چهل سال پس از آن که رئیس جمهور “پزشکیان“ بر ضرورت تجهیز ادارات دولتی به پنل های خورشیدی تاکید کرده و هشدار داد که در تابستان برق ادارات بدون این پنل ها قطع می شود، نامبرده در بهار سال 1444 هم همین تهدیدها را عیناً و مو به مو، باز هم مطرح کرد! دکتر “پزشکیان“ در پاسخ به این سوال که چرا بعد از چهل سال تهدید، یک بار هم برق ادارات پر مصرف دولتی هم مثل برق صنایع و منازل مردم قطع نشده، گفت: «چون اگر برق ادرات دولتی قطع شود، من چطوری بگویم چراغ ها را خاموش کرده و پرده ها را بکشند تا در مصرف برق صرفه جویی شود؟».
علی زراندوز
چهل سال پس از آن که رئیس جمهور “پزشکیان“ بر ضرورت تجهیز ادارات دولتی به پنل های خورشیدی تاکید کرده و هشدار داد که در تابستان برق ادارات بدون این پنل ها قطع می شود، نامبرده در بهار سال 1444 هم همین تهدیدها را عیناً و مو به مو، باز هم مطرح کرد! دکتر “پزشکیان“ در پاسخ به این سوال که چرا بعد از چهل سال تهدید، یک بار هم برق ادارات پر مصرف دولتی هم مثل برق صنایع و منازل مردم قطع نشده، گفت: «چون اگر برق ادرات دولتی قطع شود، من چطوری بگویم چراغ ها را خاموش کرده و پرده ها را بکشند تا در مصرف برق صرفه جویی شود؟».
***
چهار دهه پس از آن که مجری مناظرههای انتخابات ریاستجمهوری سال 1403 کشور گفت: «در پایان یکی از این برنامهها و در حالی که هنوز دوربینها روشن بود، یکی از نامزدها به سمت من آمد برای خداحافظی؛ من به او گفتم که الان اگر دست بدهید خوب است؛ که او جملهای را به صراحت درباره یکی از نامزدها گفت و از دست دادن امتناع کرد. ایشان گفت من با کسی که دروغ میگوید دست نمیدهم!». یکی از نامزدهای انتخابات همان سال که نمی خواست نامش فاش شود، به یکی از خبرنگاران روزنامه های سیاسی کشور گفت: «حالا برفرض ایشان این حرف را زده باشد و با من هم دست ندهد، ولی می خواهم ببینم می تواند با بقیه سیاستمداران هم به همین دلیل و بهانه و دستاویز دست ندهد؟ یعنی رویش می شود اگر آقای {…} را در مراسمی دید با ایشان هم دست ندهد. یا اصلاً می تواند با سیاستمداران معروفی مثل آقایان {…} و{…} و{…} هم رو در رو شود و با آن ها نیز دست ندهد؟ این که ایشان به این بهانه با من دست نمی دهد، ولی با بقیه سیاستمداران دست می دهد، خودش نشانه دروغگویی و دو رویی نیست؟ آیا همان طور که شاعر گفته نباید: “گر حکم شود که مست گیرند / در شهر هر آن که هست گیرند؟“ بعد هم قدیمی ها در مورد این ادعاها جمله جالبی مطرح کرده و می گفتند: یک چیزی باید گفت که حداقل بگنجد! ».
***
چهار دهه پیش، یک بازیگر سینما، عکسی با کیف، کفش، عینک، ساعت و لباس برند در صندلی عقب یک خودرو لوکس خارجی در اینستاگرام خود منتشر کرده و در شرح آن نوشت: «پُز نیست، سبک زندگیمه!». پس از گذشت چهل سال از انتشار این گونه پست ها در صفحه اینستاگرام این بازیگر، روز گذشته نامبرده در اقدامی عجیب، عکس متفاوتی از خود منتشر کرد. وی در این عکس با سر و مویی آشفته همچون “اینشتین“ و “نیکولا تسلا“ و سایر مغزهای متفکر بشری که خیلی سر و وضع شان برای شان مهم نبود، در میان کتابخانه ای مملو از کتاب های فیزیک کوانتوم، شرح نسبیت عام ، کتاب هایی در تشریح نظریه ریسمان، کتاب هایی از “غزالی“، شیخ اشراق“، “هگل“،“اسپینوزا“،“هایدگر“،“ویتگنشتاین“ و کتاب های ادبی همچون “هفت پیکر“ و “اسرار نامه“ و “منطق الطیر“ و مجموعه نمایشنامه های “هنریک ایبسن“ و “مولیر“ و “چخوف“ نشسته و به شدت مشغول مطالعه و دود چراغ خوردن بود. این بازیگر در شرح این عکس نوشته بود: «البته نمی گفتم هم مشخص بود؛ ولی این یک عکس دیگر برای پُز دادن است و عمراً سبک زندگی ام باشد!».