باید بپذیریم در این سالها مسئولانی با نیت خیر آمدند اما در عمل هیچ کاری انجام نشد. یا بلد نبودند چطور اهداف خود را اجرایی کنند یا اصولا علاقه نداشتند خود را به آب و آتش بزنند و یا تنها به نفع شخصی و دریافت حقوق ماهانه بسنده کردند. دلیل رکود این روزهای تئاتر ما هم همین است که این هنر اصلا جدی انگاشته نمیشود.
باید بپذیریم در این سالها مسئولانی با نیت خیر آمدند اما در عمل هیچ کاری انجام نشد. یا بلد نبودند چطور اهداف خود را اجرایی کنند یا اصولا علاقه نداشتند خود را به آب و آتش بزنند و یا تنها به نفع شخصی و دریافت حقوق ماهانه بسنده کردند. دلیل رکود این روزهای تئاتر ما هم همین است که این هنر اصلا جدی انگاشته نمیشود. به عنوان نمونه شما اصلا ردی از اندیشیدن به تئاتر در میان نمایندگان مجلس نمیبینید. به این دلیل که تمام اذهان مشغول امور به اصطلاح مهمی مانند تامین معاش یا تحریم و … است که به نظر من اصلا مهم نیست. چون تمام امور به واسطه فرهنگ قدرتمند سامان پیدا میکند و دستاوردهای فرهنگی یک کشور با فشار و تحریم از میان نمیرود. در این زمینه به یک نمونه اشاره کنم. کشور اتریش بعد از جنگ جهانی اول درخواست وام کلانی از ایالات متحده داد تا صرف ساخت و ساز چند کارخانه کند. اما جالب است بدانید تمام بودجه مورد نظر صرف ساخت سالنهای تئاتر، اپرا و باله شد چون اعتقاد داشتند با ساختن فرهنگ تمام کشور ساخته میشود.
پرداخت سوبسید به عرصه فرهنگ یکی دیگر از نکات تاسفآور است. چون این فرهنگ نیست که در تمام جهان سوبسید دریافت میکند، بلکه اعتقاد بر این است که سوبسید باید برای رفع نیازهایی مانند گوشت و نان و خوراک پرداخت شود. فرهنگ در نظر آنها اصل غیرقابل انکاری است که نیاز به سوبسید ندارد بلکه بودجههای کلان از پیش برای آن کنار گذاشته شده است. پرداخت سوبسید یعنی منت گذاشتن بر سر اهل فرهنگ. اینکه عنوان کنیم لطف ما شامل حال فرهنگ کشور شد و 15 میلیارد تومان بودجه کنار گذاشتیم. در حالیکه این نشان میدهد ما نمیدانیم هنرمندان سرمایههای اقتصادی و فرهنگی یک کشور هستند. وقتی یک نویسنده و آهنگساز را از دست میدهیم چند سال زمان و هزینه نیاز است جایگزین پیدا کنیم؟ مگر فردی مانند احمد محمود جایگزین دارد؟
از همین بحثها به این نتیجه میرسیم که تئاتر اصلا اهمیت ندارد وگرنه میشد کاری برای این هنر انجام داد. باید به این نتیجه برسیم که هر یک از استانها مثلا به 10 تالار وحدت و تئاترشهر و سالن اپرا نیاز دارد در حالیکه زیربناهای ما دچار مشکل هستند و تالار وحدت ما امروز بسیار عقب افتاده است. اما هنرمندان در این شرایط جانفشانی میکنند و مخاطب وجود دارد. این نگاه مدیران است که صد در صد باید نسبت به عرصه فرهنگ تغییر کند. نمیخواهم بدبینانه با امور مواجه شوم، بلکه ترجیح میدهم امیدوارانه بگویم امیدوارم در سال جدید اتفاقهای خوبی در زمینه برنامهریزی عرصه فرهنگ و هنرهای نمایشی شاهد باشیم.