اگر صداوسیما موسیقی ایرانی را پخش میکرد، جوانان ما به موسیقی برون مرزی روی نمیآوردند چون موسیقی ما از موسیقی کشورهای دیگر بسیار غنیتر است. بیشتر زمان مردم پای تلویزیون صرف میشود و ما کنسرتهای بسیار خوبی را در سطح کشور داشتهایم.
گفت و: مینا صفار
پری ملکی یکی از مهمترین خوانندههای زن و مدرسان موسیقی است که هیچگاه در جشنواره موسیقی فجر شرکت نکرده است. حال که این جشنواره به پایان رسیده، با این هنرمند درباره وضعیت موسیقی بانوان گپوگفت کوتاهی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
*خانم ملکی نظر شما درباره غیر رقابتی برگزار شدن جشنواره موسیقی فجر در حوزه موسیقی بانوان چیست؟
به نظر من اصلا بخش بانوان جشنواره موسیقی فجر، کاملا فرمالیته است. هرگز در زمان افتتاحیه و یا اختتامیه جشنواره موسیقی فجر، کلامی درباره موسیقی بانوان نمیشنوید؛ هرگز! وقتی اصلا صحبتی دراینباره نمیشود، بود و نبود این بخش در جشنواره چه فرقی میکند؟
*پس به چه دلیل این بخش وجود دارد؟
جشنواره موسیقی فجر هیچ اتفاقی را برای موسیقی بانوان رقم نمیزند و حضور این بخش تنها برای «خالی نبودن عریضه» است.
*آیا تا کنون به شما پیشنهاد شده است که داوری موسیقی بانوان را بر عهده بگیرید؟
اصلا چنین کاری نمی کنند چون اگر قرار باشد درباره داوری این آثار صحبت شود، باید موسیقی بانوان مطرح شود. وقتی مطرح نمیشود، چه داوریای، چه دلیلی برای صرف انرژی وجود دارد؟
*تا کنون به این مساله اعتراض نکردهاید؟
من آدم سیاسی نیستم که اعتراض کنم؛ در این جشنواره شرکت نمیکنم. ما تنها بخش فرهنگی و هنری هستیم که هیچگونه صنف و انسجامی نداریم. موسیقی صنف ندارد. تمام هنرها صنف دارند اما موسیقی از این قائده مستثنی است.
*خانه موسیقی را نمیتوانیم بهعنوان صنف محسوب کنیم؟
نمیشود گفت که خانه موسیقی صنف موسیقی است. تنها اتفاقی که در خانه موسیقی رخ میدهد این است که دور هم جمع میشوند، جلساتی نیز برگزار میکنند اما تاثیرگذار نیستند.
*یعنی از بانوان موزیسین ما، فردی در خانه موسیقی حضور ندارد که به این مسائل بپردازد؟
این گلهای است که من از خانه موسیقی دارم و شاید مطرح کردن آن درست نباشد اما مایلم که آن را مطرح کنم؛ من بهعنوان یک هنرمند و خانمی که جدود چهل سال است بهطور مداوم در زمینه موسیقی فعالیت فرهنگی انجام میدهد، انتظار داشتم وقتی همسر من مهرماه 1394 فوت کرد، خانه موسیقی یا انجمن موسیقی یک تسلیت به من بگوید. وقتی حتی این کار را نمیکنند، پس خانه موسیقی یا انجمن موسیقی تنها یک نام هستند و فقط عدهای از آن بهره میبرند. پس به درد من نمیخورد.
* پس صد رحمت به خانه تئاتر چون حداقل در این زمینه فعال هستند!
این انتظار زیادی نیست بلکه کمترین انتظار من است. چرا نمیبینید چون همسر من در این جامعه آدم کمی نبود؛ همسرم، حسن ملکی، زمانی که روزنامهنگار بود، به بسیاری از اهالی خانه موسیقی و انجمن موسیقی بهقول معروف حال داده بود؛ درباره آنها مطلب نوشته بود و کارهایی از این دست برای آنها انجام داده بود. لااقل برای احترام به این فرد که خیلی از آقایان را او معرفی و مطرح کرده بود باید این کار را میکردند. وقتی اتفاق به این سادگی و کوچکی رخ نمیدهد، دیگر ممکن است چه حمایتی از من بهعنوان موزیسین انجام دهند؟ درنتیجه من میتوانم بگویم اینهذا صنف نیستند و تنها یک نامند.
*البته این مساله گریبان تمام خانههای هنری ما را گرفته است؛ خانه تئاتر نیز در زمینه مسائلی که برای هنرمندان تئاتر به وجود میآید، سکوت میکند؛ خانه سینما نیز نمیتواند خواستههای اهالی سینما را محقق کند. شاید برخی شرایط مهیا نمیشود و یا مشکلاتی بر سر راه این نهادها وجود دارد.
این حرف را قبول ندارم چون ما که نمیخواهیم کار سیاسی انجام دهیم. ما آدمهای فرهنگی هستیم و قرار نیست فعالیت سیاسی انجام دهیم. اصلا کار ما ربطی به سیاست ندارد. ما هنرمندیم و با انجام دادن کار صحیح در جامعه میتوانیم به روند بهبود و سالمسازی جامعه کمک کنیم. من وقتی با شاگردانم کار میکنم فقط پول را نمیبینم و کارم را عمیقتر میبینم. در زمینه موسیقی، آدم میسازم و این، کار من است. رسالت من آموزش دادن چیزی است که آن را بلدم و باید این هنر را درست منتقل کنم و شاگردان خوبی را برای آینده موسیقی تربیت کنم. کار سیاسی به من مربوط نیست چون سیاستمدار نیستم اما توقعاتی از جریانهای فرهنگی داریم که اصلا ربطی به سیاست ندارد. داستان فرهنگ و توجه به جریانات فرهنگی است.
*آیا نمیتوانیم صداوسیما را بهعنوان راهی برای فرهنگسازی بدانیم؟ چرا فعالیت جدیای را در صداوسیما شاهد نیستیم؟
اگر صداوسیما موسیقی ایرانی را پخش میکرد، جوانان ما به موسیقی برون مرزی روی نمیآوردند چون موسیقی ما از موسیقی کشورهای دیگر بسیار غنیتر است. بیشتر زمان مردم پای تلویزیون صرف میشود و ما کنسرتهای بسیار خوبی را در سطح کشور داشتهایم. حتی اگر ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی را در تلویزیون نشان میدادند، مردم میتوانستند با موسیقی سنتی و محلی ایران آشنا شوند و این اتفاق بسیار خوبی بود. بسیاری از مردم سازها را نمیشناسند و حتی نمیدانند تار و تمبک چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند! بسیاری از خوانندههای پاپ از طریق صداوسیما به مردم شناسانده میشوند و معروف میشوند و صدا و سیما بستری است که این خوانندهها مطرح شوند. اینکه موسیقی پاپ در صدا و سیما وجود داشته باشد اما موسیقی سنتی جایی در این رسانه نداشته باشد منصفانه نیست. موسیقی سنتی توجه بیشتری نیاز دارد و بخش مهمی از فرهنگ ماست. موسیقی سنتی مانند زبان ما است و به همین اندازه اهمیت دارد.