سیاسی 07 مرداد 1404 - 2 روز پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
منبع: نیوزویک

چین و آمریکا؛ رقابت در مسیر تهدید اقتصاد جهانی

جهانی شدن اقتصاد طی دهه‌های اخیر منجر به شکل‌گیری شبکه‌های پیچیده‌ای از وابستگی متقابل میان کشورها شده است. در این میان، دو بازیگر اصلی یعنی ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین، نقشی کلیدی در ساختار و پویایی نظام اقتصادی جهان دارند. اما امروزه پرسشی اساسی پیش روی تحلیل‌گران قرار دارد؛ کدام یک از این دو قدرت، تهدید جدی‌تری برای ثبات اقتصاد جهانی است؟

ترجمه دوم چین و آمریکا

مترجم: سارا فراهانی

جهانی شدن اقتصاد طی دهه‌های اخیر منجر به شکل‌گیری شبکه‌های پیچیده‌ای از وابستگی متقابل میان کشورها شده است. در این میان، دو بازیگر اصلی یعنی ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین، نقشی کلیدی در ساختار و پویایی نظام اقتصادی جهان دارند. اما امروزه پرسشی اساسی پیش روی تحلیل‌گران قرار دارد؛ کدام یک از این دو قدرت، تهدید جدی‌تری برای ثبات اقتصاد جهانی است؟
چین طی چهار دهه اخیر با اتخاذ مدل توسعه‌ای مبتنی بر صادرات، سرمایه‌گذاری سنگین در زیرساخت‌ها و بهره‌گیری از نیروی کار ارزان، به بزرگ‌ترین کارخانه جهان تبدیل شده است. با این حال، این مدل اکنون با بحران‌های ساختاری روبه‌رو است.
ظرفیت مازاد تولید به‌ویژه در بخش‌های فولاد، خودروسازی، پنل‌های خورشیدی، و کالاهای مصرفی باعث شده شرکت‌های چینی برای بقا وارد جنگ قیمتی شوند، و این به‌نوبه خود موجب دامپینگ قیمت‌ها در بازارهای جهانی شده است. چنین روندی در کوتاه‌مدت ممکن است به کاهش تورم جهانی منجر شود، اما در بلندمدت تهدیدی جدی برای تولیدکنندگان در دیگر کشورها محسوب می‌شود.
این موضوع فقط یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه به سرعت به یک دغدغه ژئوپلیتیکی بدل شده است. دولت‌های غربی (از جمله آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن) چین را به استفاده از سوبسیدهای دولتی برای تخریب رقبا در بازارهای جهانی متهم می‌کنند. این امر بستر مناسبی برای حمایت‌گرایی تجاری در جهان فراهم کرده و در نهایت تهدیدی برای نظام تجارت آزاد محسوب می‌شود.

* ایالات متحده؛ عامل بی‌ثباتی از مسیر سیاسی و ژئوپلیتیکی
در مقابل، ایالات متحده که تا پیش از ظهور چین، تنها قدرت اقتصادی بلامنازع جهان بود، اکنون خود را در موقعیتی تدافعی می‌بیند. سیاست‌های حمایت‌گرایانه دولت ترامپ نظیر وضع تعرفه‌های سنگین بر واردات کالاهای چینی بخشی از تلاش برای مهار چین بود، اما این اقدامات به‌شدت تورم‌زا بوده و به گفته همان گزارش، سهمی مستقیم در افزایش قیمت‌ها داشته‌اند.
ایالات متحده در عین حال از طریق ابزارهایی نظیر تحریم اقتصادی، ممنوعیت‌های تکنولوژیک و فشار بر متحدان برای مهار چین، فضایی از بی‌ثباتی و نااطمینانی در روابط اقتصادی جهانی ایجاد کرده است. این عامل در کنار بی‌ثباتی داخلی سیاسی آمریکا (نظیر تهدیدهای مربوط به تعطیلی دولت یا تزلزل در سیاست خارجی بین دولت‌های مختلف)، قدرت پیش‌بینی‌پذیری آمریکا به‌عنوان رهبری اقتصادی را زیر سوال برده است.
بنابراین می‌توان گفت که تهدید اقتصادی آمریکا نه صرفاً از مسیر اقتصادی، بلکه از مسیر نهادینه‌سازی بی‌ثباتی ژئوپلیتیک و مقررات‌زدایی جهانی ظاهر می‌شود.

* ماهیت تهدید چین؛ ژئوپلیتیک زیر نقاب اقتصاد
تهدید ناشی از چین، برخلاف آمریکا، بیشتر ساختاری و سیستماتیک است. در این مدل، تهدید اصلی نه از سیاست‌گذاری‌های آنی، بلکه از نوع مدل توسعه‌ای چین نشأت می‌گیرد. اقتصاد چین به‌گونه‌ای طراحی شده که حتی در صورت کاهش مصرف داخلی یا رکود در بازار مسکن، تولید و سرمایه‌گذاری ادامه می‌یابد. نتیجه آن، اشباع بازار جهانی از کالاهایی با قیمت پایین اما با حمایت دولتی است.
این استراتژی نوعی از امپریالیسم اقتصادی نرم به شمار می‌آید. کشورهایی که در ابتدا از کالاهای ارزان‌قیمت چینی بهره‌مند می‌شوند، در نهایت به وابستگی ساختاری دچار می‌شوند، آن هم در حالی‌که صنایع بومی آن‌ها نابود شده‌اند. همین مسئله سبب شده اتحادیه اروپا نیز به‌شدت نسبت به واردات خودروهای الکتریکی چینی ابراز نگرانی کرده و تحقیقات ضددامپینگ را آغاز کند.

*پیامدهای جهانی؛ تضعیف نهادهای چندجانبه
هر دو قدرت در تضعیف نهادهای بین‌المللی نقش داشته‌اند. آمریکا با خروج از پیمان‌های جهانی (مانند توافق اقلیمی پاریس، برجام یا پیمان تجاری ترنس‌پاسیفیک) و چین با بی‌اعتنایی به قوانین نهادهایی چون سازمان تجارت جهانی و عدم شفافیت در سیاست‌های صنعتی، موجبات بی‌اعتمادی به نظم چندجانبه را فراهم کرده‌اند.
در این زمینه، چین با حمایت‌های یارانه‌ای غیرشفاف، سیستم قیمت‌گذاری غیررقابتی و مداخله گسترده دولت در بازار، در تضاد با اصول سازمان تجارت جهانی عمل می‌کند. در مقابل، آمریکا نیز با استفاده ابزاری از قوانین این سازمان (مانند شکایت‌های یک‌طرفه یا تهدید به خروج از ضرباتی به اعتبار آن وارد کرده است.

* بازارهای نوظهور؛ میان دو تهدید
کشورهای در حال توسعه، به‌ویژه در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیای مرکزی، میان این دو قدرت گرفتار شده‌اند. چین با پروژه‌های زیرساختی خود در قالب «ابتکار کمربند و جاده» ، نفوذ اقتصادی عظیمی به‌دست آورده، اما این نفوذ با افزایش بدهی خارجی، تسلط بر منابع طبیعی و تضعیف صنایع بومی همراه بوده است.
در طرف مقابل، سیاست‌های نوسانی آمریکا و استفاده از تحریم‌های ثانویه باعث بی‌ثباتی بازارهای مالی در این کشورها شده است. بنابراین، این کشورها هر دو بازیگر را به‌عنوان تهدیدهای متفاوت اما جدی برای رشد پایدار خود تلقی می‌کنند.

*تهدید چین ساختاری؛ تهدید آمریکا سیاسی
در پاسخ به پرسش اصلی، باید گفت که هر دو کشور از زوایای متفاوتی تهدیداتی را متوجه اقتصاد جهانی کرده‌اند. تهدید آمریکا بیشتر از منظر سیاست‌های متغیر و بی‌ثباتی ژئوپلیتیکی است که فضای تصمیم‌گیری اقتصادی جهانی را متزلزل می‌کند. در مقابل، تهدید چین ساختاری و سیستمی است؛ مدلی از توسعه اقتصادی که با ظرفیت مازاد، دامپینگ قیمت و تخریب صنایع رقبا همراه است.
اگرچه تهدید چین در ظاهر اقتصادی است، اما در لایه‌های زیرین خود ابعاد ژئوپلیتیکی و استراتژیک نیز دارد. این تهدید زمانی خطرناک‌تر می‌شود که چین همچنان بر الگوی توسعه کنونی‌اش پافشاری کند، بدون آن‌که دست به اصلاحات نهادی و ساختاری اساسی بزند.
بنابراین، چین، به‌ویژه در بلندمدت، تهدیدی عمیق‌تر و ریشه‌دارتر برای اقتصاد جهانی محسوب می‌شود، اما این واقعیت نباید ما را از نقش بی‌ثبات‌کننده ایالات متحده نیز غافل کند. دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری به یک نظم اقتصادی پایدار، مبتنی بر چندجانبه‌گرایی، شفافیت و عدالت نیاز دارد؛ اصولی که هم چین و هم آمریکا، هر یک به‌نحوی، در مسیر تضعیف آن‌ها قرار گرفته‌اند.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *