طلاق عاطفی واژه نام آشنایی که طی سالهای اخیر گریبانگیر بسیاری از خانوادهها شده است؛ تا جایی که به اعتقاد برخی روان شناسان میتوان آمار آن را بیش از طلاق رسمی و قانونی دانست.
آرزو قادری
روزنامه نگار
طلاق عاطفی واژه نام آشنایی که طی سالهای اخیر گریبانگیر بسیاری از خانوادهها شده است؛ تا جایی که به اعتقاد برخی روان شناسان میتوان آمار آن را بیش از طلاق رسمی و قانونی دانست.
“من فقط به خاطر بچهها با تو زندگی میکنم”، “تو مرا درک نمیکنی”، “از تو خسته شدم”؛ اینها گزارههایی است که نشان از سردی روابط و رواج بیمهری بین زوجین دارد. در واقع میتوان گفت در شرایط کنونی بسیاری از زوجین صرف عادت در کنار یکدیگر و زیر یک سقف زندگی میکنند، اما هیچ حسی نسبت به یکدیگر ندارند و هر یک در خلوت خود دیگری را متهم میکنند.
در بسیاری از موارد نیز همسر خود را مقصر تمام اتفاقات گذشته و حال میدانند و او را در حضور فرزندان مورد سرزنش قرار میدهند؛ غافل از این که گزارههایی که والدین هنگام متهم کردن دیگری به کار میبرند تا مدتها در ذهن فرزندان باقی میماند و قطعاً در شکل دهی به رفتار و کردار آن ها در آینده مؤثر خواهد بود؛ فرزندانی که قربانیان اصلی طلاق عاطفی و همواره منتظر جدایی والدین شان هستند و همین تصور موجب میشود آن ها نتوانند یک زندگی آرام و بی دغدغه را تجربه کنند.
اغراق نیست اگر بگوییم تنش و استرس جز جدا ناشدنی چنین فرزندانی است. در واقع مادامی که فرزندان طعم واقعی محبت را نچشند نمی توان به آرامش آن ها امید داشت. فرزندان وقتی با بی مهری والدین مواجه می شوند، قطعاً در محیط خانواده احساس امنیت نخواهند کرد. نبود اعتماد به نفس، افسردگی و انزوا طلبی از جمله مهم ترین ویژگی های کودکان خانواده هایی است که شاهد طلاق عاطفی در آن ها هستیم.
در همین خصوص و با توجه به اهمیت موضوع طی گفت و گویی با دکتر کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران به آسیب شناسی پدیده طلاق عاطفی پرداختیم.
دکتر محمدی با بیان این که در بیشتر موارد زوجینی که دچار طلاق عاطفی شده اند سعی می کنند که زمان کمتری را در خانواده سپری کنند و تمایل دارند بیشتر اوقات در بیرون از منزل خود را به فعالیتهای مختلف مشغول کنند، گفت: غالب این افراد زمانی را نیز که در منزل به سر می برند، خود را سرگرم شبکههای اجتماعی میکنند. قطعاً چنین فضایی فرزندان را از خانه فراری می دهد و از همین جاست که روی آوردن به محیط دوستان و جامعه آغاز میشود و از سوی دیگر جامعه نا امن نیز آماده پذیرایی چنین فرزندانی است.
وی افزود: طبیعی است وقتی که زوجین زیر یک سقف زندگی میکنند اما یکدیگر را نمی بینند و صدای یکدیگر را نیز نمی شنوند، نمی توان انتظار داشت فرزندان شان از خانواده رویگردان نشوند و به محیط دوستان گرایش پیدا نکنند.
رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران تصریح کرد: نکته قابل تأمل این است که فرزندان، قربانیان اصلی طلاق عاطفی هستند اما اگر بخواهیم به درستی آسیب شناسی کنیم به این نتیجه می رسیم که جامعه نیز کم از این پدیده آسیب نمی بیند؛ چرا که فرزندان چنین خانواده هایی در آینده خود، صاحب همسر و فرزند می شوند و این زنجیره تربیتی غلط ادامه می یابد و نمیتوان به داشتن جامعه سالم امید داشت.
