این روزها غالب مراجعه کنندگان به کلینیک های روانشناسی، با مظاهری از خشم به این مراکز توسط خانواده های شان آورده می شوند. فرزندانی که تهاجماتی به والدین شان دارند و خانوادههایی که با فرزندان شان نمیتوانند حتی برای ۵ دقیقه صحبت کنند با زنانی مواجه می شویم که به دنبال خشونت های خانگی همسرشان، شدت افسردگی از چهره شان نمایان است پرواضح است که وضعیت امروز جامعه ما به گونه ای است که باید از روان شناسان و جامعه شناسان برای رفع مشکلات اجتماعی استمداد طلبید.
وارد کلینیک روان شناسی می شویم. در هر گوشه از سالن انتظار با رفتارهایی خشونت بار مواجه می شویم؛ به گونه ای که دیگر باورمان می شود گویا این روزها ریشه اصلی بسیاری از مشکلات در کشورمان به نبود توان کنترل خشم بازمی گردد.
پیشتر در مراجعه به کلینیک های روان شناسی با مجموعه از اختلالات روانی مواجه می شدیم، اما این روزها غالب مراجعه کنندگان، با مظاهری از خشم به این مراکز توسط خانواده های شان آورده می شوند.
فرزندانی که همراه با مادر و پدرشان به کلینیک های روان شناسی مراجعه کرده اند و با وجود سنین کم شان اما تهاجماتی به والدین شان دارند و خانوادههایی که عنوان میکنند با فرزندان شان نمیتوانند حتی برای ۵ دقیقه صحبت کنند؛ چرا که آن ها به قدری دچار مشکلات روانی شده اند که حتی شرایط صحبت با والدین شان را ندارند و یکباره احساساتی همچون خشم بر آن ها عارض می گردد.
در گوشه دیگری از سالن والدینی را شاهد هستیم که بدون فرزندشان آمده اند؛ چرا که او راضی به حضور در کلینیک روان شناسی نشده است و والدین به روانشناسان و روانکاوان مراجعه کرده اند تا از نحوه صحیح برخورد با فرزند پرخاشگرشان آگاه شوند. آن ها چنین ابراز می کنند که فرزندشان در مواجهه با کوچکترین موضوعی حتی خوب، یکباره شروع به فریاد زدن و حتی پرت کردن وسائل در خانه می کند.
در ادامه با زنانی مواجه می شویم که به دنبال خشونت های خانگی همسرشان، شدت افسردگی از چهره شان نمایان است و بعد از هم صحبتی با آن ها در می یابیم که رفتارهای خشونت آمیز شریک زندگی شان موجب شده تا امکان یک زندگی عادی برای شان فراهم نباشد و نهایتاً به درجه ای افسردگی برسند که خود از ابتلای شان به این اختلال ابراز آگاهی کنند.
ریشه تمامی این مصادیق را میتوان در عدم کنترل خشم ناشی از پایین بودن قدرت تاب آوری افراد در جامعه جُست؛ اتفاقی تلخ که این روزها در سطح جامعه با مظاهر آن مواجه هستیم و روز به روز نیز شدیدتر می شود و با تبعات به مراتب بدتری از آن در جامعه مواجه هستیم.
پرواضح است که وضعیت امروز جامعه ما به گونه ای است که باید از روان شناسان و جامعه شناسان برای رفع مشکلات اجتماعی استمداد طلبید.
در بررسی اخبار رسانهها هر روز با اتفاقات تلخی همچون همسرکشی، فرزندکشی، خودکشی و یا دیگرکشی مواجه هستیم که این امر، ریشه در نبود آرامش روانی در جامعه و پایین بودن تاب آوری روانی افراد دارد که آستانه تحمل شان پایین است و نمی توانند مشکل را کنترل و به راحتی از آن عبور کنند. در این خصوص میتوان به بسیاری از نزاعها و درگیریهای افراد در جامعه اشاره کرد. برای نمونه اگر دو فرد در خیابان با یکدیگر تصادف کنند خسارتی، بیش از آنچه که به خودروی شان وارد شده است، با اعمال خشونت نسبت به یکدیگر به جسم و تن دیگری وارد میکنند و نزاعهای بسیار زیادی را شاهد هستیم که نهایتاً به قتل یکی از طرفین منجر می شود.
در همین خصوص به گفت و گو با دکتر سیما فردوسی، روان شناس برجسه کشورمان و همچنین عضو هیأت علمی دانشگاه پرداختیم.
در شرایط کنونی در جامعه ما مشکلات اجتماعی اقتصادی و فرهنگی منجر به بروز مسائلی در دل خانوادهها شده که اتفاقات تلخی را رقم زده است و از جمله آن می توان به کاهش تاب آوری اجتماعی افراد اشاره کرد که عامل اصلی بسیاری از خشونت ها در سطح اجتماع و حتی درون خانواده است. امروزه خانوادههای ایرانی آرامش و کیفیتی که باید را ندارند و متاسفانه در وضعیت نامناسبی به سر میبرند و از نظر روانی افراد دچار مشکل هستند و با بحرانی به نام فروپاشی روانی مواجه هستیم؛ به ویژه در بین فرزندان خانواده با مسائل و مشکلات روانی مواجه هستیم که پیش از این تا این اندازه سابقه نداشته است.
