محمدرضا هدایتی برخلاف نقشهای طنز و در عین حال خشن اش، انسانی است مهربان و آرام. شاید اگر هیچ سوالی از او نپرسی، ساعتها حرف نزند و با خونسردی تمام به کارهای روزانهاش برسد. او معتقد است که گوشهایش بهترین استادانش بودند، چراکه فرصت شنیدن تمام سبکها و یادگیری دستگاههای موسیقی ایرانی را به او بخشیدند تا با شوق تمام گوش دهد. البته مدتی است که از موسیقی فاصله گرفته و ما هم جویای حالش شدیم. هدایتی متولد 24 اردیبهشت 1352، زاده چابهار، هنرمندی آرام و به دور از حاشیه است. این آرامش را در زمان گفتوگو نیز میبینید.
علی فراهانی
محمدرضا هدایتی برخلاف نقشهای طنز و در عین حال خشن اش، انسانی است مهربان و آرام. شاید اگر هیچ سوالی از او نپرسی، ساعتها حرف نزند و با خونسردی تمام به کارهای روزانهاش برسد. او معتقد است که گوشهایش بهترین استادانش بودند، چراکه فرصت شنیدن تمام سبکها و یادگیری دستگاههای موسیقی ایرانی را به او بخشیدند تا با شوق تمام گوش دهد. البته مدتی است که از موسیقی فاصله گرفته و ما هم جویای حالش شدیم. هدایتی متولد 24 اردیبهشت 1352، زاده چابهار، هنرمندی آرام و به دور از حاشیه است. این آرامش را در زمان گفتوگو نیز میبینید.
چرا ملودی در کارهای شما بیشتر از ترانه و آواز شنیده میشود؟
به این دلیل که روی ملودی تاکید بیشتری دارم. ملودی باید جوری باشد که هر کسی با دو بار شنیدن بتواند باز هم آن را بشنود ولی اینکه ملودی بر ترانه سوار شده یا صدای خواننده، معتقدم که باید موسیقی را چند بار گوش کرد. من اول ملودی را میشنوم بعد تنظیم را و متاسفانه آخرین چیزی که برایم اهمیت دارد ترانه است. مثلا من دو خط از موسیقیهایی را که چهلپنجاه سال پیش کار شده و هنوز مردم دوستشان دارند، نمیتوانم بخوانم اما ملودیهایش را برایتان تا آخر میزنم. شاید به یاد ماندن بعضی ملودیها مثل همان آهنگی که ساز دهنی در سازبندیاش هست به خاطر خوب اجرا شدنش باشد اما اگر دفعه چهارم آن را گوش کنید ترانه بیشتر به یادتان میماند.
با توجه به صدای تان، چرا به سمت آواز سنتی نرفتید؟
سالیان سال پیش یکسری آهنگ و تصنیفهایی را که قبلا کار شده بود، حتی تصنیفی بود که قرار بوده همان دوران داریوش رفیعی بخواند اما کار نشده بود، جمع آوری کردیم و یک تصنیف هم خواندم و ضبط هم کردیم اما به کمبود بودجه خوردیم و ادامه پیدا نکرد، اما راستش را بخواهید سنتی خواندن را حق خودم نمیدانم و فکر میکنم کار بسیار سختی است. برای سنتی خواندن باید سالها ریاضت بکشی. البته ردیف و دستگاهها را میشناسم اما اگر بخواهم سنتی بخوانم باید مثل مرحوم استاد شجریان سیگار نکشم و ته دیگ نخورم و برای یادگیری پیش یک استاد بروم، چون برای این موسیقی احترام زیادی قائلم و در واقع یک جوری برایم مقدس است. آدم در این کار باید استخوان خرد کرده باشد تا به خودش اجازه دهد آلبوم کار کند.
اساتید آواز شما چه کسانی بودند؟
متاسفانه نتخوانی را بلد نیستم و باید بگویم در موسیقی بیشتر پررو بودم و همیشه عطش شنیدن داشتم. اواخر دوره دبیرستان یکسری از دستگاههای موسیقی سنتی را با کاستهای استاد شجریان یاد گرفتم؛ مثلا ماهور را با سرو چمان یاد گرفتم ولی خودم را در موسیقی محدود نکردم و به شدت تشنه موسیقی نواحی بودم؛ به خصوص موسیقی آذربایجان. در همان زاهدان با اعجوبههایی مثل بهبود اف و رامیز قلی اف آشنا شدم و همینطور موسیقی کلاسیک را هم گوشی یاد گرفتم. به خاطر دارم که سمفونی 5 و 6 بتهوون را حفظ بودم و با دهان اجرا میکردم. بعد تشنه بلوز شدم و راک، متال و هارد راک، اما هیچ وقت شوق شنیدن هیپهاپ و رپ نداشتم. در واقع باید بگویم که استادان من گوشهایم بودند.
شما غیر از بازیگری و خوانندگی گویا کارگردانی و ساخت یک فیلم کوتاه را هم در پروندهتان دارید.
بله. یک فیلم کوتاه 18 دقیقهای با نام«برخورد کوتاه» ساختم که فقط در فرهنگسرای ارسباران (هنر) به همراه جلسه نقد و بررسی اکران شد و فکر میکنم در خانه سینماگران جوان هم در بخش بازیگران کارگردان اکران شد. با ساختن این فیلم در واقع میخواستم ببینم چند مرده حلاجم.
بعد از انتشار آلبوم «برگ و باد» چند تکآهنگ منتشر کردید و اصرار داشتید بر استفاده از تنظیمهای راک و پاپراک. چه شد که در این زمینه کمکار شدید؟
راک هنوز جزء سبکهای مورد غضب وزارت ارشاد است با اینکه در این سبک کارهای خوبی مثل آهنگهای گروه «اوهام» بیرون آمد و راک خالص بود و یک بار هم مجوز گرفت اما در نهایت گروهش از هم پاشید و میبینیم که اگر قرار بود راک برای جامعه ما ناجور باشد، موسیقیهای بسیار ناجورتری بیرون آمد و الان همه جوانها عاشق این نوع موسیقی هستند، مانند ترانس، تکنو و رپ. البته من از این سبکها به بدی یاد نمیکنم چون اینها هم باید تجربه شود، منتها در حال حاضر بستر تجربه کردن نیست. تجربه به شکل زیرزمینی بیرون میآید و به این شکل نیست که میان مردم و در برخورد با مردم تولید شود و این زیرزمینی تولید شدن، کار را نسبت به آنچه ارشاد از آن وحشت دارد، بسیار بدتر میکند. در بعضی از این کارها کلمات فوقالعاده بیادبانهای به کار رفته و در واقع فحش دارد. در صورتی که اگر ارشاد به شعرهای درست و حسابیشان مجوز میداد و به این شکل منتشر نمیکردند کار به اینجا کشیده نمیشد. فکر میکنم باید به جای حذف این موسیقیها سیاستها تغییر کنند. دیگر من هم از موسیقی فاصله گرفتم.
در دورههایی این سبک را به عنوان مظهر تهاجم فرهنگی طرد میکردند.
نباید ترسید، چراکه دو فرهنگ با هم در تقابل قرار میگیرند و آن فرهنگی که ضعیفتر است در فرهنگ قوی حل میشود و این اسمش تهاجم فرهنگی نیست. وقتی ما معتقدیم که فرهنگی غنی و تمدنی چندهزارساله داریم، ما مغول را در خودمان حل کردهایم و در واقع هر کشوری را که به ایران تاخته، به شکلی در خودمان حل کردهایم پس چرا باید از این بترسیم که یک ایرانی سبک راک کار کند؟ یک ایرانی وقتی آهنگ راک میسازد حتما مشخصه و خصیصههای موسیقی ایرانی را هم ناخودآگاه در آن لحاظ میکند. پس نباید بترسیم.
پس به همین دلیل است که موسیقی به سمت زیرزمینیشدن میرود؟
راز شکوفایی یک اثر هنری در آزادی است. مردم کارهای زیرزمینی را بیشتر دوست دارند چون آزادتر است. اگر یک خواننده آزاد باشد و دائم دچار ممیزی نباشد هر مقولهای از موسیقی را تجربه میکند. البته در محرومیت هم به شکل ایهامداری میتواند این هنر را نشان دهد.