اگر با دیدی منصفانه به شرایط نگاه کنیم، دولت پزشکیان تا اینجای کار و به طور موقت، مانع فرو رفتن جامعه در بحران هایی عمیق تر شده یا کمی از شتاب بحران های به ارث برده کاسته است. به عبارت دیگر، شرایط می توانست خیلی سخت تر و بدتر از آن چه امروز هست باشد. اما این نگاهی حداقلی و کمترین انتظار از این دولت است و چندان نباید به آن دلخوش داشت. به نظر می رسد خود آقای پزشکیان و البته بخشی از کسانی که به او رأی دادند، در ابتدا انتظار به مراتب بیش تری داشتند؛ انتظار خارج شدن و فاصله گرفتن از عمق بحران ها، نه فقط به تعویق انداختن فرجام آن ها؛ انتظار برداشته شدن گام های مؤثر در جهت حل ریشه ای معضلات کشور و حرکت در مسیر نوعی حکمرانیِ عملی خوب، نه فقط بیان مکرر حرف های خوب.
اگر با دیدی منصفانه به شرایط نگاه کنیم، دولت پزشکیان تا اینجای کار و به طور موقت، مانع فرو رفتن جامعه در بحران هایی عمیق تر شده یا کمی از شتاب بحران های به ارث برده کاسته است. به عبارت دیگر، شرایط می توانست خیلی سخت تر و بدتر از آن چه امروز هست باشد. اما این نگاهی حداقلی و کمترین انتظار از این دولت است و چندان نباید به آن دلخوش داشت. به نظر می رسد خود آقای پزشکیان و البته بخشی از کسانی که به او رأی دادند، در ابتدا انتظار به مراتب بیش تری داشتند؛ انتظار خارج شدن و فاصله گرفتن از عمق بحران ها، نه فقط به تعویق انداختن فرجام آن ها؛ انتظار برداشته شدن گام های مؤثر در جهت حل ریشه ای معضلات کشور و حرکت در مسیر نوعی حکمرانیِ عملی خوب، نه فقط بیان مکرر حرف های خوب.
واقعیت این است که دولت چهاردهم به رغم آغازی که می توانست امید بخش تلقی شود، با گذشت قریب هفت ماه از در دست گرفتن زمام امور اجرایی، در گیر و دار چالش های متعدد و در غیاب برنامه ای منسجم و عملی، گرفتار نوعی روزمرگی شده است. دولت، این روزها بیش از آن که عامل تحول و پیش برنده روندهایی هماهنگ و هدفمند در جهت تغییری برنامه ریزی شده باشد، عموماً در موقعیتی انفعالی و در پی حوادث و رویدادها حرکت می کند، فاقد ابتکار عمل مشخص و جایگاهی تعیین کننده است و فقط تلاش می کند امور کشور به طور موقت و با حداقل تنش در سطح اجتماع و لایه های قدرت رفع و رجوع شود.
این که پس از مرگ دلخراش و تأسف بار یک دانشجو و اعتراضات متعاقب آن، مدیری استعفا دهد و مدیر بالا دست از دانشجویان عذرخواهی کند، البته اتفاق مثبت و مغتنمی است؛ اما این دست اقدامات در نبود یک برنامه اجرایی کلان برای حل ریشه ای مسائل، فقط مرهم و مسکنی موقت بر زخم ها و دردهای عمیق جامعه است؛ تنها تلاشی برای گذران مسالمت آمیز امور، تا واقعه بعدی چگونه رخ دهد و زخمی دیگر کجا سر باز کند.
رویکردی که آقای پزشکیان برای مواجهه با مسائل و مشکلات کشور در زمان انتخابات و آغاز به کار دولت بر آن تأکید داشت، شامل دو محور اصلی بود: وفاق ملی و اهتمام در جهت همبستگی و همگرایی داخلی برای عبور از شرایط بحران از یک سو، و تلاش در جهت رفع تحریم های اقتصادی، گشایش در عرصه بینالمللی و تعامل سازنده با قدرت های جهانی از سوی دیگر؛ اما در هر دو زمینه کار دولت گره خورده است.
با اعلام موضع صریح رهبری نظام در مخالفت با هر گونه مذاکره با آمریکا که پس از فرمان اجرایی ترامپ و تهدیدات مقامات آمریکایی علیه جمهوری اسلامی صورت گرفت، نه تنها مسأله رفع تحریم های اقتصادی عملاً تا آینده ای نامعلوم منتفی است ،بلکه انتظار می رود کشور با موج تازه ای از فشارهای اقتصادی نیز مواجه شود.
به یاد داریم آقای پزشکیان در جریان رقابت های انتخاباتی به وضوح بر این نکته تأکید داشت که برای حل مشکلات کلان اقتصادی کشور اگر چه تکیه بر باور و توان داخلی و اصلاح رویه های اجرایی و مدیریتی لازم است؛ اما دست یابی به این هدف بدون رفع تحریم ها و حل مسأله (F.A.T.F) ممکن نیست؛ ولی امروز و در شرایطی که هیچ گشایشی در این زمینه ها ایجاد نشده و مسیر حرکت در جهت رفع تحریم ها هم عملاً به بن بست رسیده و چشم انداز روشنی هم برای آینده متصور نیست، دولت و شخص آقای پزشکیان باید مشخص کند که در این شرایط می خواهد چه بکند و برای ادامه کار چه رویکرد و برنامه جایگزینی روی میز دارد.
شواهد که نشان می دهد چیزی به عنوان برنامه و طرح عملیاتی مشخصی در کار نیست؛ یا اگر هم هست، بروز و ظهوری ندارد. دولت با مردم حرف نمی زند، جامعه را طرف گفت و گوی خود قرار نمی دهد و طرح روشن و قانع کننده ای هم در برابر افکار عمومی ارائه نمی کند. آن چه می بینیم یک سری حرف های کلی و شعارهایی است که داده می شود، آن هم در حد رجز خوانی دیپلماتیک و نمایش اعتماد به نفس برای طرف های خارجی؛ حرف ها و شعارهایی که حتی اگر برای دعواهای خارجی کارکردی داشته باشد، در فضای داخلی و برای مردم گرفتار، نه تنها بعید است تأثیر مثبتی داشته باشد، سهل است که گاهی عصبانی کننده هم هست.
آقای پزشکیان برای بی اثر نشان دادن تحریم ها می گوید: «فکر می کنند اگر ما را تحریم کنند ما از گرسنگی می میریم!». یعنی به نظر آقای پزشکیان، همه توان و هنر حکومت این است که کاری کند مردم از گرسنگی نمیرند و همین را هم باید نشانه قدرت دانست و به رخ کشید؟!
آقای پزشکیان می گوید مشکلات و محدودیت های ناشی از تحریم را با تکیه بر توان داخلی و همکاری با کشورهای دوست و همسایه حل می کنیم؛ این همان استدلال کسانی است که از ابتدا با مذاکره مخالف بوده اند و سال ها در مسیر رفع تحریم ها مانع تراشی کرده اند؛ همان رویکردی که آقای جلیلی در مناظرات انتخاباتی مدعی اصلی اش بود و آقای پزشکیان در آن زمان آن را غیر قابل قبول می دانست و با قاطعیت رد می کرد؛ پس دیدگاه امروز ایشان چه مبنایی دارد؟
می گویند با توان داخلی از پس مشکلات برخواهند آمد؛ اما سؤال این است که چگونه، با کدام چشم انداز و با کدام منابع؟ آیا دولت اختیارات حاکمیتیِ ضروری برای جراحی در مدیریت و برنامه ریزی کلان کشور را در دست دارد و در این خصوص وفاقی صورت گرفته است؟
آیا قرار است ساختار اجرایی کشور را با هدف افرایش بهره وری و کاهش هزینه ها، کوچک و چابک کنند و بساط انواع شورا و نهاد موازی و ناکارآمد برچیده شود؟ آیا قرار است منابع گسترده و ثروت عظیم نهادهای حکومتی خارج از کنترل و حسابرسی دولت از قبیل بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی، آستان قدس و… به حساب کشیده شود و برای سرمایه گذاری در جهت بهبود زیرساخت های کشور و رفع لااقل بخشی از ناترازی ها قابل دسترس باشد؟ آیا قرار است بودجه های هنگفتی که در جیب انواع مراکز و مؤسسات و نهادها با کارکردهای نامشخصِ مثلاً فرهنگی و مذهبی ریخته می شود، به تولید و اشتغال اختصاص یابد؟
آیا برای افزایش توان درونی و اقتدار کشور، قرار است مطالبه و رضایتمندی عموم مردم ملاک اصلی اتخاذ سیاست ها و تصمیمات ملی باشد؟ آیا قرار است گرایش غالب در سبک زیستن برای شهروندان بدون تحقیر و تقابل محترم شمرده شود؟ آیا قرار است زنجبر فیلترینگ از جان جامعه گشوده شود؟
به راستی چه چشم اندازی برای ادامه راه وجود دارد؟ ملاحظات دولت و شخص آقای پزشکیان قابل فهم است، اما با حرف و شعار کاری از پیش نمی رود؛ این شیوه صحیحی برای مواجهه با مسائل در منظر مردم نیست. راهی نشان بدهید که بشود به برداشته شدن لااقل یک قدم به پیش امیدوار بود؛ نه این که نام پزشکیان باشد و راه جلیلی.
وفاق این نیست که با ملاحظات بی وجه و محافظه کاری بی مورد، با بانیان مشکلات مردم هم داستان و هم شعار شویم؛ وفاق اصلی، در تعامل و هم داستان شدن با مردم، و گره گشاییِ شجاعانه در کار مردم است.