بسیاری از افراد در جامعه از نظر روانی در وضعیت مناسب و قابل قبولی قرار ندارند و ریشه این امر را میتوان در مشکلات اجتماعی و اقتصادی دانست. از دیگر سو خانوادهها نیز به عنوان عضوی از اجتماع تاثیر زیادی بر مسائل اجتماعی دارند. به این ترتیب میتوان گفت که هم خانوادهها از اجتماع و هم جامعه از خانواده تاثیر و تاثر زیادی میپذیرند. در حال حاضر ریشه بروز بسیاری از مشکلات عاطفی در جامعه به خانواده برمیگردد که محل اولیه تولد و رشد و پرورش و تعلیم و تربیت کودک است و این کودک وقتی به بزرگسالی می رسد و وارد جامعه میشود، اگر نتواند به خوبی از عهده مسائل و مشکلات خود برآید و حتی به بزهکاری و بروز ناهنجاریها بپردازد، میتواند یک جامعه را دچار مشکل کند. بسیاری از اقشار آسیب پذیر هستند و در واکاوی بسیاری از آسیبهای اجتماعی، با وضعیت و شرایط نامناسب و شرایط تنش زا و ملتهب در خانواده ها مواجه می شویم و بسیاری از افراد به نحوی درگیر مشکلات اجتماعی و تنشها و التهابات هستند. متاسفانه جامعه نیز از این تنشهای درون خانواده بی تاثیر نبوده و بازتاب آن را در اجتماع میبینیم، البته این نکته همانطور که اشاره شد باید مجدد مورد تاکید قرار گیرد که مشکلات خانوادهها نیز ریشه در مسائل اجتماعی فرهنگی و اقتصادی جامعه دارند و در یک ارتباط مستقیم با یکدیگر قرار دارند و هر دو از هم تاثیر میپذیرند.
در شرایط فعلی جامعه باید این نکته را مورد توجه قرار داشته باشیم که در قالب قوانین نمیتوان خشونت را کنترل کرد. خشونت باید به طور ریشهای مورد بررسی قرار گیرد و در این راستا تاب آوری روانی افراد و آستانه تحمل شان را تقویت کنیم.
در چرخه زندگی در اجتماع همواره تنشها و تشویشهایی وجود داشته ولی نوع عبور از آن ها و نحوه سازگار کردن فرد با تنش ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که چگونه خود را از این شرایط تنش زا عبور دهد و با مشکلات و تنشها سازگار کند.
اگر بتوانیم مدیریت تنشها در جامعه و خانواده را گسترش دهیم، یعنی موفق شده ایم، تاب آوری روانی افراد را که نسخه شفابخش بسیاری از مشکلات روانی و اجتماعی امروز جامعه ماست، تقویت کنیم. اختلافات خانوادگی در حال حاضر به دنبال بحرانی به نام فروپاشی روانی در خانوادهها تا حد زیادی نمایان شده است و تاثیرات آن را در سطح اجتماع شاهد هستیم که اگر تداوم یابد، قطعاً شرایط سختتری را ایجاد میکند. در چنین وضعیتی فرزندان خانوادهها در شرایط بسیار مشوش و ناسازگاری قرار میگیرند و همین فرزندان، بزرگسالان جامعه ما را در آینده تشکیل خواهند داد.
ریشه بروز بسیاری از تنشها در جامعه به پایین بودن قدرت تاب آوری افراد و نبود قدرت سازگاری شان برای عبور از مشکلات بازمیگردد که نمیتوانند تنشها و مشکلات را مدیریت و خود را با آن ها سازگار کنند.
باید زمینه های لازم جهت افزایش تاب آوری جامعه در شرایط فعلی فراهم شود که این امر مستلزم پیش زمینههایی است. از جمله این که باید زندگی افراد، کیفیت قابل قبول و خوبی داشته باشد. یعنی از نظر اقتصادی در شرایطی قرار بگیرند که آرامش کافی از این جهت که قادر به تامین نیازهای اولیه زندگی شان همچون خوراک، پوشاک و مسکن باشند، برای شان فراهم شود.
ولی متاسفانه در شرایط کنونی در جامعه ما بسیاری از خانوادهها از امکانات ساده برای زیست شان محروم هستند و همین امر تاب آوری آن ها را کاهش داده است و از دیگر سو باید افراد در جامعه از امکاناتی همچون فرصتهای برابر آموزشی، خدمات درمانی و امنیت اجتماعی برخوردار باشند تا تاب آوری شان افزایش یابد.
یک جامعه تاب آور قبل از مواجهه با چالشهای گوناگون، آمادگی های لازم را کسب کرده است و نقش حمایتی از شهروندان دارد.
یکی از ویژگیهای یک جامعه تاب آور، پیوند اجتماعی و عاطفی قوی میان آن جامعه است که همه خود را عضوی از یک اجتماع بدانند و با هم احساس همدلی و ارزشمندی را تجربه کنند و احساس بیگانگی نداشته باشند و در نتیجه چنین شرایطی شاهد انسجام اجتماعی در جامعه باشیم.
ما باید جامعه را تا حدی رشد دهیم که در مقابله با چالشها و بحرانها بتواند به راحتی به حالت عادی برگردد و وضعیت خود را ترمیم کند. اگر در این راستا موفق شویم میتوانیم ادعا کنیم تاب آوری اجتماعی در کشور را افزایش داده ایم که در این راستا روان شناسان و جامعه شناسان در کنار مسئولان رسالت سنگینی بر عهده دارند و باید از طریق تقویت ارتباطات اجتماعی، افزایش آگاهی و آموزشهای عمومی و همچنین توسعه برنامه های حمایتی از سوی مسئولان، زمینههای لازم برای تاب آوری اجتماعی را ایجاد کنند، البته از این نکته غافل نشویم که مشارکت فعال اعضای جامعه در تصمیمگیریها میتواند به همبستگی و احساس یگانگی و اتحاد و تقویت تاب آوری اجتماعی در جامعه کمک کند تا در مواجهه با چالشها و بحرانها به راحتی عبور کنیم و سریع تر به شرایط عادی بازگرد