دکتر محمدی تصریح کرد: اگر پای صحبت بسیاری از زوجینی که گرفتار طلاق عاطفی شده اند، بنشینیم قطعاً متوجه نبود برخی مهارت های زندگی خواهیم شد؛ مهارت هایی که باید پیش از ازدواج توسط خانواده ها و یا مراکز مشاوره و روان شناسی آموخته شوند تا شاهد بروز چنین اتفاقات تلخی نباشیم. از جمله این مهارت ها می توان به نبود مهارت کنترل خشم پی برد.
وی ابراز تأسف کرد که در بسیاری از موارد، زوجین بدون دلیل خاصی در برابر حتی جزئی ترین مسائل رفتارهای پرخاشگرانه نسبت به یکدیگر بروز می دهند و بسیاری از زوجین چنین تصور می کنند که پرخاشگری، راهکاری برای حل مسائل است. غافل از آن که چنین رفتاری نه تنها به حل مشکلات کمک نمی کند، بلکه موجب تقویت این رفتار در خانواده نیز می شود و زمینه حاکم شدن فرهنگ پرخاشگری برای دستیابی به هدف را فراهم می کند. پر واضح است که وجود اختلاف نظر در خانواده ها امری طبیعی است، اما نباید این تفاوت موجب شود زوجین دچار نزاع و در نهایت گرفتار طلاق عاطفی و یا در وضعیت بدتر طلاق رسمی و قانونی گرفتار شوند.
دکتر محمدی توصیه کرد: مسائل باید در نطفه و از طریق گفت و گو رفع شوند تا تبدیل به کینه نشوند. زوجین باید به ریشهیابی مسائل زندگیشان بپردازند و در راستای دستیابی به تفاهم عاقلانه گام بردارند. بالا بودن سطح انتظارات از جمله موانع تفاهم عاقلانه است که زوجین باید با پایین آوردن سطح توقعات شان بسیاری از مسائل را حل کنند؛ چرا که ادامه کینه جویی و بی مهری در زندگی نتیجه ای جز بروز بسیاری از مشکلات روحی و روانی به دنبال نخواهد داشت.
وی ادامه داد: ریشه اصلی طلاق عاطفی را میتوان در کاهش ارتباطات مؤثر بین زوجین دانست؛ به این معنا که علت اصلی این اتفاق در عدم شناخت کافی قبل از ازدواج است. معمولاً ازدواجهای احساسی بعد از مدتی موجب بهانه جویی زوجین از یکدیگر میشود. عدم اشراف و تسلط زوجین بر وظایف زناشویی شان نیز عامل دیگری است که میتوان آن را در بروز طلاق عاطفی زوجین دخیل دانست، البته از این نکته غافل نشویم که گاهی اوقات تجمل گرایی و بالا بودن سطح انتظارات زوجین موجب میشود زندگی کیفیت لازم را نداشته باشد و بیشتر خانواده ها مشغول پرداختن به مسائل حاشیه ای و تجمل گرایی شوند.
رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران گفت: عوامل زیادی بر ارتباط بین زوجین تاثیرگذار است. یکی از همین عوامل، تحولات اجتماعی است که اتفاق افتاده و ارتباطات را از حالت سنتی خارج کرده و موجب شناخت سطحی افراد از یکدیگر شده است. در شرایط کنونی ارتباط موثر بین زوجین در پایینترین سطح خود قرار دارد که علت اصلی آن را نمیتوان ظهور شبکههای اجتماعی دانست، بلکه علت اصلی نبود ارتباط موثر است و شبکههای اجتماعی ابزاری هستند که به این وسیله زوجین خود را با آن سرگرم میکنند.
دکتر محمدی تصریح کرد: پیش از وجود شبکههای مجازی نیز شاهد طلاق عاطفی در خانوادهها بودیم که نتیجه نوع ارتباطات ضعیف بوده است و امروزه فضای مجازی به عنوان یک جایگزین و ابزار در خدمت ارتباطات نامؤثر است؛ چرا که شبکههای اجتماعی به خودی خود برای خانوادهای که دارای مهارت ارتباطی مؤثر هستند، طلاق عاطفی تولید نمیکنند. از دیگر سو میتوان گفت شبکههای مجازی میتواند حتی فرصتی برای رشد در اختیار خانوادهها قرار دهد و تهدید تلقی نشود، اما در اثر نبود آگاهی و دانش کافی و همچنین نداشتن مهارت کافی در برقراری ارتباط موثر هر عاملی میتواند در بروز و تعمیق مشکلات خانوادگی به ایفای نقش بپردازد.