سیاسی 30 فروردین 1404 - 3 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
فیروز نعیم محبوبی

گزافه سرایی در باب منافع یا مضرات مذاکره، یعنی خدشه وارد ساختن به امنیت ملی کشور

مستقیم یا غیرمستقیم – میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، به خودی خود و صرف نظر از نتایج احتمالی آن در هفته ها و ماه های آینده، حائز چنان اهمیتی است که نه فقط سیاست جهانی و منطقه ای اغلب کشورهای مهم جهان، بلکه اقتصاد ایران و شاخص های خرد و کلان آن را به تکان آورده است.

فیروز نعیم محبوبی

آغاز گفت و گوهای – مستقیم یا غیرمستقیم – میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، به خودی خود و صرف نظر از نتایج احتمالی آن در هفته ها و ماه های آینده، حائز چنان اهمیتی است که نه فقط سیاست جهانی و منطقه ای اغلب کشورهای مهم جهان، بلکه اقتصاد ایران و شاخص های خرد و کلان آن را به تکان آورده است.
این تکان ها، حاکی از آن است که در مجموع مردم، اقتصاد گردانان و بازار ایران نسبت به تحولات و جریانات مذاکرات اخیر “خوشبین” هستند و همین نگاه موجب شده تا به ویژه قیمت دلار در بازار آزاد تهران به طرز چشمگیری کاهش یابد. این خوشبینی و اظهار رضایت، فارغ از نگاه و موضع این و آن جناح سیاسی داخلی و نیز با وجود همه اظهارات ضد و نقیض مسئولان ارشد سیاست خارجی آمریکا پیرامون اهداف آن کشور از برقراری مذاکرات با تهران، حاصل آمده است.
این، خود بازتاب دهنده آن است که بخش مهمی از نوسانات و تلاطمات ارزی ایران در همه سال ها و حتی دهه های اخیر، “انتظارات تورمی” و نگاه منفی مردم به تحولات سیاسی و بین المللی است و ریشه در ذات کارکرد و مناسبات اقتصاد ایران ندارد.
از همین نکته و نوسانات می توان دریافت که در محاسبه ارزش تولید ناخالص داخلی ایران، نرخ محاسبه دلار بازار آزاد چقدر بی پایه و اساس است و کوچک ترین بازتابی از واقعیت های اقتصاد ایران ندارد. به عبارتی، آن ها که در محاسبات دلاری ارزش تولید ملی ایران را به نرخ دلار بازار آزاد استناد می کنند، یا بی اطلاع اند و یا واقعیت اقتصاد ایران را با اهداف و غرایض سیاسی، جناحی و یا مالی خود پنهان می سازند. به خوبی پیدا و بدیهی ست که با احتساب این نرخ، ارزش تولید ملی ایران در یک سال گذشته، ابتدا 50 درصد کاهش و سپس 30 درصد افزایش یافته است که در عالم اقتصاد و بدون تحولی خاص – آن هم در سطح اقتصاد بزرگی مانند ایران – اتفاقی غیر ممکن است. ملاک درست علمی، همان محاسبه ارزش تولید ملی بر مبنای شاخص قدرت برابری خرید است که در مورد آن، در فرصتی دیگر باید بیش تر گفت. همین قدر توضیح در این جا لازم است که فرق این دو روش محاسبه، ارزش تولید ناخالص داخلی ایران را در روش دلار بازار آزاد 400 میلیارد دلار و در روش دوم حدود 1900 میلیارد دلار نشان می دهد که پیداست دومی بسیار به واقعیت نزدیک تر است.
اثرات گفت و گوها میان تهران و واشینگتن و نوسانات نرخ ارز برخاسته از آن، جنبه های دیگری نیز دارد. این روزها، عمدتاً به علت خاستگاه سیاسی و جناحی صاحبان نظر، دسته ای از آن ها این گفت و گوها و حتی دستیابی به یک توافق احتمالی تاکتیکی یا جامع بین دو طرف را نه تنها فاقد اثر و اهمیت اقتصادی مثبت بر ایران و به ویژه معیشت مردم ارزیابی می کنند، بلکه بعضاً چنین توافقی را زیان بار نیز می دانند.
متقابلاً، هستند رجال سیاسی و حتی اقتصادی سرشناس داخلی که به روشنی این مذاکرات و توافق برخاسته از آن را حلّال همه مسائل ریز و درشت کشور قلمداد می کنند. ایشان بر آنند که حتی تا 2500 میلیارد دلار سرمایه خارجی عمدتاً آمریکایی، شبانه روز این پا و آن پا می کنند و ثانیه ها را بی صبرانه می شمارند تا به بخش های مختلف اقتصاد ایران سرازیر شوند و در اندک زمانی و بلکه یک شَبه، ایران و 90 میلیون نفر جمعیت آن را به سر منزل رفاه و خوشبختی برسانند.
مایه تأسف بسیار است که هر دو این نظرات بسیار اشتباه، اغراق آمیز، غیر واقعی، کوته بینانه و به شدت آغشته به اغراض و اهداف کوتاه بُرد جناحی و سیاسی برای به در کردن رقیب از صحنه است. این از بدیهیات است که رفع و خنثی سازی تحریم ها، اثرات مهمی بر بهبود عملکرد اقتصاد ایران می گذارد که هیچ یک دستاوردهای کوچکی نیستند؛ مانند:
۱) از طرفی صادرات غیر نفتی عمدتاً قاچاق کنونی را قانونی می کند و از سوی دیگر، واردات 15 تا 25 میلیارد دلاری قاچاق فعلی را رسمی می سازد که این دو در کنار هم، به شدت بر درآمدهای دولت، کاهش کسری بودجه، کاهش رشد نقدینگی و کاهش تورم آثار مثبت می گذارند.
۲) با رشد صادرات نفتی، گران تر شدن صادرات قانونی و ارزان تر شدن واردات قانونی؛ تا 20 درصد از هزینه ها کاسته شده و متقابلاً درآمد ملی و دولتی افزایش می یابد.
۳) گستره و ژرفای وحشتناک فساد پنهان شده در پشت عنوان دلسوزانه دور زدن تحریم ها کم تر می شود.
۴) شکاف گسترش یابنده طبقاتی موجود در مجموع روند قابل تحمل تری در پیش می گیرد.
۵) وضعیت بوروکراسی خفه کننده امروز ایران که مقابله با تحریم را بهانه سیطره بوروکرات ها بر اقتصاد گردانان – به ویژه بر گُرده بخش خصوصی – قرار داده تحت کنترل بیش تر و قدرتمندتری می گیرد.
۶) انتظارات تورمی – چنان که طی هفته اخیر شاهد آن بودیم – کاهش می یابد و به ثبات و آرامش بازار کمک می کند.

۷) بازیگران صحنه اقتصاد و بازرگانی ایران را از چند کشور به ده ها کشور می افزاید و به آزمندی سیری ناپذیر شماری از آن ها لگام می زند.
۸) مانند تجربه سال 1395 و برجام، یک باره و ظرف یک سال ممکن است نرخ تورم را به یک سوم و نرخ رشد اقتصادی را تا 15 درصد افزایش دهد.
در طرف مقابل، این درست است که کاستن حتی سر سوزنی از رنج های انسان ایرانی به ویژه در حوزه معیشت و درمان که سرنوشت ده ها میلیون نفر مردم زحمتکش ایران را در چنبره رذیلانه تحریم ها اسیر کرده، در زمره مقدس ترین وظایف رهبران ایران است، اما تصور حل همه مسائل ایران با رفع تحریم ها نه در یک شب که در 10 سال هم خام، گمراه کننده و به نوبه خود رذیلانه است. چراکه؛ در صورت دستیابی به یک توافق ولو جامع بین ایران و آمریکا، و هنگامی که مردم دریابند با وجود بسیار بهتر شدن اوضاع، هیچ یک از مسائل بنیادین اقتصاد ایران مانند فساد، فقر، تبعیض، فقدان بهره وری، فرار سرمایه های مادی و انسانی، بوروکراسی خفه کننده اداری، ناامنی مالکیت، و ده ها مسأله بزرگ دیگر به جز تخفیفی اندک و “گذرا” اساساً دست نخورده باقی مانده اند، آن گاه از همه رهبران جامعه خود سر خواهند خورد.
افسانه جذب 1000 تا 3000 میلیارد دلار سرمایه آمریکایی نیز در حالی که در آمریکا به خاطر جذب هر دلار آن جهان را به آتش کشیده اند، و در ایران برای تأسیس یک کارگاه کوچک تولیدی، زنده و مُرده متقاضی را پیش چشم او می آورند، از همین دست است.
رفع تحریم ها، صرفاً قفلی زده شده بر درِ اقتصاد ایران را می گشاید که به نوبه خود بسیار مهم هم هست؛ اما گشایش سایر قفل ها، همگی در داخل و بر عهده خود ماست. درست مانند هر کشور دیگری در جهان.
مقایسه دو کشور یکی در منتهی الیه شرق آسیا یعنی ویتنام با دیگری در منتهی الیه جنوب غرب آمریکا یعنی آرژانتین در این خصوص بسیار گویاست. این دو کشور اتفاقاً هر دو رابطه خوبی با جهان و به ویژه آمریکا دارند؛ اما آرژانتین با تورم تک رقمی و رشد اقتصادی 8 درصدی در بیش از یک دهه، از پیشتازان اقتصاد جهان محسوب می شود و دومی با تورم 3 رقمی، رشد اقتصادی منفی و کسری بودجه، سال هاست که به قهقرا می رود.
رجال سیاسی ایران از هر دو جناح باید مراقب باشند به خاطر اهداف کوچک و کوتاه مدت خود، با اِغراق گویی اعتماد ملی به خود را بیش از این زایل و تباه نکنند. ایشان باید واقف باشند دامنه و آثار این گزافه سرایی ها، تنها به خود آن ها باز نخواهد گشت و دامان امنیت ملی کشور را نیز در بر خواهد گرفت که در صورت وارد آمدن خدشه به آن – خدایی ناکرده – خشک و تر با هم خواهند سوخت.

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *