شخصاً معتقدم یک بازیکن خوب در بسکتبال به قدری روی عملکرد تیم تاثیرگذار است که هیچ مربی دوست ندارد او را کنار بگذارد. همیشه به بازیکنان جوانتر میگویم هیچ مربی بازیکن خوب را خط نمیزند. باورتان نمیشود اگر بگویم که همین الان 10 نفر به من زنگ زدند و میگویند فلانی پول داد تا من را کنار بگذارند، اصلاً این را قبول ندارم. در این سالها هیچ وقت چنین چیزی ندیدهام.
هدیه خطیبی
روزنامه نگار
صمد نیکخواه بهرامی کاپیتان تیم ملی بسکتبال ایران را میتوان در کنار حامد حدادی حرفه ایترین بازیکن تاریخ بسکتبال ایران دانست.
صمد نیکخواه بهرامی از سال ۲۰۰۰ با ورود به رقابتهای بسکتبال جوانان آسیا، مرزهای بینالمللی را خیلی زود درنوردید. عضویت در تیمملی بسکتبال در بازیهای غرب آسیا و سپس بازی جام ملتهای ۲۰۰۳ آسیا، نخستین تجربیات پدیده نوظهور بسکتبال آسیا از ایران بود. این روند تدریجی پیشرفت صمد با مسابقات ۲۰۰۵ دنبال شد و بعد از قهرمانی آسیا در سال ۲۰۰۷ شدت گرفت. به سالهای درخشش صمد در تیمملی باید قهرمانی در باشگاههای آسیا را هم اضافه کرد تا رسیدن این بازیکن به المپیک ۲۰۰۸ پکن. او بازیهای آسیایی ۲۰۱۰ را با پرچمداری کاروان ایران پشتسر گذاشت و مصدومیتش در رقابتهای جهانی ۲۰۱۰ ترکیه، بار روانی روی تیم ایران را در نخستین تجربه جهانی بر ملیپوشان بیشتر کرده بود، اما یک سال بعد دوباره به میادین برگشت و بعد از افت تیمملی در ۲۰۱۱، کار نیمهتمامش را بعد از قهرمانی ۲۰۱۳ و بازی در جام جهانی ۲۰۱۴ کامل کرد.
بازی صمد در فرانسه و لیگ چین آوازهاش را بیشتر کرد و صعود به المپیک با درخشش در جام جهانی ۲۰۱۹، موفقیتهای ستاره ۳۶ ساله بسکتبال ایران را تداوم بخشید تا در آستانه دومین المپیک دوران بازیاش قرار بگیرد. او بهعنوان بازیکن حرفهای از آسیا تمامی اعداد برای پیشرفت و تثبیت موقعیت یک بازیکن را همهجا در اختیار دارد. خلاصه آن که نامها در هر جایگاهی بهترین ابزار برای اعتبار بخشیدن به یک مجموعه هستند و صمد هم یکی از این نامهاست که با پرچمداری اش در المپیک اعتباری دیگر به بسکتبال ما بخشید. در ادامه به گفت و گو با نیکخواه بهرامی پرداختیم که می خوانی. او هنوز خداحافظی رسمی با تیم ملی نداشته اما چند سالی است که بسکتبال بازی نمی کند و در آمریکا مشغول تحصیل در مقطع دکتری (واقعی نه فقط بلوف) است.
*هیچ وقت خداحافظی رسمی از بسکتبال ملی و حتی باشگاهی نداشتی! چرا؟
واقعیتش برنامه خاصی برای خداحافظی ندارم و الان راجع به آن فکر نمیکنم، اما بهاحتمال زیاد این کار را خواهم کرد، البته همانطور که گفتم از الان برنامهای برایش ندارم. من نمیدانم خداحافظی چگونه است، اما دیگر اصلا به فکر بازگشت نیستم. به بازی کردن فکر نمیکنم و واقعا از نظر روحی – روانی نمیتوانم آماده تمرین باشم و نقشههای دیگر در سر دارم. من همواره برای زندگی خودم پلنهای (برنامههای) بلند مدت و کوتاه مدت داشتم. یک مدت بازی کردن برنامه اصلی من بود اما الان هدف من فرق کرده است.
*هنوز با فوتبال و فوتبالی ها خیلی میانه ای نداری؟
اگر دوستان پرسپولیسی ناراحت نشوند، بازی را میبینم. البته من پرسپولیس را خیلی دوست دارم و بعد از استقلال تیمی که دوست دارم، پرسپولیس است. دو شکل هوادار داریم، یکی که میخواهد تیم رقیب ببازد و دیگری هم این که به تیم رقیب کاری ندارد و فقط از تیم خودش حمایت میکند. من پرسپولیس را هم دوست دارم و دوست ندارم که این تیم موفق نشود. جزو آن دسته نیستم که امیدوار باشم تیم رقیب ببازد. دوست پرسپولیسی هم زیاد دارم و امیدوارم که این شوخیها باعث ناراحتی کسی نشود. شاید بهتر است بگویم، من طرفدار تراکتورم! امسال قهرمان هم شد.
*بازیکنان جوانی به تیم اضافه شدند، آیا این جوانان میتواند مثل نسل شما در تیم تا سالهای سال بازی کنند؟
من زمانی که 17-18 سال داشتم به تیم ملی اضافه شدم و آن زمان اعتقاد نداشتم که چون جوان هستم باید در تیم ملی بازی کنم؛ زمانی که 25 سال هم داشتم، این اعتقاد را داشتم و الان هم به این موضوع اعتقاد دارم. بهنظر من تیم ملی جای بازیکنان شایسته است، یعنی آمادهترین بازیکنان باید برای تیم بازی کنند، چراکه تیم ملی هر رشتهای ویترین آن رشته ورزشی است. درباره بازیکنان جوان هم باید بگویم که ما بازیکنان جوان و شایسته داریم ولی از الان به بعد همه چیز در دست خودشان است که چقدر خوب و جدی تمرین کنند و بتوانند جای خود را در ایران یا خارج از ایران باز کنند.
*بازیکنان دورگه و جدیدی که آمدند، آیا بهخاطر موفقیت دورگهها یا لژیونرهای فوتبال به تیم ملی بسکتبال اضافه شدند؟
تیم ملی جای شایستهترین بازیکنهاست و هرکسی به تیم اضافه شد، خیلی به ما کمک کرد. مایک رستمپور و آرون گرامیپور درکنار جوانانی مثل رسول مظفری خیلی به تیم ما کمک کردند و شایستگی خود را بهوضوح در این مسابقات ثابت کردند.
*تحصیلات در آمریکا تمام شود به ایران و بسکتبالش برمی گردی؟ کمک می کنی؟
بله حتماً. فعلاً اما حسابی مشغول درس هستم. شک نکنید که اگر مدیر بودم همه این بازیکنان تیم ملی را کنار میگذاشتم و یک ثانیه هم این افراد را تحمل نمیکنم حتی اگر همه بازیها را ببازیم.
در حال حاضر مشغول درس خواندن هستم و هر جا هم که مفید باشم بدون چشمداشت به بسکتبال ایران کمک می کنم چون من عاشق این رشته هستم و سالها در آن فعالیت کردهام. به مربیگری علاقه دارم اما فعلا در حال حاضر بیشتر سعی میکنم در بحث مدیریت کمک کنم.
*ژن درس خوانی مثل پدر و مادرت داری بالاخره.
درست است در خانواده ما تحصیل واقعی یعنی تا مقطع دکتری.
*موفق باشی. حسرت زندگی ورزشی تو چه چیزی هست؟ اولین های بسکتبال را دیدی، اولین جام جهانی، اولین المپیک ….
شک نکنید همیشه بزرگترین حسرت من این است که در المپیک با آیدین بازی نکردم، ولی من یاد گرفتم با این حسرت زندگی کنم. هر روزی که بازی کردهام به این موضوع فکر میکردم. در حقیقت شما طبق روال طبیعت درباره از دنیا رفتن پدر، مادر و اقوام خود فکر میکنید و میدانید که یک روز آنها نیستند، اما هیچ وقت فکر نمیکنید که برادر همسن شما یکباره نباشد. همیشه در شروع و پایان هر برنامهای به آیدین فکر میکنم. کمتر و بیشتر میشود اما واقعاً همیشه هست.
*ریاست جواد داوری را چطوری می بینی؟
نکات مثبت داوری انتقاد پذیر بودن است و اگر به هر کسی جز او این همه حمله میکردید واکنش نشان میداد اما او هیچ کاری نمیکند و فقط گوش میدهد! این که لج بازی نمیکند و باز خورد تصمیماتش را میگیرد خیلی نکته مثبتی است. این موضوع هم بیشتر نشأت گرفته از جوانی است که ریسک و خطر میکند. بعضی وقتها ساعت ۱۲ شب از فدراسیون به خانه میرود که نشان میدهد او در حال کار کردن است. همه از او انتقاد میکنند که ۹۰ درصد آنها هم غیرواقعی است. همیشه سعی دارم به بسکتبال کمک کنم و سهمی برای خودم از فدراسیون قائل نیستم. حال این که او با چه کسانی مشورت میکند، در صورت گوش کردن یا نکردن به آنها موفق میشود یا ضرر میکند، کارنامه او است و باید به پای خود داوری نوشته شود. در زمان ما به کسی باج نمیدادند و حتی میدانستم که خود من را کنار میگذارند، الان دیگر این طور نیست و مدیران جرأت لازم را ندارند. متاسفانه مدیران ما خیلی مواقع که لازم باشد کار درست را انجام نمیدهند و روی مسائل رخ داده را میپوشانند. شخصاً اگر من باشم سرپوش نمیگذارم و در بدترین شرایط هم بهترین تصمیم را میگیرم. من باشم کار درست را میکنم و نمیگویم کسی چه فکر میکند، حتی شاید جایگاه و صندلی خودم را از دست بدهم، اما من این کار را میکنم. باید مدیران ما جرأت داشته باشند هرچند که کار سخت است.
*درباره تو هم همیشه حرف و حدیث هایی بود … .
واقعا خود من هیچ وقت بازیکن سالاری با آن مفهوم خاص که کسی را از تیم ملی کنار بگذارم یا وارد تیم کنم نکردم. هیچ وقت هیچ چیز اضافی از کسی نخواستم، اگر یک مربی بیاورید که بگوید صمد گفت فلانی را بیار و فلانی را از تیم کنار بگذار، پایم را در سالن بسکتبال نمیگذارم. شاید به لحاظ فنی درباره یک شخص زنگ زده باشم، اما چنین چیزی هیچ گاه وجود نداشت که کسی را خط بزنم. این که بگویم از کسی خوشم نمیآید و رفیق من را بیار، چنین چیزی نبوده است.
شخصاً معتقدم یک بازیکن خوب در بسکتبال به قدری روی عملکرد تیم تاثیرگذار است که هیچ مربی دوست ندارد او را کنار بگذارد. همیشه به بازیکنان جوانتر میگویم هیچ مربی بازیکن خوب را خط نمیزند. باورتان نمیشود اگر بگویم که همین الان 10 نفر به من زنگ زدند و میگویند فلانی پول داد تا من را کنار بگذارند، اصلاً این را قبول ندارم. در این سالها هیچ وقت چنین چیزی ندیدهام.