اجتماعی 23 تیر 1404 - 6 ساعت پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
مدرس دانشگاه و روان شناس بالینی در گفت و گو با نوآوران:

چرا جوانان تمایل کمتری به ازدواج دارند؟

در گفت‌و‌گوهای روزمره‌مان با جوانان دهه هفتاد و هشتاد و نودی ایران، موضوع تکرارشونده‌ای را می‌بینیم: «کار نیست»، «خانه نیست»، «امیدی به آینده نیست». گزارش‌های رسمی هم این تصویر را تأیید می‌کند؛ میانگین سن نخستین ازدواج در پسران از ۲۶ سال در ابتدای دهه ۹۰ به بالای ۳۰ سال رسیده و در دختران نیز از ۲۳ به حدود ۲۸ سال نزدیک شده است. گرانیِ مسکن، نااطمینانی شغلی، کاهش دستمزدِ واقعی، و نبود نظام حمایتی مؤثر، دستان بسیاری را برای تشکیل خانواده کوتاه کرده است. از سوی دیگر، ارزش‌های فرهنگی تازه ـ از ترجیح آزادیِ فردی تا ترس از مسئولیت اقتصادیِ مضاعف ـ انگیزه ازدواج را کمرنگ کرده است.

ازدواج

هدیه نوری
روزنامه نگار

در گفت‌و‌گوهای روزمره‌مان با جوانان دهه هفتاد و هشتاد و نودی ایران، موضوع تکرارشونده‌ای را می‌بینیم: «کار نیست»، «خانه نیست»، «امیدی به آینده نیست». گزارش‌های رسمی هم این تصویر را تأیید می‌کند؛ میانگین سن نخستین ازدواج در پسران از ۲۶ سال در ابتدای دهه ۹۰ به بالای ۳۰ سال رسیده و در دختران نیز از ۲۳ به حدود ۲۸ سال نزدیک شده است. گرانیِ مسکن، نااطمینانی شغلی، کاهش دستمزدِ واقعی، و نبود نظام حمایتی مؤثر، دستان بسیاری را برای تشکیل خانواده کوتاه کرده است. از سوی دیگر، ارزش‌های فرهنگی تازه ـ از ترجیح آزادیِ فردی تا ترس از مسئولیت اقتصادیِ مضاعف ـ انگیزه ازدواج را کمرنگ کرده است.
اما مسأله فقط تأخیر یا انصراف از ازدواج نیست؛ این روند روی سلامت روان نسل جوان اثر می‌گذارد. تحقیقات داخلی نشان می‌دهد در بازهه ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۳، نرخ «احساس تنهایی مزمن» در جوانان شهری ۱۸ تا ۳۵ ساله از ۲۱ به ۳۴ درصد رسیده است. احساس «بی‌چیز بودن» یا «بی‌آینده بودن» به اضطراب فراگیر، افسردگی پنهان و رفتارهای پرخطر دامن می‌زند. وقتی چشم‌انداز بلندمدت تیره باشد، بسیاری از جوانان انگیزهه سرمایه‌گذاری روی مهارت، پس‌انداز یا حتی مراقبت شخصی را از دست می‌دهند؛ «چرا تلاش کنم وقتی نمی‌دانم فردا چه می‌شود؟».
بعدِ ماجرا به سال‌های پیری همین نسل برمی‌گردد. پیش‌بینی‌های مرکز آمار نشان می‌دهد تا سال ۱۴۲۵، بیش از یک‌سوم جمعیت ایران بالای ۶۰ سال خواهند بود؛ اگر بخش بزرگی از آنان بدون همسر و فرزند باشند، با پدیدهه «سالمندان تنها» رو‌به‌رو می‌شویم؛ گروهی که نه شبکهه حمایتی خانوادگی دارد، نه سازوکار رفاهی کشور برای نگهداری از چنین جمعیتی طراحی شده است. تبعات اجتماعی ـ از کسری بودجهه درمانی تا فرسودگی نظام پرستاری ـ قابل چشم‌پوشی نیست.
در همین خصوص به گفت و گو با مریم فلاحت‌پیشه، مدرس دانشگاه و روان شناس بالینی پرداختیم.

*نخستین پیامد روانی به تأخیر افتادن یا کنار گذاشتن ازدواج برای جوانان امروز چیست؟
مهم‌ترین پیامد، فرسایش حس کنترل بر زندگی است. انسان نیاز دارد آینده‌اش را تا حدی پیش‌بینی‌پذیر ببیند. شغل، خانه، رابطه پایدار. وقتی مجموعه این متغیرها دچار نااطمینانی مزمن شود، مغز در حالت هشدار باقی می‌ماند؛ کورتیزول بالا می‌رود، خواب مختل می‌شود و توان تصمیم‌گیری کاهش می‌یابد. این چرخه احتمال افسردگی و اضطراب فراگیر را بالا می‌برد. در کلینیک می‌بینم جوانانی که هیچ اختلال جدی قبلی نداشته‌اند، فقط به‌خاطر آینده مبهم، وارد طیف افسردگی خفیف تا متوسط شده‌اند.

* آیا «مجرد ماندن» الزاماً معادل آسیب روانی است؟
خیر؛ مجرد بودنِ انتخابی عارضه نیست. مسأله وقتی آسیب‌زا می‌شود که فرد «می‌خواهد اما نمی‌تواند» وارد رابطه پایدار شود؛ یعنی تضاد میان خواست درونی و محدودیت بیرونی. این ناتوانی اجباری حس ناکارآمدی را تشدید می‌کند. ضمناً شبکه حمایتی رسمی در کشور ما ضعیف است؛ مجردِ سن بالا در غیاب خانواده اصلی، احتمال انزوای اجتماعی بیشتری دارد. در فرهنگ‌های با سیستم حمایت اجتماعی قوی‌تر، حتی مجردانِ سالخورده نیز منابع متنوعی برای معنا و تعلق دارند، اما در جامعه ما خانواده هنوز ستون اصلی مراقبت روانی ـ اجتماعی است.

* فشار اقتصادی چگونه به فشار روانی تبدیل می‌شود؟
سه مرحله دارد: ‌۱) نگرانی مداوم: فرد مرتب هزینه‌ها را با درآمد مقایسه می‌کند و به نتیجه منفی می‌رسد. ۲) بی‌تصمیمی: هر تصمیم مالیِ بلندمدت ـ از اجاره خانه تا خرید جهیزیه ـ به تعویق می‌افتد. ۳) فرسودگی هیجانی: مغز دیگر انرژیِ حل مسئله ندارد و به بی‌حسی می‌رسد. بی‌حسی ظاهراً آرام است ولی در باطن نشانه فرسودگی عاطفی است. این جاست که مصرف‌گرایی لحظه‌ای، بازی‌های آنلاین افراطی یا رفتارهای پرخطر به‌عنوان مسکن کوتاه‌مدت ظاهر می‌شوند.

* تبعات درازمدت برای جامعه چیست اگر همین روند ادامه پیدا کند؟
ما با سه بحران هم‌زمان روبه‌رو می‌شویم: ۱) سالمندان تنها: جمعیتی با نیاز بالا به مراقبت، اما بدون پشتوانه خانوادگیِ کافی. فشار بر بودجه عمومی سلامت افزایش می‌یابد.
۲) تنهایی بین‌نسلی: کودکان کمتر، فاصله عاطفی بیشتر بین نسل‌ها. حس تعلق اجتماعی ضعیف می‌شود و سرمایه اجتماعی افت می‌کند.
۳) کاهش مشارکت مدنی: مطالعات نشان می‌دهد افرادی که در روابط پایدار قرار دارند، در فعالیت‌های داوطلبانه و رأی‌دهی سیاسی فعال‌ترند. زوال این پیوندهای پایدار ممکن است مشارکت مدنی را نیز فرسایش دهد و سرمایه دموکراتیک جامعه لطمه بخورد.

* در سطح فردی، جوانان چه کار می‌توانند بکنند تا آسیب روانی را کاهش دهند؟
سرمایه‌گذاری بر مهارت‌های روان‌شناختی فردی مثل تاب‌آوری، تنظیم هیجان و ذهن‌آگاهی؛ این مهارت‌ها احتمال فرسودگی را کم می‌کند. جمع‌های کوچک دوستانه یا انجمن‌های محلی که نقش خانواده انتخابی را ایفا کنند. داده‌ها نشان می‌دهد حمایت هم‌سالان، یکی از قوی‌ترین عوامل محافظ در برابر افسردگی است. بخش بزرگی از اضطراب مالی ناشی از مقایسه پیوسته با “لایف‌استایل”‌های دستکاری‌شده آنلاین است. حذف یا محدودسازی این ورودی‌ها کمک‌آفرین است. مراجعه زودهنگام به روان‌درمانگر از تبدیل اضطراب موقعیتی به اختلال بالینی جلوگیری می‌کند. درمان یک سرمایه‌گذاری است، نه هزینه اضافی.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *