حدود یک ماه قبل دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهوری در نشستی با مدیران قرارگاه سازندگی خاتم اظهار داشت که تهران بیش از این ظرفیت توسعه ندارد و بهتر است برای کم تر شدن مشکلات، حداقل پایتخت کشور به نقطه ای دیگر منتقل شود.
علی غفوری
حدود یک ماه قبل دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهوری در نشستی با مدیران قرارگاه سازندگی خاتم اظهار داشت که تهران بیش از این ظرفیت توسعه ندارد و بهتر است برای کم تر شدن مشکلات، حداقل پایتخت کشور به نقطه ای دیگر منتقل شود.
این سخنان جدای از این که آیا فعلاً تنها یک ایده است یا برای آن برنامه ریزی جدی شده در هفته های اخیر مبدل به یک چالش جدی بین کارشناسان و سیاست گذاران کشور شد و افراد متعددی در باره شدنی یا ناشدنی بودن این ایده سخن گفتند.
گزارشی که در ادامه می خوانید به دنبال پاسخ به این پرسش است که انتقال پایتخت به جنوب شرقی کشور و سواحل مکران آیا معقول است و دوم آن که آیا شدنی است؟
اگر نشریات ایران در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی حتی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ را بخوانید می بینید که تهران از همان سال های ۱۳۵۱ به بعد دیگر شهری دوست داشتنی نبود. اصلاحات ارضی در ابتدای دهه ۱۳۴۰ خورشیدی و به دنبال آن رشد درآمدهای نفتی طی 10 سال آخر حکومت شاه سبب شد تا سیل مهاجرین و به دنبال آن انبوهی از خودروها به سمت پایتخت کشور روانه شوند. از آن جا که اصولاً حکومت برنامه ای برای جذب این تعداد جمعیت نداشت، بنابر این جمعیت تهران از 2.7 میلیون نفر در سال ۱۳۴۹ به 4.4 میلیون نفر در سال ۱۳۵۵ افزایش یافت که با گسترش نا موزون و غیر جذاب – چه به لحاظ شکل و چه به لحاظ زیر ساخت – مطلوب هیچ کس نبود.
با این وصف، تا ۴۰ سال بعد این روند ادامه یافت و امروز این شهر بیش از 11 میلیون نفر جمعیت در شب و احتمالاً 14 میلیون نفر در روز دارد. چرا چنین شهر بی در و پیکری هنوز این اندازه جاذبه داد؟ پاسخ ساده است: “کسب و کار”!
بسیاری از ساکنان تهران در طول هفته، نه از پارک ها و سینماها و نه از تئاترها، رستوران های بزرگ و کنسرت ها از هیچ کدام بهره ای نمی برند و تنها به دنبال کار هستند. کار، کار و باز هم کار.
این جمعیت عظیم نیاز به یک سامانه حمل و نقل عمومی و خصوصی بزرگ دارد که تقریباً در این 50 سال به جز 3 شهردار یعنی “نیک پی”، “کرباسچی” و “قالیباف”، کسی طرح جدی برای آن نداشته است. مجموعه اتفاقات نا صواب به مرور سبب شده تا تهران شهری شلوغ و آلوده شود. اما چرا تهران این اندازه غیر قابل سکونت شده است؟
مطابق آخرین آمارهای رسمی سال 1395،در حال حاضر 45 درصد صنایع کشور دربیش از 10 شهرک صنعتی در استان تهران پراکنده است و طبیعتاً بخش بزرگی از آلودگی های تهران و بخشی از ترافیک شهر و حومه متأثر از این بخش است. از طرفی فقر دولت در 15 سال اخیر موجب شده تا از 4.7 میلیون خودروی تهران 2 میلیون دستگاه فرسوده باشد. هم چنین ضعف طبقه شهری و سهولت در رفت و آمد موجب شده تا تعداد موتوسیکلت های تهران از 500 هزار دستگاه در دهه 70 به 4.3 میلیون دستگاه در سال 1402 برسد که به گفته پلیس راهور تهرامن 90 درصد آن ها آلاینده و فرسوده هستند.
در سیستم حمل و نقل عمومی نیز از 10 هزار اتوبوس واحد 82 درصد فرسوده اند و سیستم تاکسیرانی نیز وضعیت بهتری ندارد. تنها متروی تهرام مطابق استانداردها مشغول خدمت است.
پس می دانیم که تهران از نظر آلایندگی با این شرایط نمی تواند ادامه بدهد؛ اما با انتقال پایتخت به مکران مشکلات حل می شود؟
هنوز نه رئیس جمهوری و نه مدیران دولتی برنامه اولیه ای از تغییر پایتخت ارائه نداده اند و بنابراین نمی توان برنامه آن ها را زیر سؤال برد؛ اما به طور کلی باید گفت انتقال پایتخت به جای دیگر، مشکلات تهران را کم می کند؛ اما حل نمی کند. دلیل آن نیز واضح است. تهران به دلیل موقعیت مناسب جغرافیایی و توجه دولت ها در یک قرن اخیر مورد توجه بخش بزرگی از مهاجران سایر مناطق ایران شده و مسیر به سادگی تغییر نمی کند.
کارخانه ها، دفاتر شرکت های بزرگ، شرکت های تجاری، بازارها، مال ها، فروشگاه ها و… این ها هیچ کدام قرار نیست با رفتن دولت از شهر به مکران یا هر جای دیگری کوچ کنند. با انتقال 19 وزارتخانه و چند نهاد و سازمان دولتی ممکن است در نهایت 5 درصد از رفت و آمدهای تهران کاسته شود، بنابر این این تفکر که تهران با انتقال پایتخت خلوت می شود، غلط است. تهران امروز قلب تپنده تجارت و اقتصاد ایران است و شهرهای دوم ایران با فاصله ای نجومی مشهد و اصفهان هستند.
مکران منطقه بزرگی در جنوب شرقی کشور است که توسط سه استان کم جمعیت سیستان و بلوچستان، کرمان و هرمزگان احاطه شده است و به عنوان یکی از بکرترین مناطق ایران؛ زیباترین و دارای بهترین دسترسی به آب های آزاد است.
این منطقه بسیار مستعد برای مبدل شدن به قطب جدید اقتصادی ایران و آخرین منطقه دارای قابلیت مبدل شدن به یک منطقه عظیم تجاری صنعتی است که می تواند ظرف مدت کوتاهی ده ها برابر دبی و قطر گسترش یابد؛ اما این منطقه برای پایتخت شدن مناسب نیست، چرا که از نظر امنیتی بی حفاظ است. پایتخت ها باید یا در پناه کوه های بزرگ یا در عمق خاک کشورها باشند؛ در غیر این صورت توسط دشمنان بالقوه آسیب پذیرند. ایران هم اکنون نیز به دلیل آن که بیش ترین حجم اقتصادش در کناره دریا یا مرزها قرار دارد، کشوری آسیب پذیر محسوب می شود. حال تصور کنید که پایتخت آن هم در 33 مایلی کشتی های جنگی همسایگان یا کشورهای فرامرزی باشد که مطابق قوانین جهانی می توانند به راحتی در دریاهای جنوب ایران کشتیرانی کنند. پس نتیجه این که مکران می تواند بهترین منطقه اقتصادی برای یک سده آینده کشور شود؛ اما به همین یک دلیل امنیتی برای پایتخت شدن مناسب نیست.
ایران سال هاست که با عدم تناسب و توازن جمعیت دست و پنجه نرم می کند و فلات ایران و خطه سر سبز شمال و شمال غرب ایران ظرفیت پذیرش جمعیت بیش تر را ندارد. این درحالی ست که ایران بدون احتساب سواحل جزایر خود 1400 کیلومتر کناره ساحلی دارد که با احتساب سواحل جزایر بزرگ و متعدد جنوب این رقم به 1800 کیلومتر می رسد. منطقه شرق دریای عمان بسیار تمیز و بکر است و می تواند با تعدادی دستگاه آب شیرین کن بزرگ مقیاس، جمعیتی بسیار زیاد را پوشش دهد. از این طریق نه تنها 3 استان همجوار مکران از محرومیت خارج می شوند، بلکه با ایجاد شغل و رفاه می توان میلیون ها نفر را از مراکز استان از جمله تهران به این سمت کشاند. به عبارت دیگر در صورت تأسیس شرکت های بزرگ، ایجاد قطب های گردشگری و احداث بنادر و ساخت شهرهای مدرن می توان ذائقه مردم ایران را تغییر داده و آن ها را از شهرهای متراکم و آلوده به مناطق خالی از سکنه کشاند .درحقیقت الگوی دبی، دوحه، ظهران و… را با قدرتی بیشتر ارائه کرد.
البته باید اذعان کرد که ایران بیش از یک دهه است به دنبال توسعه مکران است؛ اما به دلیل ضعف اقتصادی دولت ها و عدم همکاری سایر کشورها چنین چیزی میسر نشده است. امید می رود اگر دولت به دنبال هر طرحی در این منطقه باشد، این بار از طراحی شهری گرفته تا جا نمایی صنعت و انرژی کاری چنان درخور انجام دهد که یک دهه بعد الگوی سایر کشورهای منطقه شود و به جای این که ایرانیان برای تفریح به سواحل جنوبی بروند، مردم سواحل جنوب به شمال خلیج فارس سفر کنند. اما اگر قرار باشد حتی در صورت جذب سرمایه و سرمایه گذار، این منطقه نیز بدون برنامه رشد یابد، قطعاً بعد از مدتی تبدیل به منطقه ای آلوده مشابه بوشهر و جنوب خوزستان می شود.
این شهر برای تغییر روند انحطاط تنها نیاز به برنامه و پول دارد. ایجاد شهرک های مناسب در حومه شهر مشابه پرند، نوسازی کامل و سریع سیستم حمل و نقل عمومی به ویژه مترو، ممانعت از توسعه جمعیتی و صنعتی بیش تر شهر و جدی گرفتن موارد فنی نظیر معاینه فنی واقعی وسایل نقلیه، واقعی کردن قیمت بنزین و گازوئیل، استفاده از الگوی اداره کلان شهرهای اروپا و….
این مسیر اگر چه سخت و طولانی است؛ اما حتی خرجی مشابه انتقال پایتخت به مکران را نیز ندارد. البته ما هنوز نمی دانیم که رئیس جمهور تا چه اندازه در سخنان خود جدی است و اساساً کشور به کدام سمت می رود؟ درآمد بیشتر و توسعه یا ماندن در وضعیت کنونی.