سیاسی 01 دی 1403 - 7 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
مدیر مسئول

ناترازی، حربه اغراض ‌جناحی – سیاسی علیه یکدیگر

نه فقط در ایران، بلکه این گرایش یا علاقه یا انگیزه همه انسان ها در همه جای جهان است که بر پدیده های ناخوشایند و ناهنجار و بلکه زیان بار و خطرناک، اسامی زیبا بگذارند تا دست کم هنگام گفت و گو درباره آن پدیده ناخوشایند، به کراهت و ناخشنودی دو چندان گرفتار نیایند.

سرمقاله مدیر مسئول فیروز نعیم محبوبی

نه فقط در ایران، بلکه این گرایش یا علاقه یا انگیزه همه انسان ها در همه جای جهان است که بر پدیده های ناخوشایند و ناهنجار و بلکه زیان بار و خطرناک، اسامی زیبا بگذارند تا دست کم هنگام گفت و گو درباره آن پدیده ناخوشایند، به کراهت و ناخشنودی دو چندان گرفتار نیایند. از این دسته اند توالت به جای مبال، کنسر به جای سرطان، ملک الموت به جای عزرائیل، در گذشتن به جای مردن و سرانجام – این روز ها– ناترازی” به جای”کسری منابع نسبت به مصارف”.
این کسری منابع نسبت به مصارف یا به قول امروزی تر”ناترازی”، البته از رایج ترین پدیده های جهان، به ویژه در علم اقتصاد است. چنان که موضوع علم اقتصاد را اساساً “تخصیص منابع محدود به مصارف نامحدود” نامیده اند. اما در کشور ما و به ویژه جامعه نسبتاً بیمار نخبگانی آن، چنان پدیده ناترازی با اغراض سیاسی – جناحی، بی سوادی و حتی موضوعات بعضاً شخصی آغشته و آمیخته شده که یافتن ریشه ناترازی و تبعاً درمان آن را به کلی ناممکن ساخته است.
از روشن ترین مصادیق آن، مسأله “ناترازی انرژی” است که این روزها گریبان ساختار اقتصادی – سیاسی و اجتماعی ایران را سخت گرفته و به راستی به عنوان مسأله ای بسیار خطرناک، ثبات امنیتی ایران را آن هم در بحبوحه اوضاع پیچیده و فوق آشفته خاورمیانه، تهدید می کند. مسأله کسری تولید نسبت به مصرف یا به عبارت علمی تر، فاصله میان عرضه و تقاضا در بنزین، گازوئیل، برق و گاز طبیعی به جایی رسیده است که مثلاً در موضوع بنزین، در حال حاضر سالانه حدود ۴ میلیارد دلار به واردات آن اختصاص می باید. وضعیت عرضه و تقاضای گازوئیل نیز به عنوان موتور محرکه بخش حمل و نقل کشور، به سمت و سوی خطرناکی کشیده شده است.
بدتر از همه، عدم تعادل میان عرضه و تقاضای برق و گاز و البته مرتبط به یکدیگر است که علاوه بر اعمال خاموشی روزانه بر منازل، تولید هفتگی صنایع بزرگ کشور را به دستور دولت و با هدف اولویت بخشی به مصرف خانگی، به نصف رسانده است. مطابق همه تجربیات بی خدشه و تغییر ناپذیر پیشین در ایران و جهان، این کاهش شدید تولید صنایع بسیار زود، یعنی درست در اسفند ماه آینده و اصطلاحاً ”شب عید” پیش رو، به تورمی مضاعف و بحران زا خواهد انجامید. گویی ما ایرانیان – با هر تفکر و تعلق به هر جناح سیاسی یا نحله فکری یا عقیدتی – هرگز و هیچ کجا، از هیچ تجربه ای پند نیاموخته و نخواهیم آموخت.
در این میان بسیاری و بلکه اغلب نخبگان کشور، از سلبریتی و روشنفکران گرفته تا سیاستمداران و اقتصاددانان و حتی متخصصان، بسته به اغراض یا خاستگاه های سیاسی خود، بر طبل سرزنش کردن این و آن اعم از دولت کنونی و قبلی می کوبند و چنان غباری از اظهارات بی ربط و با ربط به راه می اندازند که ریشه ماجرا بعضاً به کلی فراموش می شود. در این هیاهو و سلطنت واقعی عوام زدگی و عوام فریبی، کمتر کسی است که بیندیشد یا جرأت کند بگوید که اساس ماجرای ناترازی انرژی در ایران، اولاً الگوی مصرف و ثانیاً فساد است که ریشه هر دو هم در اصل یکی است: نابود کردن و از کار انداختن مکانیسم نسبت و قیمت در هدایت سرمایه گذاری، تولید و مصرف.
در سایه تغییرات سیاسی منجر به تغییر دولت در ماه های اخیر، این روز ها حتی متخصصان امور علاقه ای به یادآوری این واقعیت ندارند که مسأله ناترازی انرژی‌ – و نه دیگر ناترازی ها مانند شبکه بانکی و غیره – از کسری تولید یا عرضه ناشی نمی شود؛ بلکه اساساً به علت رایگان بودن قیمت انرژی اولیه در ایران است. مثلاً درمورد بدترین ناترازی این روزهای ایران، واقعیت این است که از سال ۱۳۹۶ به عنوان بهترین سال برجامی کشور به این سو، تولید و به تبع آن مصرف برق هرگز حتی در یک سال هم کاهشی یا ثابت نبوده و تا سال ۱۴۰۲ تولید و مصرف برق حدود ۳۰ درصد افرایش یافته است. این در حالی ست که ظرف سال های ۱۳۹۸ به بعد، تولید نیروگاه های برق آبی کشور به علت خشکسالی از حدود ۳۱ میلیارد کیلووات ساعت تقریباً نصف شده و به ۱۶ میلیارد کیلووات ساعت رسیده است و با این همه، تولید برق کل نیروگاه ها، منظماً و پیوسته افزایشی بوده است.
در موضوع دومین ناترازی بزرگ کنونی یعنی گاز نیز درست مانند برق، مسأله اصلی نه در کاهش یا کمبود یا فقدان عرضه، بلکه در بدترین نوع ریخت و پاش و اصراف در مصرف و فساد حاکم بر آن است. در همین دوره ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۳، مقدار تولید گاز کشور از ۲۰۲ میلیارد مترمکعب به ۲۷۵ میلیارد مترمکعب رسیده است که رشد ۳۶ درصدی را در یک بازه زمانی ۷ یا ۸ ساله نشان می دهد. اغلب مردم و به ویژه کارشناسان می دانند که تولید حجم عظیم گاز طبیعی روزانه ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون مترمکعب، حتی در مقیاس جهانی رقم بسیار بالایی است و مثلاً صادرات کل گاز روسیه به اروپای مرکزی و غربی تا پیش از شروع جنگ با اوکراین، از طریق خط لوله های عظیم، فقط روزانه حدود ۵۰۰ میلیون مترمکعب بود.
مصرف روزانه گاز خانگی در ایران، این روز ها حدود ۷۰۰ میلیون مترمکعب است!
در همین دوره، یعنی از ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۳، مصرف روزانه دو فرآورده نفتی مهم یعنی بنزین و گازوئیل نیز با ۴۵ درصد افزایش از ۱/۱ میلیون بشکه در روز به 1.6 میلیون بشکه افزایش یافته است. ارزش روز کل بنزین و گازوئیل مصرفی ایران به قیمت جهانی، روزانه به ۱۱۰ و سالانه به ۴۰ میلیارد دلار بالغ می شود. برآورد های کلی از مصرف انرژی در ایران، ارزش سالانه بین المللی این انرژی مصرفی کشور را معادل ۲۰۰ میلیارد دلار محاسبه می کند که به جای تأمین رفاه ملی یا دست کم نشاندن لبخند بر لبی؛ ترافیک دائمی، آلودگی دائمی، کمبود و فقر دائمی، بیماری دائمی و… برای مردم ایران به ارمغان آورده است.
اساساً به علت به هم خوردن سازوکار قیمت، در این که ما یکی از اسراف کار ترین کشور های جهان در مصرف انرژی هستیم، تردیدی نیست. این واقعیت، نافی رواج فساد، ناکارآمدی دولت و حکومت، خاصه خرجی برای این یا آن نهاد و گروه و سازمان و دولت خارجی نیست. اما حل همه این عناوین کاملاً درست مطرح شده از سوی مردم و ناراضیان نیز ذره ای از اهمیت و درستی این حقیقت نمی کاهد که مصرف این حجم عظیم انرژی در ایران، به جای آن که ثروت بیفزاید و از رنج ایرانیان بکاهد، وجود و حتی کسری آن بلای جان مردم و اقتصاد کشور شده است. بر این اساس، هم دولت مسعود پزشکیان و هم دیگر ارکان حکومت – چه در کوتاه مدت و چه بلند مدت – چاره ای ندارند جز آن که همانند همین پویش دو درجه کمتر، بار دیگر به اصل ماجرا یعنی مردم ایران برای حل مسأله رجوع کنند و با به رسمیت شناختن حقوق و دغدغه های مردم در دیگر عرصه های اجتماعی و فرهنگی از جمله آزادی های مدنی، از آنان برای حل این معضل بزرگ که با مردم، بسیار ساده مرتفع خواهد شد و بی مردم، حل و فصل آن حتی با سرمایه گذاری عظیم در دراز مدت نیز ناممکن است، مدد بجویند. هنگامی که کشور و تمدنی بزرگ، تماماً و از صدر تا ذیل آن درگیر مسائلی چون کاکل دختران، دسترسی به آزادی اطلاعات فضای مجازی، حضور یا عدم حضور بانوان در ورزشگاه ها و ده ها “حق بدیهی” دیگر از این دست است که آیا آن ها را به رسمیت بشناسد یا نشناسد، چگونه ممکن است بتواند در دنیایی چنین بی رحم و با ده ها کمین گاه بین المللی برای نابود کردن یا دست کم به ذلت کشاندن ایران و نظام سیاسی حاکم بر آن، به حل و فصل مسائل عظیم داخلی و خارجی بپردازد.
مؤمن که هیچ، آیا کافر نیز از یک سوراخ ده بار گزیده می شود؟

نویسنده
سحر شمخانی
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *