فرهنگی 15 اسفند 1403 - 1 هفته پیش زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه
کپی شد!
0
خلیل درمنکی، منتقد و نظریه‌پرداز ادبی در گفت‌وگو با نوآوران:

نقد فلسفه ادبی در ایران نوبنیاد است

خلیل درمنکی

مسعود عالی‌محمودی

در میان نویسندگان و اهالی ادبیات و به طور کلی جامعه ادبی این مهم مورد بحث است که نقد ادبی در ایران وجود ندارد و همواره نظر بر این است که ایران در روزگار فقدان نقد ادبی و اندیشه به سر می‌برد. در این باره باید پرسید که نقد چیست و بعد تعریفی از نقد ادبی ارائه کرد و بعد از آن است که جریان نقد ادبی شاخه‌های مختلف خود را نشان خواهد داد. آیا اهالی ادبیات که به فقدان نقد ادبی در ایران باور دارند، نقدهای ادبی را که منتشر می‌شود می‌خوانند و با آگاهی از این نوشته‌هاست که به نبود نقد اعتراض دارند یا اینکه نقد را محدود به جلسات داستانی و نشست‌های ادبی می‌‌دانند؛ همان چیزی که سال‌هاست فضای جدی نقد ادبی را مخدوش کرده است. برای پاسخ به این پرسش‌ها و اینکه نقد ادبی در ایران در چه وضعی است با خلیل درمنکی یکی از منتقدان نام‌آشنای ادبیات به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

به عنوان منتقدی که در حوزه ادبیات داستانی قلم می‌زنید، وضعیت نقد ادبی را در ایران چگونه ارزیابی می‌کنید به خصوص ده‌های که گذشت. به معنای دیگر می‌توانیم امیدوار باشیم که نقد در ایران وجود دارد یا خیر؟

باید بگویم در دهه گذشته ادبیت در ایران -چه شعر، چه رمان، چه داستان کوتاه و حتی می‌شود گفت ادبیات نمایشی- عملا در یک حالت ایستایی قرار داشته است.

اما در این میان بوده‌اند کسانی که در این حوزه خوش درخشیده‌اند.

بله، در ادامه خواهم گفت. باید بگویم که به اعتقاد من نقد ادبی به خصوص در این چند سال اخیر دارای نوعی رشد و شکوفایی خیره‌کننده بوده است؛ منتقدانی مثل شهریار وحیدی‌پور، امیر احمدی‌آریان، پوریا رفویی، لیلا صادقی، شهلا زرلکی و بسیاری از دوستان دیگر که در این مجال اندک وقت نام بردن از تک‌تک ایشان نیست، به فضای نقد ادبی اضافه شدند و نقدهای خیره‌کننده‌ای نوشتند.

از چه نظر نقشی این‌چنین خیره‌کننده در فضای نقد داشتند؟

از این نظر که ظرف سده گذشته نقد ادبی در ایران فاقد متُدولوژی و روش‌مندی مشخص بوده است اما حالا شما اگر بیایید فاطمه سیاح را که به نوعی روش‌مندی در نگاه نقادانه‌اش رسیده است یا رضا براهنی، احمد کلیمی‌حکاک که از دیدگاه نقد ادبی صاحب روش‌مندی و دستگاه فکری منسجم و خاص خود بوده‌اند و نحله‌های مختلف در نقد را تجربه کرده‌اند. از نقد روانکاوانه بگیرید تا نقدهای نظری و… اما همین روشمندی‌ها هم آن‌چنان به فلسفه ادبیات نرفته‌اند. درست است که کسی مثل شاهرخ مسکوب از مسیر اسطوره و خوانش متون کلاسیک، نگاه به زبان فارسی از دید تاریخی و اسطوره‌ای در جهت ساختن یک روش برای خواندن متون کلاسیک دست یافته است اما آن‌چنان به دیدار فلسفه ادبیات یا جامعه‌شناسی ادبیات نرفته‌اند.

