امروزه در کشورمان شاهد افزایش شمار خودکشی ها نسبت به قبل هستیم که باید این موضوع مهم ریشه یابی شود و علل اصلی بروز چنین اتفاق تلخی از بین روند.
امروزه در کشورمان شاهد افزایش شمار خودکشی ها نسبت به قبل هستیم که باید این موضوع مهم ریشه یابی شود و علل اصلی بروز چنین اتفاق تلخی از بین روند.
“توماس جوینر” نظریه پرداز حوزه روان شناختی، خودکشی را نتیجه تعامل بین سه مؤلفه میداند.
مفهوم سازی جوینر این گونه است که سه عامل اصلی همچون احساس عدم ارتباط فرد با دیگران، افکار و احساساتی که فرد باری بر دوش اطرافیان خود است، کاهش شدید ترس از درد و مرگ به دلیل تجربه مکرر و عادت به رویدادهای دردناک و ترس آور زندگی (توانایی اکتسابی برای انجام خودآزاری کشنده) را در بروز رفتاری مثل خودکشی دخیل می داند.
افرادی که جرأت آسیب به خود و یا اقدام به خودکشی پیدا می کنند، در واقع دارای آستانه تحمل درد و رنج جسمی زیادی هستند.
دلیل اصلی آن هم درد روانی بیش از حدی است که در تحمل آن ناتوان هستند و بنابراین برای تسکین درد روانی، دست به آسیب به خود و خودکشی می زنند.
در نتیجه، طبق نظریه “جوینر” تنها افرادی که قادر به خودکشی هستند، کسانی هستند که از تجربیات گذشته کافی برخوردار بوده اند که به درد (خصوصاً شامل دردهای روانی)، ترس و درد عادت کرده اند.
به طوری که غریزه محافظت از خود (حفظ بقا) تغییر کرده است، گرچه غریزه محافظت از خود نمیتواند به طور کامل از بین برود، ولی میتوان آن را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داد، به ویژه از طریق مواجهه مکرر و در نهایت عادت به درد و ترس .
هر گونه ترس و یا تجربه درد ناشی از قبیل آسیب های دوران کودکی، حوادث، خشونت ها و سوء استفاده های دوران کودکی، به طور مؤثری ممکن است ترس از مرگ یک فرد را کاهش دهد، ولی میتوان آن را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داد؛ به ویژه از طریق مواجهه مکرر و در نهایت عادت به درد و ترس.
هر گونه ترس و یا تجربه درد ناشی از آسیبهای دوران کودکی، حوادث، خشونت ها و سوءاستفاده های دوران کودکی به طور مؤثری ممکن است ترس از مرگ یک فرد را کاهش دهد و در نتیجه غریزه زنده ماندن ضعیف تر می شود.
راههای کاهش تمایل به آسیب رسانی به خود و خودکشی و شیوههای برخورد با یک فرد در مرحله بحران را می توان در سه سطح قرار داد:
پیشگیری همگانی:
شامل آگاهی بخشی به تمام افراد جامعه می شود. تحقیقات روان شناسی به ما نشان داده است هر فرد باید یک نفر را آگاه کند و این چرخه نباید قطع شود.
پیشگیری انتخابی:
این نوع پیشگیری برای قشر در معرض آسیب است. مثلاً کسانی که از افسردگی مزمن رنج می برند یا آدمهایی که به نوعی تجربه ستم سیستماتیک یا فرهنگی را تجربه می کنند.
۳ـ پیشگیری موردی:
پیشگیری موردی، شامل فرد در معرض خطر خودکشی است. تحقیقات چند سال اخیر نشان میدهند که ما در برخورد با کسانی که از زندگی سیر شدهاند، مسئولیم و مهم ترین آفت خودکشی که منجر می شود تصمیم را به تعویق بیندازد این است که شخص احساس کند یک نفر درک اش می کند.
یک نفر دوستش دارد و یک نفر برای جان این آدم ارزش قائل است. مجموع این رفتارها تحت عنوان “همدلی” تلقی می شود. پس ما باید به دیگران یاد بدهیم همدلی کنند و از قضاوت افراد بپرهیزند.
همدلی از معدود مهارت های زندگی است که تاثیر متقابل دارد؛ هم حس زندگی را به فرد همدل می دهد و هم تعارض زندگی و مرگ را در فرد بحران زده به نفع زندگی تغییر می دهد.