در دنیای پرشتاب و در حال تحول امروز، شرکتها ناچارند به طور مداوم با ماهیت پویای محیطهای کاری سازگار شوند؛ محیطهایی که تحت تأثیر فناوریهای نوظهور، تغییر ارزشها و دگرگونیهای نسلی شکل میگیرند. همانطور که اقتصاد جهانی تحت تأثیر دیجیتالی شدن، اتوماسیون و هوش مصنوعی دگرگون میشود، ترکیب نیروی کار نیز در حال تجربه تحولی بنیادین است. نسلهای جدید با دیدگاهها، مهارتها و انتظارات متفاوت در حال ورود به بازار کار هستند و سازمانها اگر میخواهند رقابتی باقی بمانند، باید خود را برای پذیرش این تغییرات آماده کنند.
مترجم: مریم نصیری
در دنیای پرشتاب و در حال تحول امروز، شرکتها ناچارند به طور مداوم با ماهیت پویای محیطهای کاری سازگار شوند؛ محیطهایی که تحت تأثیر فناوریهای نوظهور، تغییر ارزشها و دگرگونیهای نسلی شکل میگیرند. همانطور که اقتصاد جهانی تحت تأثیر دیجیتالی شدن، اتوماسیون و هوش مصنوعی دگرگون میشود، ترکیب نیروی کار نیز در حال تجربه تحولی بنیادین است. نسلهای جدید با دیدگاهها، مهارتها و انتظارات متفاوت در حال ورود به بازار کار هستند و سازمانها اگر میخواهند رقابتی باقی بمانند، باید خود را برای پذیرش این تغییرات آماده کنند.
ورود نسل زد و بهزودی نسل آلفا به بازار کار، فرصتها و چالشهای تازهای را به همراه دارد. این نسلها در دنیایی رشد کردهاند که دسترسی فوری به اطلاعات، حضور پررنگ شبکههای اجتماعی و پیشرفت شتابان فناوری جزو واقعیتهای زندگیشان بوده است. نگاه آنها به کار با نسلهای پیشین تفاوتهای اساسی دارد. انعطافپذیری، معنا و هدف در شغل، و توازن میان زندگی شخصی و حرفهای، اغلب برایشان مهمتر از ثبات شغلی یا پیشرفت سلسلهمراتبی است. در نتیجه، شرکتها باید شیوههای مدیریتی، فرهنگ سازمانی و نظام ارزشی خود را بازنگری کنند تا بتوانند استعدادهای برتر این نسلها را جذب و حفظ نمایند.
با این حال، مسئولیت سازگاری تنها بر دوش شرکتها نیست. کارکنان فعلی ـ از مدیران میانی تا رهبران ارشد ـ نیز باید متحول شوند. ظهور نیروهای جوان با ذهنهای نوآور، تسلط فناورانه و انعطافپذیری بالا، لزوم ارتقای مهارتهای نسل حاضر را بیش از پیش آشکار میسازد. یادگیری مادامالعمر دیگر انتخابی نیست، بلکه یک راهبرد بقا در دنیای پرتلاطم امروز است. چه از طریق دورههای آموزشی رسمی، چه گواهینامههای آنلاین و چه تجربههای عملی با ابزارهای جدید، حرفهایهای امروزی باید بهطور فعال به دنبال توسعه مهارتهای خود باشند.
همچنین، ایجاد همکاری میاننسلی کلید موفقیت در محیطهای کاری آینده است. زمانی که شرکتها فضایی ایجاد میکنند که نسلهای مختلف بتوانند دانش و تجربه خود را به اشتراک بگذارند، ایدهها را تبادل کنند و در راستای اهداف مشترک کار کنند، نوآوری و شمولپذیری رشد میکند. کارکنان باتجربه، سرمایهای از دانش سازمانی به همراه دارند و نیروهای جوان، نگاه تازه و چابکی را به سازمان تزریق میکنند. پر کردن این شکاف نسلی از طریق برنامههای منتورینگ، تیمهای بینوظیفهای و ارتباطات باز میتواند به رشد متقابل و موفقیت سازمانی منجر شود.
نقش رهبری در این فرآیند بسیار حیاتی است. رهبران آیندهنگر باید نهتنها مشوق تغییر باشند، بلکه خود نیز الگوی تغییر شوند. آنها باید پذیرای بازخورد، آمادهی کنار گذاشتن عادات کهنه و پشتیبان رشد حرفهای اعضای تیم باشند. رهبران مؤثر درک میکنند که سرمایهگذاری روی نیروی انسانی، صرفنظر از سن و سابقه، سرمایهگذاری برای آینده شرکت است.
در پایان، آینده کاری متعلق به کسانی است که برای تغییر آمادهاند. سازمانهایی که پذیرای تغییر باشند، در مهارتآموزی سرمایهگذاری کنند و محیطی فراگیر و منعطف ایجاد نمایند، در مواجهه با آینده موفقتر عمل خواهند کرد. به همین ترتیب، کارکنانی که روحیه یادگیری مستمر داشته باشند و به شیوههای جدید فکر کردن روی خوش نشان دهند، در دنیای کار فردا جایگاه قدرتمندی خواهند داشت. در نقطه تلاقی نوآوری و تجربه، اگر بهدرستی مدیریت شود، میتوان جرقهای برای رشد پایدار و موفقیت در جهانی بیقرار زد.