شخصی مثل فاطمه سیاح چه؟

حتی او هم وقتی به نقدهایش نگاه می‌اندازیم، می‌بینیم که آن‌چنان رودرروی فلسفه ادبیات قرار نگرفته است هرچند او به عنوان مثال در مورد رئالیسم بسیار مشخص صحبت و سعی کرده که مسائل رئالیسم ادبی را در صدر قرنی که ما داریم، آن را به پایان می‌بریم، مطرح کند و حرف‌های درخشانی درباره رئالیسم ادبی زده است که به این معنا می‌توان او را تنها پیشاهنگ این جریان دانست اما او هم در طول تلاش‌هایش در حوزه نقد ادبی به دیدار فلسفه ادبیات نرفته است. حتی محمد صنعتی یا خانم حورا یاوری که به روانکاوی ادبی روی آورده بودند، باید گفت که این‌ها از دیدگاه مواجهه با فلسفه ادبیات بسیار فقیر بوده‌اند.

در این میان به واقع کسی را نداریم که در این سو گام برداشته باشد؟

شاید بشود گفت تنها منتقدی که بیش از هر کس دیگری در ایران سخن گفت و در این حوزه گام برداشت، رضا براهنی بوده است. او در «کیمیا و خاک» از فلسفه ادبیات سخن گفت و بعدها نیز در دیگر آثار خودش مثل «خطاب به پروانه‌ها» و حتی در «رویای بیداری»، رویای این مساله را دیده است، رفتن، شتافتن یا گرایش نقد ادبی فارسی به سمت فلسفه ادبیات.

فلسفه ادبیات نیازمند چه چیزی است و چرا تا این اندازه از این مهم دور بوده‌ایم؟

وقتی از فلسفه ادبیات سخن می‌گوییم در واقع نیاز به یک فضایی داریم که دارای مولفه‌هایی از نظریه‌های ادبی باشد. باید بگویم از دهه 70 به بعد است که نظریه ادبی با اقبال زیادی روبه‌رو می‌شود و در همین دوران است که بیشترین کتاب‌ها در این زمینه ترجمه شدند و از این طریق در دسترس افراد بیشتری قرار گرفتند. به عنوان مثال شما فرض کنید امید مهرگان که جوانی بود که به حلقه استاد پیوست و متون مهمی را از حوزه نظری ترجمه کرده است بنابراین گرچه او خودش منتقدی نبوده است که به شکل عملی در خصوص ادبیات ایران نقد بنویسد جز چند نقد پراکنده که چند سال پیش منتشر کرده است. با این وجود از آنجا که تعداد زیادی از آثار نقد ادبی را او به فارسی برگردانده است، او را هم می‌توان در شمار دیگر تاثیرگذاران حوزه نقد تلقی کرد.

به این معنا که او با ترجمه آثار نظری ادبی به این فضا کمک کرده است…

بله درست است یا به عنوان مثال درست است که این روزها دوستانی چون پیمان غلامی، زهره اکسیری یا کیوان مهتدی خودشان مستقیما دست‌اندرکار نوشتن نقد ادبی در ایران نیستند، اما از راه ترجمه متون فلسفی که در واقع هم‌داستانی‌ها و همراهی‌هایی با نظریه نقد ادبی دارند، در راه گسترش و تاسیس نوعی نظریه ادبی و فلسفی ادبی در ایران شراکت دارند و تاثیرگذار بوده‌اند. کتاب «پروست و نشانه‌ها» از ژیل دولوز که توسط زهره اکسیری و رضا سیروان ترجمه شده است، از این دست به شمار می‌آیند.

بنابراین در مقابل انفعالی که وجود داشته است، نوعی پویایی شکل می‌گیرد.

بله باید بگویم که در این دهه در مقابل افت داستان، رمان، شعر و حتی نمایشنامه ما با یک گشایش نظری، با یک مواجهه با فلسفه ادبیات و حتی جامعه‌شناسی ادبیات روبه‌رو بودیم. به عنوان مثال جوانی مثل حسین ایمانیان که نگاه‌دار بوده است به جامعه‌شناسی ادبیات و باید بگویم که خونی در این رگ دوانده است، در حوزه نقد شعر مرتضی پورحاجی، هوشیار انصاری‌فرد و دوستان دیگری که عرض کردم اشاره به همه آن‌ها امکان‌پذیر نیست، به این معنا باید گفت که حوزه نقد در این دوران دارای نوعی تنوع است. به عنوان مثال کسی مثل لیلا صادقی که تحصیلات عالیه داشته است، در حوزه زبان‌شناسی دارد نقد ادبی را به سمت زبان‌شناسی نزدیک می‌کند. هر چند رویکرد او ممکن است چندان مورد تایید بنده نباشد اما آن چیزی که برای من مهم است، فضای نحله‌های گوناگونی است که دوستان در حال کار روی آن هستند و تلاش دارند تا مقداری جغرافیای نقد ادبی در ایران را دقیق‌تر علامت‌گذاری کنند و باید بگویم که آن شاخه‌ای که به فلسفه ادبیات روی آورده است، برای من بسیار دارای اهمیت است.

