اجتماعی 29 اردیبهشت 1404 - 2 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
نوآوران بررسی می کند

چرا آستانه تحمل افراد پایین آمده است؟

این روزها آدم‌ها به‌سادگی از کوره درمی‌روند، پشت چراغ قرمز داد می‌زنند، در صف نانوایی به جان هم می‌افتند، در خانه کودک خردسال را با داد و تنبیه ساکت می‌کنند و حتی در روابط خانوادگی یا کاری با یک کلمه ساده، به جنگ اعصاب کشیده می‌شوند. اما چرا؟ چرا امروز بیشتر از دیروز صبور نیستیم؟ چه بر سر روان جامعه آمده که تاب و تحمل فرسایش یافته و آدم‌ها اینقدر به لب پرتگاه عصبانیت و آشفتگی نزدیک شده‌اند؟

چرا آستانه تحمل پایین آمده است؟

سارا امیری

این روزها آدم‌ها به‌سادگی از کوره درمی‌روند، پشت چراغ قرمز داد می‌زنند، در صف نانوایی به جان هم می‌افتند، در خانه کودک خردسال را با داد و تنبیه ساکت می‌کنند و حتی در روابط خانوادگی یا کاری با یک کلمه ساده، به جنگ اعصاب کشیده می‌شوند.
اما چرا؟ چرا امروز بیشتر از دیروز صبور نیستیم؟ چه بر سر روان جامعه آمده که تاب و تحمل فرسایش یافته و آدم‌ها اینقدر به لب پرتگاه عصبانیت و آشفتگی نزدیک شده‌اند؟

*زیست انسان امروزی؛ بمبارانی از محرک‌ها
یکی از نخستین دلایل این وضعیت، تغییر سبک زندگی و محیط روانی انسان امروزی است. زندگی ما به‌شدت پرتحرک، پرصدا و پراز محرک‌های مکرر و غیرقابل پردازش شده است. شبکه‌های اجتماعی، اخبار فوری، پیام‌های تصویری، گوشی‌های هوشمند، و هجوم اطلاعات از در و دیوار، مغز ما را در حالت «آماده‌باش دائمی» نگه می‌دارد.
مغز انسان به‌طور طبیعی برای تحلیل تعداد محدودی از محرک‌ها طراحی شده، اما امروز، با یک اسکرول ساده در اینستاگرام، ده‌ها احساس متفاوت – از حسادت گرفته تا افسوس، ترس، خشم و حس ناکامی – در کمتر از چند دقیقه به روان ما هجوم می‌آورند. این بمباران احساسی، مغز را خسته می‌کند. و مغز خسته، زود می‌رنجد، زود می‌ترسد و زود عصبی می‌شود.

* ناامنی روانی ناشی از شرایط اقتصادی و اجتماعی
امروز زندگی روزمره مردم با انواع ناامنی‌های بیرونی گره خورده است. تورم، بیکاری، نااطمینانی از آینده، فشارهای معیشتی، اجاره‌خانه، نگرانی از سلامتی، فشارهای شغلی، و آینده‌ای مبهم، روان جامعه را تحت‌فشار گذاشته‌اند. وقتی فرد نمی‌داند آیا فردا می‌تواند اجاره خانه‌اش را بدهد یا نه، یا نمی‌داند وضعیت تحصیلی فرزندش چه می‌شود، یا نگران دارو و درمان پدر و مادر سالخورده‌اش است، دیگر ظرف روانی‌اش گنجایش ندارد.
این ناامنی‌های مزمن، بدن را در وضعیت استرس مزمن قرار می‌دهند. در این حالت، هورمون کورتیزول (هورمون استرس) در بدن بالا می‌ماند. در نتیجه، فرد همیشه در حال آماده‌باش روانی است. کوچک‌ترین حرفی یا اتفاقی می‌تواند او را به واکنشی بیش از حد سوق دهد.

* فرسودگی روانی جمعی؛ آسیب خاموش دنیای مدرن
یکی دیگر از دلایل کاهش آستانه تحمل، فرسودگی روانی است. این حالت نه فقط مختص کارمندان پرتلاش نیست، بلکه امروز به پدیده‌ای فراگیر تبدیل شده است. انسان مدرن با حجم زیاد کار، بی‌تحرکی، ساعات خواب نامنظم، تغذیه ناسالم و دوری از طبیعت، به تدریج دچار فرسودگی می‌شود.
در این وضعیت، نه تنها انگیزه و انرژی کاهش می‌یابد، بلکه خلق‌وخو نیز تغییر می‌کند. فرد بی‌حوصله، کم‌انرژی و زودرنج می‌شود. این افراد وقتی درگیر یک تعامل ساده اجتماعی یا خانوادگی می‌شوند، سریع واکنش منفی نشان می‌دهند؛ نه از روی بدجنسی، بلکه به دلیل ته‌کشیدن توان روانی.

* تربیت عاطفی ناکارآمد در کودکی
یکی از مهم‌ترین دلایل زودعصبی‌شدن افراد بزرگسال، ناتوانی آن‌ها در تنظیم هیجانات است؛ مهارتی که باید از کودکی آموزش داده می‌شد اما نشد. بسیاری از ما در محیط‌هایی بزرگ شده‌ایم که یا سرکوب احساسات را یاد گرفته‌ایم، یا فوران آن را. یاد نگرفته‌ایم چگونه با خشم کنار بیاییم، چگونه تنش را مدیریت کنیم، یا چطور نیازها و احساسات‌مان را به شیوه‌ای سالم بیان کنیم.
فردی که یاد نگرفته در کودکی چگونه با ناکامی کنار بیاید، در بزرگسالی هم با کوچک‌ترین مخالفت یا عدم‌تحقق خواسته‌اش، واکنش تند نشان می‌دهد.

* گسست اجتماعی و تنهایی پنهان
رابطه‌های انسانی در جامعه امروز دچار سطحی‌بودن و گسست شده‌اند. افراد با هم کمتر گفت‌وگو می‌کنند، کمتر درد دل می‌کنند، کمتر شنیده می‌شوند. خانواده‌ها به‌جای دور هم بودن، در اتاق‌های جداگانه و صفحه‌های گوشی‌شان غرق‌اند. این تنهایی پنهان باعث می‌شود افراد بیشتر در درون خود خشم تلنبار کنند، چون جایی برای ابراز و تخلیه سالم آن وجود ندارد.
روزی که این خشم تلنبار شده به شکل غیرمنتظره‌ای فوران می‌کند، برای اطرافیان عجیب است. اما برای روان آن فرد، اتفاقی دیرهنگام است. کسی که در خلأ عاطفی زیسته، آستانه تحملش برای اختلاف یا ناکامی، شکننده می‌شود.

*راهکارهایی برای بازسازی آستانه تحمل روانی
اما چاره چیست؟ آیا این شرایط غیرقابل بازگشت است؟ پاسخ منفی است. مغز انسان انعطاف‌پذیر است، روان انسان نیز قابل ترمیم. اما برای بازیابی صبوری و تحمل روانی، نیاز به مجموعه‌ای از راهکارها داریم؛ در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی.

*الف) در سطح فردی
افزایش خودآگاهی هیجانی
باید بیاموزیم احساسات‌مان را بشناسیم و قبل از فوران آن‌ها، آن‌ها را نام‌گذاری کنیم. جمله ساده‌ی «الان عصبانی‌ام»، یا «الان خسته‌ام» کمک می‌کند بین احساس و عمل، فاصله بیندازیم.

*مدیریت استرس و آرام‌سازی روان
مدیتیشن، تمرین‌های تنفسی، یوگا، یا حتی پیاده‌روی منظم در فضای باز، می‌تواند سطح هورمون استرس را کاهش دهد و مغز را به تعادل برگرداند.

*تنظیم خواب و تغذیه
بی‌خوابی و تغذیه ناسالم، از عوامل مهم تحریک‌پذیری و زودعصبی‌شدن هستند. مغزی که خوب نخوابیده، مثل ماشینی با بنزین سرب‌دار است؛ حرکت می‌کند، اما آلوده و خشن.

*کاهش مصرف شبکه‌های اجتماعی
گاهی یک رژیم رسانه‌ای می‌تواند سطح آرامش را بالا ببرد. کاهش زمان حضور در شبکه‌های اجتماعی و اخبار منفی، کمک می‌کند مغز در وضعیت طبیعی‌تری عمل کند.

*ب) در سطح خانوادگی
بازسازی ارتباطات انسانی
خانواده باید دوباره به جای امنی برای گفت‌وگو تبدیل شود. صرف غذاهای مشترک، وقت‌گذرانی بی‌گجت، یا حتی بازی‌های دسته‌جمعی، پیوندهای عاطفی را تقویت کرده و از تنهایی پنهان می‌کاهد.

*یادگیری مهارت‌های ارتباطی
به‌جای فریاد یا سکوت، اعضای خانواده باید یاد بگیرند چگونه احساسات خود را بدون خشونت و با همدلی بیان کنند. گفتن «از رفتار تو ناراحت شدم» به‌جای «تو همیشه این‌طوری هستی» تغییر بزرگی در روابط ایجاد می‌کند.

*ج) در سطح اجتماعی و فرهنگی
آموزش عمومی تنظیم هیجانات در مدارس و رسانه‌ها
آموزش مهارت‌های زندگی، تاب‌آوری، مدیریت خشم و همدلی باید جزو آموزش رسمی و رسانه‌ای شود. بچه‌هایی که از کودکی با این مفاهیم آشنا می‌شوند، بزرگسالانی مهربان‌تر و صبورتر خواهند شد.

*کاهش فشارهای معیشتی و اقتصادی با سیاست‌گذاری درست
آرامش روانی، بی‌ارتباط با اقتصاد نیست. مسئولان باید بدانند که تورم، بیکاری و ناامنی اقتصادی، نه‌فقط جیب مردم، بلکه روان جامعه را خالی می‌کند.
ما انسان‌هایی هستیم که به‌جای نفس‌کشیدن، شتاب می‌کنیم. به‌جای شنیدن، قضاوت می‌کنیم. به‌جای صبر، فوران می‌کنیم. اگر می‌خواهیم آستانه تحمل‌مان را بازسازی کنیم، باید دوباره هنر زیستن آرام را یاد بگیریم. بازگشت به سادگی، به طبیعت، به گفت‌وگو، به سکوت و به ارتباط انسانی واقعی.
صبوری، فضیلتی است که در هیاهوی دنیای مدرن گم شده. اما هنوز هم می‌شود پیدایش کرد. اگر بخواهیم. اگر تمرینش کنیم.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *