شاید همه یادشان نباشد که دهه 1360 تنها تصنیفها و آوازهای دو خواننده از تلویزیون و رادیو پخش میشد و باقی هرچه بود سرود بود و میان برنامه!
سهند آدم عارف
داستان غریبی است داستان حمایت کنندگان مالی در موسیقی و از آن غریبتر داستان حمایت کنندگان مالی موسیقی سنتی. شاید همه یادشان نباشد که دهه 1360 تنها تصنیفها و آوازهای دو خواننده از تلویزیون و رادیو پخش میشد و باقی هرچه بود سرود بود و میان برنامه! از همین رهگذر موسیقی سنتی در میان مردم جای خود را رفتهرفته باز کرد اما به قیمت محو شدن هر نوع موسیقی دیگری و حالا که انواع موسیقی دیگر جای خود را به شکل افراطی در میان اقشار مختلف علاقهمند به موسیقی باز کرده از آن طرف بوم افتادهایم گویا. موسیقی سنتی مشکل اسپانسرینگ پیدا کرده است به این معنی که حمایتکنندههای مالی حاضر نمیشوند برای برگزاری کنسرتهایی سنتی که سرشان به تنشان میارزد سرمایهگذاری کنند یا بهسختی حاضر به سرمایهگذاری میشوند. زمانی بود که برای خریدن بلیت یک کنسرت سنتی ساعتها باید توی صف میایستادی و حالا اتفاقی که افتاده این است که حمایتکنندگان از بهفروشرسیدن بلیتهای خوانندگان معروف موسیقی اصیل اطمینان ندارند و با اما و اگر اسپانسری این کنسرتها را به عهده میگیرند البته اگر بگیرند.
بدون تردید اگر تعادل در زمینه پرداختن به انواع موسیقی در رسانه رعایت میشد و به هر موسیقی نازلی تحت عنوان پاپ مجال عرضه داده نمیشد و تا بدین پایه پسند موسیقی شنوندگان و سلیقه موسیقاییشان تنزل نمیکرد هیچکدام از این دو حوزه با بحران و معضلهای کنونی مواجه نمیشدند. چرا که از یکسو با حجم انبوهی از تولید آثار بیکیفیت روبهروییم و از سوی دیگر اقبال موسیقی دوستان نسبت به موسیقی سنتی یا دستکم موسیقی جدی کاهش یافته و کسانی که دغدغه رساندن موسیقی مطلوب به گوش مردم دارند یا از برگزاری کنسرت محروم میشوند و یا در برگزاری کنسرت با دشواریهای جدی روبهرو هستند. اما در این اوضاع و احوال آنچه شگفتانگیز بهنظر میرسد این است که چرا خوانندگان شناخته شده یعنی آنهایی که اگر کنسرت بگذارند در مدت کوتاهی همه بلیتهای برنامهشان به فروش میرسد، در پیدا کردن اسپانسر دچار مشکل میشوند. جوابش بسیار ساده و روشن است؛ یعنی به تنها پاسخی که میرسیم این است که تعداد کسانی که در این زمینه تجربه و بینش دارند و میتوانند هنرمند را یاری کنند اندک است. باید دانست که خود آهنگسازان و خوانندگان طبیعتا نمیتوانند و نباید وارد مناسبات اقتصادی و بحث با کارخانجات و شرکتهای اقتصادی شوند. برای برگزاری کنسرت بهتر است مدیران برنامه، تهیهکنندگان و واسطههای مالی آنها با شرکت و موسسات اقتصادی وارد مذاکره شوند. لذا مذاکره کننده باید تخصص کافی برای مجاب کردن شرکت و ایجاد انگیزه تبلیغاتی برای آنها، داشته باشد و اگر نداشته باشد مطمئنا همه به سهلالوصولترین گزینه برای برگزاری کنسرت میرسند که همان خوانندگان و اجراکنندگانی هستند که موسیقیشان بلاتاثیر است؛ موسیقیای که نه به درد دنیای کسی میخورد و نه آخرتش.
اگر چه برای تربیت نیروهای متخصص و چه و چه کمی دیر شده اما باید گفت که اوضاع موسیقی این سرزمین تراژیکتر از این حرفهاست. با این همه هنوز میشود راهکارهایی پیدا کرد تا اتفاقهایی در این زمینه بیفتد که به قول حضرت حافظ
حسنت به «اتفاق» ملاحت جهان گرفت / آری به «اتفاق» جهان میتوان گرفت…