چرا؟

به دلیل نو بودن آن یعنی شما اگر نگاه کنید به نقدهای کسانی مثل امیر آریان، پوریا رفویی، شهریار وقفی‌پور و فرشید فرهمندنیا و دوستانی که نگاه‌شان بیشتر به سمت فلسفه ادبی است، همان‌طور که اشاره کردم به دلیل نو بودن این شاخه، البته اگر از تجربیات رضا براهنی صرف نظر کنیم باید بگویم در شرایط کنونی بسیار ارزشمند است.

و چرا به عنوان مثال نقدهای جامعه‌شناسی ادبی نه؟

چون نقدهای جامعه‌شناسی ادبی خواهی‌نخواهی یک مقدار ریشه در سنت‌های چپ و ادبیات مارکسیستی دارد. به خاطر سبقه طولانی‌مدت جریان‌های مارکسیستی در ایران این گونه نقد ادبی در ایران نوظهور نیست و نمی‌توان آن را پدیده‌ای نو در ادبیات ایران دانست هرچند با وجود گرایشات جدیدتر به هر حال این شاخه نیز در حال تغییراتی دیگرگون است و خود را به روز می‌کند.

مفهوم‌سازی یکی از ویژگی‌های نقدهای شماست. آیا دیگرانی هم هستند که در این شاخه وارد شده باشند. کمی درباره اهمیت این موضوع بگویید.

بله. به عنوان مثال دوست ما آقای پوریا رفویی که آرای ژیل دلوز را در ایران بسیار توضیح داده و سعی کرده با مبانی دلوز ادبیات ایران را بخواند و نقدهای زیادی هم در این حوزه نوشته است و متونی را هم ترجمه کرده است، ایشان بر مفهوم‌پردازی تاکید می‌کند یا از طرف دیگر دوستمان امیر احمدی‌آریان هم در کتاب «شعارنویسی بر دیوار کاغذی» یا پاره‌ای دیگر از آثاری که منتشر کرده است، به مفهوم‌پردازی و مفهوم‌سازی تاکید داشته است. خود من هم همان‌طور که اشاره کردید، در نقدهایی که نوشته‌ام و در مقالاتی که منتشر کرده‌ام، به شکل پی‌درپی به مفهوم‌سازی اشاره کرده‌ام و فکر می‌کنم شهریار وقفی‌پور هم از این مساله دور نبوده است. بنابراین مفهوم‌سازی از یک جایگاه مهم و اهمیت فراوان برخوردار است. این کمی متفاوت است چراکه در این بین ممکن است نوعی رویکرد زبان‌شناسانه هم مثل لیلا صادقی یا رویکردی فمینیستی مثل خانم زرلکی به معنای نقد ادبی داشته باشد. اما وقتی شما دارید درباره مفهوم‌پردازی صحبت می‌کنید، مقداری از سنت‌های ریتوریک، بلاغی و مابه‌ازای ادبیات از راه تکنیک‌های ادبی و بلاغت و نحوه گفتن جدا می‌شوید اما آنجا وقتی درباره مفهوم سخن می‌گوییم، می‌خواهیم که بتوانیم مخرج‌مشترک‌هایی بگیریم در واقع به یک نقطه تکینی در آثار دست پیدا کنیم که گویی این آثار دور آن‌ها در حال چرخیدن هستند و تبدیل به منظومه‌هایی از مفاهیم می‌شوند که بعضی از این مفهوم‌ها ممکن است آنجا برجسته‌تر شوند. به همین دلیل است که می‌گویم این شاخه فلسفی ادبی در ایران برای من بسیار جالب است.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *