سیاسی 18 اسفند 1403 - 4 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
فیروز نعیم

چرا خیزش های خیابانی اخیر هم چون انقلاب سال ۱۳۵۷ به توفیق نیانجامید

توده های انسانی – به ویژه در جوامع بسیار بزرگ – تحت تأثیر و فشار “تجمع” عوامل و عناصر شورش به خیابان می ریزند و معمولاً ندرتاً پیش می آید که مردم، به خاطر عواملی چون فقر، تبعیض، ناهمگنی فرهنگی، تحقیر ملی بر اثر از دست دادن سرزمین در جنگ و… “به تنهایی” به شورشی عظیم و سراسری اقدام کنند. تازه، خود این شورش هم با “انقلاب” به طور بنیادی تفاوت دارد. به همین علت است که به قول لئون تروتسکی: «انقلاب های بزرگ در تاریخ، این چنین کمیاب اند».

فیروز نعیم محبوبی

مدیر مسئول

توده های انسانی – به ویژه در جوامع بسیار بزرگ – تحت تأثیر و فشار “تجمع” عوامل و عناصر شورش به خیابان می ریزند و معمولاً ندرتاً پیش می آید که مردم، به خاطر عواملی چون فقر، تبعیض، ناهمگنی فرهنگی، تحقیر ملی بر اثر از دست دادن سرزمین در جنگ و… “به تنهایی” به شورشی عظیم و سراسری اقدام کنند. تازه، خود این شورش هم با “انقلاب” به طور بنیادی تفاوت دارد. به همین علت است که به قول لئون تروتسکی: «انقلاب های بزرگ در تاریخ، این چنین کمیاب اند».
در ایران امروز ما، با وجود تجمع بسیاری از عوامل ناآرامی و نارضایتی های اجتماعی در بطن و متن جوامع شهری کشور در حال حاضر، قطعاً انقلاب رخ نخواهد داد. در وهله نخست، آن چنان که پیش تر گفته شد، عصر انقلاب – به ویژه انقلاب های بزرگ در جهان – به طور کلی سپری شده است.
علت مهم تر دوم آن که، انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به مثابه یکی از بزرگ ترین و ژرف ترین تحولات اجتماعی جهان معاصر و بی تردید بزرگ ترین در تاریخ ایران، هنوز تمام نشده و به تمامی بار تاریخی خود را بر زمین نگذاشته است که بتوان از تحول دومی به همان ژرفا و اهمیت سخن گفت. روحیه برخاسته از انقلاب و تأثیر گرفته از آن، هنوز در بخش قابل ملاحظه ای از توده مردم و نیز نخبگان کشور موج می زند که مستقیماً برخاسته از عظمت انقلاب ۲۲ بهمن است.
آرمان های اصلی و بزرگ این انقلاب، ولو بسیار کم رنگ تر از روزها و سال های آغازین، هنوز ایدئولوژی رسمی رهبران، تریبون داران و دستگاه های تبلیغاتی کشور را تشکیل می دهند و حتی اگر در داخل کشور دیگر اکثریت را به دنبال خود نکشاند، جاذبه جادویی و نیرومند آن هنوز اقلیت بزرگی را چنان متحد و منسجم می کند که هر اکثریت نامسنجمی را در روز مبادا به عقب می راند و شاکله نظام سیاسی را پایدار نگاه می دارد.
شعارهای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، هر یک حتی اگر برای اقلیتی به تنهایی موضوعیت داشته و هواداری شان از نظم سیاسی حاکم را در پی بیاورد، تجمع هر سه آن ها، شمار هواداران این نظم را بسیار بیش از آن می کند و کرده است. مثلاً گوهر استقلال سیاسی که جمهوری اسلامی ایران اکنون آن را به تمامی و بی هیچ تنازل و فریبی داراست، ارجمندی بی همتایی از آن نه تنها در چشم کثیری از ایرانیان، بلکه در نگاه اکثریت ملت های منطقه و به ویژه کشورهای اسلامی ترسیم کرده است.
با هر میزان نارضایتی از شرایط اقتصادی، فساد، تبعیض و یا ناکارآمدی؛ بسیاری از مردم و نخبگان، قدر این استقلال در تصمیم گیری های ملی را می شناسند. گوهر استقلال، به ویژه هنگامی بازتاب خود را در اراده میلیون ها ایرانی آشکار می کند که اینان، در گروه اصلی اپوزیسیون کنونی نه سر در سفره بزرگ ترین دشمن ایران یعنی ایالات متحده آمریکا، بلکه نشسته بر زانوان هارترین جناح های آن می بینند.
همین جا، عامل بعدی در حفظ ثبات سیاسی ایران با وجود احتمال شورش ها و ناآرامی های محدود یا گسترده در این یا آن منطقه کشور مطرح می شود. برای بروز انقلاب، علاوه بر ناتوانی نظم سیاسی و نظامی حاکم در اداره شایسته کشور و تأمین رضایت مردم در همه عرصه های زیستی، یک “آلترناتیو” نیرومند که بتواند قدرت سیاسی را از نظام فرضاً ناتوان کنونی بگیرد، و با تأمین به ویژه “امنیت”، در دستان خود متمرکز کند، اجتناب ناپذیر و بلکه حیاتی است. بدون این آلترناتیو، هیچ تغییر سیاسی بزرگی در کار نخواهد بود و ما نیک می دانیم که اصلی ترین ویژگی اپوزیسیون خارج از کشور، سر و صدای بسیار آن ها در عین میان تهی بودن شان است؛ هم چون ”طبل غازیِ” گلستان سعدی!
همین جا به عامل و عنصر بعدی در حفظ ثبات ایران در قالب کلی اشاره می شود: “طبقه متوسط شهری ایران”.
این طبقه گر چه در دو دهه اخیر بسیار به لحاظ اقتصادی ضربه خورده و آسیب جدی دیده است؛ هم از نظر فرهنگی / اجتماعی و هم شمار جمعیت، بی تردید هنوز نیرومندترین طبقه اجتماعی ایران امروز است. از جنبه خصلت های طبقاتی و اجتماعی، این طبقه از خشونت در هر شکل آن می هراسد و می پرهیزد. بنابراین، در شرایط بی آلترناتیو بودن ساختار سیاسی و نیز ترویج خشونت از سوی مخالفان نظام سیاسی، این طبقه، حتی فقر و تبعیض را به ناامنی ترجیح می دهد. اساساً پیدایی جنبش اصلاح طلبی از نیمه دهه ۱۳۷۰ خورشیدی به این سو با وجود کم رنگ شدن آن در سال های اخیر که هم چنان شعله آن در انتخابات ریاست جمهوری اخیر دیده شد، ناشی از همین روحیه “بهبود خواهی” در برابر “سرنگون طلبی” این طبقه است.
همه این عوامل باز دارنده در کنار عامل مهم بس مهم ایدئولوژی “اسلام گرایانه” نظام سیاسی حاکم که هنوز میلیون ها انسان را در ایران و دیگر کشور های منطقه به دنبال خود می کشد و جاذبه ای بس نیرومند برای هر حکومتی فراهم می آورد، بدون کارآمدی، رفاه عمومی، رفع تبعیض و از همه مهم تر؛ عدالت، تا قیامت نمی توانند – چنان که در گذشته نیز در هیچ کجا نتوانسته اند – تداوم حاکمیت سیاسی را تضمین کنند. به تنهایی فقدان “احساس عدالت” که روی دیگر سکه آن تبعیض است، همه مشروعیت ها و حرمت ها را می خورد و نابود می کند. مطابق همه آموزه های دینی و تاریخی، فقر نیز ویران کننده اغلب باورها و از‌ جمله مهم ترین ها، نیرومندترین ها و بنیادی ترین های آن است. در صورت تداوم دو گانه ناکارآمدی و فقر و تبعیض نظام سیاسی حاکم از یک سو و فقدان آلترناتیو از سوی دیگر، تجربه بشری نشان داده است که ملت ها بر سر این دو راهی بیش از چندی درنگ نمی کنند و راه سومی را خواهند گشود. پیش از آن که این راه سوم – که الزاماً چندان خوشایند هم نخواهد بود – از سر ناچاری مردم گشوده شود، حکومت می تواند برای حل مسائل بزرگ کشور چاره اندیشی مؤثر بکند. این، از همه گزینه ها بهتر و کم هزینه تر است؛ اگر برآیند مجموع قوای سیاسی کشور و تعامل آن با جهان خارج بگذارد.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *