اجتماعی 20 مرداد 1404 - 1 روز پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
عباس عبدی

وابستگی به مسیر

یکی از نظریاتی که می‌تواند سیاست‌های رسمی ایران را به خوبی تبیین کند، نظریه وابستگی به مسیر است. منظور این است که مسیر طی شده تا کنون مهم بوده است. در واقع ما با انتخاب‌های خود مسیر آینده را پیشاپیش تعیین کرده‌ایم. این نظریه می‌گوید اگر یک مسیر معین به علت بالا رفتن هزینه تغییر و یا به دلیل عادت‌های نهادی تثبیت می‌شود، هزینه تغییر آن بالاتر و دشوارتر می‌شود. این مسأله هنگامی که افراد ثابتی عهده‌دار امور شوند، وابستگی به مسیر در اصل وابستگی به صاحبان قدرت خواهد شد. هر چه در مسیر جلوتر رویم؛ حتی اگر بطور قطع هم بدانیم راه غلط است، باز هم از ترس هزینه‌های تغییر، مسیر را ادامه می‌دهیم.

سرمقاله عباس عبدی
یکی از نظریاتی که می‌تواند سیاست‌های رسمی ایران را به خوبی تبیین کند، نظریه وابستگی به مسیر است. منظور این است که مسیر طی شده تا کنون مهم بوده است. در واقع ما با انتخاب‌های خود مسیر آینده را پیشاپیش تعیین کرده‌ایم. این نظریه می‌گوید اگر یک مسیر معین به علت بالا رفتن هزینه تغییر و یا به دلیل عادت‌های نهادی تثبیت می‌شود، هزینه تغییر آن بالاتر و دشوارتر می‌شود. این مسأله هنگامی که افراد ثابتی عهده‌دار امور شوند، وابستگی به مسیر در اصل وابستگی به صاحبان قدرت خواهد شد. هر چه در مسیر جلوتر رویم؛ حتی اگر بطور قطع هم بدانیم راه غلط است، باز هم از ترس هزینه‌های تغییر، مسیر را ادامه می‌دهیم. تغییر مسیر نیازمند اراده‌های قوی سیاسی و جلب اعتماد مردم است. وابستگی به مسیر در ایران سکه رایج است. تقریباً قریب به اتفاق کارشناسان معتقدند که نحوه تخصیص منابع انرژی و قیمت‌گذاری آن نه تنها خلاف مصالح ملی و اقتصادی است، بلکه کاملاً هم نابخردانه و خلاف تجربیات بشر است، و بیش از همه دود آن به چشم مردم می‌رود، زیرا این منابع مال مردم است و نه مال دولت که آن را حراج کند. تقریباً اتفاق نظر است که وابستگی به منابع نفتی و صرف آن در امور جاری و مصرفی یک اقدام نادرست و ضد اقتصادی است. هر کس که می‌خواهد روی کار بیاید اول از همه به این نکته منفی اشاره می‌کند. ولی هنگامی که خودش می‌آید پای خود را دقیقاً جای پای قبلی‌ها می‌گذارد. چون حس می‌کند، اگر راه گذشته را نرود سقوط می‌کند و باید ادامه دادن آن راه نادرست را توجیه کند و چون نفوذ چندانی نزد مردم ندارد، جرأت تصمیم برخلاف مسیر گذشته را نیز ندارد.
وابستگی به مسیر به طور معمول هزینه‌های بسیار گزافی را بر فرد یا نهاد یا حکومت بار می‌کند. برای توجیه‌پذیری این سیاست مجبور می‌شوند که منافع آن را زیاد و هزینه‌هایش را کم برآورد کنند، ولی کار به جایی می‌رسد که ظرفیت اینگونه توجیهات نیز به کلی از میان می‌رود، و رهروان این راه مجبور به عقب‌نشینی اضطراری و تسلیم می‌شوند. این وضعیت در جنگ‌ها بیش‌تر دیده می‌شود. اقدامات ضد انسانی اسراییل در غزه تقریباً راه غیر قابل بازگشتی را پیش روی آن گذاشته است. ولی نتیجه آن شده که دولت‌های غربی را به سوی شناسایی دولت فلسطینی سوق داده است. ویژگی وابستگی به مسیر به این دلیل در شرایط جنگی بیش‌تر دیده می‌شود که هزینه‌های اصلاح سیاست و جدا شدن از مسیر گذشته زیاد می‌شود و پرداخت این هزینه برای سیاست‌گذار سخت‌تر می‌شود، لذا وابستگی او به مسیر نیز بیش‌تر و انعطاف‌ناپذیرتر می‌شود. در طول این مسیر گفتمانی نیز شکل می‌گیرد که بازگشت از مسیر مستلزم کنار گذاشتن این گفتمان می‌شود. جنگ جنگ تا پیروزی یا تا رفع فتنه از جهان و… مصداق‌های این گفتمان است. در واقع تغییر مسیر نیازمند شکست گفتمانی نیز هست.
یکی از بدترین مصداق‌های وابستگی به مسیر در ماجرای مهم فرزندآوری است که قانونی بسیار پرهزینه را نوشته‌اند که از روز اول با شکست مواجه شده است، و اکنون برای اینکه نشان دهند همچنان دنبال آن مسیر هستند مصاحبه کرده و می‌گویند که؛ گر چه در جنگ ۱۲ روزه بیش از هزار نفر از هم‌وطنان ما شهید شدند، ولی خوشبختانه زندگی جریان دارد و در همین مدت ۳۰ هزار نفر متولد شدند!! چرا چنین خبطی را سردمداران این قانون می‌کنند؟ آیا متوجه معنای بد آن نبودند؟ آیا نمی‌دانستند که این تعداد متولد نسبت به سال قبل ۱۰ درصد هم کمتر شده است؟ حتماً می‌دانستند. پس چرا گفتند؟ برای اینکه نشان دهند ما همچنان به مسیر نادرست و هزینه‌دار فراوان گذشته وابسته هستیم و حتی انتقاد کردند که چرا این قانون به طور کامل اجرا نمی‌شود؟!! مسأله اینترنت و رسانه هم همین گونه است. بیش از یک صد سال است که در ایران حکومت‌ها در برابر نوآوری‌های رسانه‌ای مقاومت می‌کنند، و همچنان هم این سیاست را در همان مسیر ادامه می‌دهند، در حالی که به وضوح می‌دانند که این راه به بن‌بست قاطع رسیده است.
اینترنت حتی با رسانه‌های قبلی یک فرق اساسی دارد. اینترنت خودش رسانه نیست. روزنامه و رادیو و تلویزیون رسانه بودند، نسبت اینترنت به رسانه فضای مجازی، مثل نسبت چاپ به روزنامه است. حکومت‌ها با صنعت چاپ مخالف نبودند، انتشار روزنامه آزاد را مانع می‌شدند، ولی الآن مجبورند با اینترنت مخالفت کنند، تا جلوی رسانه مجازی را بگیرند، چون نمی‌توان اینترنت خوب داشت. ولی دسترسی به رسانه مجازی را مانع شد. نسل زد (Z) بدون اینترنت نمی‌تواند زندگی کند. دنیای دیگری است برای آنها، پس الزامات جدید اینترنت را الزامی می‌کند، و باید رسانه‌های آزاد را هم به تبع آن پذیرفت. یک جایی وابستگی به مسیر ضدیت با رسانه را قطع کنید، اگر قطع نکنید، قطعاً باخته‌اید. اینترنت پارادوکس این ساختار شده است.
نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *