و این چیزی است که خود پژوهشگران منصف اعراب هم قبول دارند و روی این نکته تاکید دارند که اعراب داستان‌نویسی تودرتو یا داستان در داستان را از ایرانی‌ها گرفته‌اند. بنابراین باید بگویم که بحث درباره هزار و یک شب را مثل همه مباحثی که در علوم انسانی صورت می‌گیرد، باید از تعصب بری و دور کرد. موضوع هزار و یک شب بحث مفصل‌تری را طلب می‌کند که در وقت دیگری به آن خواهیم پرداخت.

در دانشگاه‌هایمان عموما سالانه فارغ‌التحصیل‌های فراوانی در زمینه‌های ادبیات کلاسیک، اسطوره‌شناسی و… داریم اما به نسبت این تعداد کمتر آثار پژوهشی تولید می‌شود و این بسیار آسیب‌زننده است؛ چیزی که در ادبیات داستانی و شعر ما نیز تاثیر خود را گذاشته است. این عدم توجه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حدود سیزده سال پیش با یکی از ناشران پروژه‌ای را پیش بردیم که متاسفانه بین راه متوقف شد و قرار این بود که 40 داستان را از ادبیات گذشته -ادبیات گذشته که می‌گویم مقصودم ادبیاتی است که هم شامل ادبیات عامه است و هم ادبیات رسمی- با انتخاب و دبیری من گزینش کنیم و نویسندگانی این 40 داستان را بازنویسی یا بازآفرینی کنند. که تعدادی از آن در قالب «قصه‌های شب یلدا» انجام شد به عنوان مثال آقای دم‌شناس دل و دلبری نوشت که در حقیقت بازآفرینی خسرونامه منسوب به عطار نیشابوری است یا داستان‌های هفت‌پیکر را آقای آبادیان بازآفرینی کرد و خسرو و شیرین را آقای فرهاد حسن‌زاده بازنویسی کرد و تعدادی دیگر را خانم بهناز علی‌پور‌گسکری، فرشته احمدی و سایر دوستان زحمت کشیدند. نام مجموعه هم به دلیل این انتخاب شد که هم ادبیات شفاهی را در بر می‌گرفت و هم ادبیات مکتوب را.

با چه رویکردی این داستان‌ها را انتخاب کردید؟

ویژگی اصلی این داستان‌ها این بود که همه این آثار ایرانی بودند. به عنوان مثال خسرو و شیرین در این‌ها بود اما لیلی و مجنون در میان آن‌ها قرار نگرفت. به اعتقاد من بر اساس یک‌سری تحولاتی که بعد از انقلاب مشروطیت صورت گرفت، بین ادبیات معاصر و ادبیات گذشته ما گسستی به وجود آمد و این گسست باعث شد نویسندگان ما اعم از شاعران و داستان‌نویسان- البته به اعتقاد من شاعران باز هم کمتر- با داستان‌های گذشته ادب فارسی تقریبا می‌شود گفت بیگانه شوند. ببینید به عنوان مثال همین داستان سلیمه جواهری که عرض کردم، 600 سال قبل تالیف شده است اما این داستان را سه راوی روایت می‌کنند که در روزگار خودش بسیار پیشرو بوده است. اینکه داستانی با سه زاویه‌دید، روایت کنند هنوز هم چیز تازه‌ای است البته سلیمه جواهری به قدرت امروز ننوشته است اما به هر حال باید در نظر داشت که این داستان 600 سال قبل نوشته شده است. اعتقاد من این است که انتشار این داستان‌ها باعث خواهد شد که بوطیقای داستان‌پردازی گذشته ما کشف شود. مملکتی که از پیش از اسلام در آن داستان‌پردازی دیده می‌شود و وجود داشته است، نقالی وجود داشته است که تا امروز هم دوام آورده است و صدها کتاب داستان از آن به جا مانده است و باید گفت همان‌طور که در شعر بوطیقای خاص خودش را داشته است، در زمینه داستان‌پردازی نیز دارای بوطیقایی بوده است که انتشار، تصحیح، انتشار و مهم‌تر از همه این‌ها مطالعه این آثار از سوی داستان‌نویسان و منتقدان می‌تواند کمک خوبی باشد برای کشف زوایای ناشناخته‌ای از فنون ادبی گذشته ما.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *