برگام پرهام
سرپرست یک ارکستر درجه – (مثل تاریخ در ابتدای رمانهای روس این قسمت را خط تیره میگذاریم) فرمودهاند ما در ایران نوازنده خوب نداریم. خب ما میپذیریم که نوازنده خوب نداریم. کنسرت شما را هم نمیآییم ببینیم چون اگر نوازنده خوب نداشته باشیم پس ارکستر خوب هم نداریم، پس لطف کنید برای اجرای برنامهتان نشست خبری و اینها نگذارید. بگویید یک پولی داشتیم خواستیم یک رزومهای چیزی بسازیم، گفتیم کجا بهتر است؟ آفرین! تالار وحدت. اگر گفتند ارکسترتان بدصداست، ما هم میگوییم به ما ربطی ندارد، شما نوازنده خوب به ما بده، ما هم به جای صدای پرندگان، صدای ساز واقعی در میآوریم. اصلا چرا بقیه اسپانسر دارند و ما نداریم. اگر نوازنده خوب داشتیم، اسپانسر هم میداشتیم. حالا اگر یک اسپانسر به ما بدهید ما هم میرویم با پولش نوازنده خوب تولید میکنیم. دست مریزاد؛ واقعاً از این حجم زیرکی حتی در اواخر پاییز هم آدم خزان میکند و همچون خزانزده برگش / که باغبان طبیعت / برون فکنده ز گلشن / به جرم چهره زردش… پرهام!